eitaa logo
شِیخ .
10.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
133 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Oo_Parvaneh_oO تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ دیدید گفتم با طلبگی میشه به شهادت رسید و عاقبت بخیر شد؟ امروز دو روحانی قاضی، به شهادت رسیدن :) ‌
جوشن‌کبیر .
شِیخ .
جوشن‌کبیر .
‌ امشب که رفته بودم حرم، یاد حرف استاد محمودی بزرگوار افتادم که میگفتن هرچقدر که حوصله دارید دعا بخونید. مثلا هربار یک بند از دعای جوشن کبیر رو با ترجمه بخونید و کیف کنید. لازم نیست به خودتون سخت بگیرید و مثلا شبهای جمعه بشینید همه‌ی دعای کمیل رو با بی میلی بخونید. عوضش یک خطشو با عشق زمزمه کنید. منم امشب جوشن کبیر رو خوندم. فقط یک بندش رو :) و رسیدم به این عبارت که حسابی حال دلمو عوض کرد [ یا صاحِبی عِندَ غُربَتی ]
‌وقتی می‌پرسن کجایی ؟ بگو : جمکران، شونه‌ به شونه‌ی چشم انتظارهای مولا.
شِیخ .
‌ اینجا که من نشسته‌ام، مقدس و منزه است. حال و هوایش به طرز عجیبی بوی بهشت می‌دهد و دردهای آدمی را التیام می‌بخشد. اینجا که من نشسته‌ام، عده‌ای نماز می‌خوانند. عده‌ای محراب را بوسه‌باران می‌کنند. عده‌ای غرق تماشا هستند و عده‌ی دیگری چون من، محو خیالاتند. کنجِ کنجِ کنجِ مسجد جمکران نشسته‌ام، درست جایی که کسی نمی‌تواند مرا ببیند و من اما خیره به همه‌آدمها به تمام فضای زیبایِ مسجد اشراف دارم ..‌ در نزدیکی های من خانم جوانی اشک می‌ریزد و آهسته آهسته با مولایش نجوا می‌کند.‌ نمی‌دانم چه می‌گوید؟ چه میخواهد؟ اصلا چیزی می‌خواهد؟ برای خاطر خواسته و مراد دلش این‌طور ناله سر داده است؟ غصه اش غصه‌ی دنیاست یا دردِ فراق مولای‌مان مهدی، روی دلش سنگینی می‌کند؟ نمی‌دانم. . و چه خوشبخت است اگر دلواپسی و اشک و ناله‌اش برای آن باشد که بخواهد ظهور حضرت حجت به تعجیل بیافتد‌‌ . راستی! قدیم‌ترها از بزرگ‌تر ها میشنیدم که می‌گفتند آدمیزاد اگر درد بزرگی داشته باشد؛ درد های کوچک و ریزه ریزه‌اش را رها می‌کند و می‌چسبد به همان زخم عمیق‌تر... و برای بهبود همان زخم می‌دود و تلاش می‌کند. من اما مانده‌ام در کار آدمها، چطور می‌شود درد به این بزرگی را داشت و برای چیزهای کوچک و بی‌اهمیت دنیا ضجه زد..؟ مگر نه آنکه قلب ما می‌تپد به عشق مولایمان مهدی و مگر نه آنکه زنده‌ایم و نفس میکشیم و روزگار می‌گذرانیم به عشق دیدار یار غایبمان که بی‌همتا ترینِ آدمهاست؟ پس کجاست اشک ها و ناله ها و التماسهایمان در پیشگاه خداوند؟ چرا نمیمیریم از غصه‌ی کودکان فلسطینی که اگر ظهور منجی عالم بشریت اتفاق می‌افتاد دیگر لازم نبود که تا به این اندازه رنج و سختی را تحمل کنند ..؟ خسته ام‌. خسته از خودم و تنی که چسبیده به دنیاخواهی و ذلت امانش را بریده. کاش خدا به ما طعم شیرینِ عشق و محبتِ حقیقی امامِ عزیزمان را بچشاند تا رهایمان کند از تلخی روزگار و دردهایش :) | |
امروز : در محضر استاد عزیز و بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین حسن محمودی
وقتی اولویت حیاتَت‌ در این دنیا، رضایت شد؛ وقتی تنها برای خاطرِ لبخندِ ایشان روزگار گذراندی و عمر را فدا نمودی، آن وقت شیعه‌ی حقیقی هستی. هرآنچه غیر او و رضایتش در قلبت سبز شد و جوانه زد؛ علف هرز است و باید نابودش کنی! بسیاری از تکَلُف‌ها و سختی‌هایی که در زندگی بر خودمان، خانواده‌مان، همسرمان و فرزندانمان تحمیل میکنیم، ریشه اش همین فاصله‌های زیاد بین دل و قلبمان با امام عزیزمان است... مهمان می‌آید، چند مدل غذا و دسر آماده می‌کنیم؛ برا طبق نظر و حرف و خواسته‌ی مردم خانه و زندگیمان را طراحی میکنیم؛ با مد پیش می‌رویم و مشویشم که مبادا لحظه‌ای از اطرافیانمان در مسائل مادی عقب بیافتیم.. همه و همه اش تکَلُفی بیجا و عبس است! عملی‌ست بیهوده و دنیایی که جز شرّ و بدی نتیجه‌‌ای ندارد. دل باید متعلق باشد به امام زمان و تنها به خواسته‌ی او بیاندیشد! والا به قول استادمان چه اشکالی دارد اگر میهمان که آمد و بر سر سفره نشست؛ همان غذایی را برایش بیاوریم که در خلوت خودمان میخوریم؟ چه اشکالی دارد اگر جهیزیه دخترمان را اسلامی تهیه کنیم و به تجملات بی پایه و اساس بها ندهیم؟ چه اشکای دارد اگر عروسی‌ هایمان را در تالارهای میلیاردی نگیریم و طبق آنچه در عرف، ارزش شده است عمل نکنیم؟ رضایت مولایمان مهدی، رضایت خداوندگار عالم است و خدا امر فرموده به قناعت و تقوا و دوری از تجملات دنیایی... کمی نزدیک تر به آسمان باشیم! زمین و زمینی‌ها بمانند برای همین دنیایی محدود.
‌ تمرین : بیایید سعی کنیم از این به بعد هروقت خواستیم اطرافیانمون رو مخاطب قرار بدیم، پسوند [جان] رو بعد از اسمشون به کار ببریم. مثلا : علی جان، فاطمه جان، مامان جان و ... ‌
عید مبعث باشه، بارون بیاد، عطر گل نرگس پیچیده باشه توی تمام فضای خونه، چای تازه دم باشه و کتابی که خط به خطش پر از ماجراست... چه حسی از این بهتر؟ چی از این قشنگ‌تر؟