eitaa logo
شِیخ .
10.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
133 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Modir_sheikh تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ این روزها افکار و خیالات ، به هیچ مساله‌ای فرصت جولان نمی‌دهند تنها به یک چیز می‌اندیشند ! ... فلسطین . تاریخ در هر صفحه از تقویمِ روزگار در حالِ تکرار است . حسینی‌ها همانند و یزیدی‌ها همان . گویا این باد متوقف شده و کتابِ تاریخ روی صفحه‌ی جنگِ صفین مانده است و ورق نمی‌خورد ! سپاهِ دشمن قرآن را بر روی نیزه زده و خیالاتی در سر دارد . آه از آن روزی که جنگِ روانی ، افکار را تسلیم خویش کند . همان روز شکست حتمی‌ست . خواستم بگویم مبادا در این جنگِ نابرابر ، مظلومیت کودکانِ بی‌پناه و زنانِ ایستاده‌ی غزه را فراموش کنیم . . ✍🏻 |
‌ اینک در تمامِ جهان ، آدمیزادانِ دارای قلب ، قیام کرده‌اند و مظلومیتِ امتِ قهرمان و قدرتمندِ فلسطین را در مشت‌های گره‌ کرده‌شان جمع کرده و فریادِ سر می‌دهند . فلسطین ، نمادِ تا پای جان در راهِ عشق ایستادن است . آنها که نمی‌دانند بدانند که امروز در زمینِ غرقِ به خونِ فلسطین این جمله در جریان است : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا . کربلا نمادِ عزت بود و فلسطین نیز نمادِ عزت و غیرت و مقاومت ! ما همان‌هایی که هستیم که اماممان فریادِ استکبار ستیزی سر داد و در اوجِ قدرت‌نمایی دشمنان اسلام گفت : بکشید ما را ملت ما بیدار تر می‌شود. از هیچ چیز هراسی نداریم ! ما فرزندانِ روح‌الله خمینی هستیم . ما سربازانِ مهدی موعودیم . هر زمینی که در آن خونِ مظلومی به نا حق در آن ریخته شود وطنِ ماست ‌. ای اسرائیلِ کودک کش ، ! ✍🏻 |
شِیخ .
آیا کسی .. آن‌قدر دوستت دارد که از جهان نترسی ؟
‌ هربار رنجور و خسته ، سکوت را بر نوشتن های طولانی ترجیح دادم . او مشفقانه دردهای دلِ نازک و کم طاقتم را از زیر زبانم بیرون کشید و کمکم کرد تا بنویسم ! ( زیرا که حیاتِ یک نویسنده به نوشته های اوست .) همیشه برایم روزهایی را ترسیم کرد که کتاب‌هایم را چاپ کرده‌ام و در میان قلب‌ها و فکرها محبوبیت و مقبولیت دارم و یک نویسنده‌ی حقیقیِ صاحب اثر شده ام . نورِ امیدی شد در تاریکی های عمیق بعضی از روزهای تلخ زندگانی ام ... هربار که خواستم فعالیتِ مجازی ام را متوقف کنم و خستگیِ این راهِ پر دردسر به جانم نشست ، شنونده‌ی حرفهایم و پناهِ بدخلقی‌هایم شد تا مبادا از این راه دست بردارم ‌. پشتیبانِ محکمِ قدم گذاشتن‌هایم در جنگِ نرم و مقاومت در برابر تهاجمات فرهنگی دشمن شد . سوالاتم را برطرف کرد و هرکجا که از او کمک خواستم بی هیچ منتی به دادم رسید . او مردانه پشت من ایستاد تا در برنامه‌ها ، میکروفن را محکم در دست بگیرم و بدونِ ترس در مقابل دیدگانِ جمعِ کثیری از مردم ، اجرا و یک برنامه‌ را مدیریت کنم . خلاصه اش را بگویم ، هرجا که کم آوردم ، کنجی نشستم و زانویِ غم بغل گرفتم ؛ او دستانم را گرفت و بلندم کرد ‌. راه را نشانم داد. هرگز اجازه نداد دست از آرزوهایم بردارم . زیرا که او یک شریکِ واقعی‌ست . یک همراهِ خدایی که عشق را درست فهمیده است . پ.ن : بابت بودنت خداروشکر میکنم و ازت ممنونم که انقدر باهام رفیقی . انا احبك جداً همسر جان . ✍🏻
‌ حواسمون به آدم‌های اطرافمون نیست تا وقتی که دکتر به ما بگه یه بیماری خطرناکِ غیر قابل درمان دارن و دیگه وقتی براشون باقی نمونده‌ . حواسمون به آدم‌های اطرافمون نیست تا وقتی که برن زیر خاک و تازه یادمون بیوفته که وجود داشتن . تازه یادمون بیوفته که از گلفروشی سرکوچه براشون گل بخریم و با یه مشت دلتنگی ببریم بزاریم رو سنگ‌سرد مزارشون . حواسمون به آدم‌های اطرافمون نیست تا وقتی که از دستشون بدیم . بیا حواسمون به آدم‌های اطرافمون باشه . خب؟ ✍🏻
‌ خیالم آشفته‌ست . . . ! یک فکر و هزار خیال و صدهاهزار دغدغه . به کدامش برسم ؟ از چه بنویسم از که بگویم ؟ دست کدام غم را بگیرم و درباره‌اش قصه‌سرایی کنم ؟ شاعرانگی‌هایم را به کدام واقعه مَشغول نمایم ؟ بعضی دردها در دل آدمی جا نمی‌شود . سرازیر می‌شود ... برخی بغض‌ها دیگر اشک‌ نمی‌شوند . جمع می‌شوند ، جمع می‌شوند و جمع می‌شوند تا زمانی که بی هوا از چشمانِ آدم سُر بخورند و سرازیر شوند . . . ✍🏻 |
کیفیتِ اعمال ، مهم‌تر از گستردگیِ آن است ! اعمال یعنی آنچه که انسان در طول شبانه روز به آن مشغولیت میابد . پس به مسائل دینی محدود نمی‌شود . البته که یک انسانِ مسلمانِ شیعه ، خواب و خوراک و تفریح و حتی پلک زدن‌هایش هم بنابر دستوراتِ دین مبین اسلام است . ولیکن به صورت کلی ، مد نظر ما همه‌ی فعل‌های آدمیزاد است . . این مهم‌ نیست که در یک بیست و چهار ساعت ، به چه کارهایی با چه تعداد تنوع سروکار داشته باشد . بلکه مهم تمرکز و با کیفیت به انجام رسانیدنِ آن است ! کتاب میخواند !؟ خب بخواند این خیلی نیکوست . فرهیختگانند که مشتاقِ کتابند . اما با چه کیفیت ؟ جوری کتاب می‌خواند که ده ها سال بعد نیز بتواند از اندوخته‌ی ذهنش مقدار توشه‌ای دربیاورد و گره‌ای را ، مساله‌ای را ، شبهه‌ای را برطرف کند !؟‌ بگذریم از مثال زدن ها تمثیل آوردن‌های بیش از این . اصل گفتار ما اشاره به این مساله دارد که لزوما هر آدمی که شبانه روز در حالِ دویدن‌های پی در پی است موفق نیست . زیرا که کیفیت از کمیت‌ مهم‌تر است ! رهرو آن نیست که گه تند گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود . ✍🏻
‌ امروز ، محو تماشای عمامه‌ای بودم که روی طاقچه‌ی خانه در میانِ انبوهی از کتاب‌ها جا خشک کرده بود و خودنمایی می‌کرد . به قول آن جمله‌ی معروف که می‌گفت : عمامه‌ ها عمار‌ ها می‌سازند ! عجیب نیست که یک لباس ، رسالتی به این باعظمتی را بر روی دوش یک انسان قرار می‌دهد ؟ رسالتی در امتدادِ رسالتِ پیامبر اسلام ص و راهی درست شبیه راهی که ائمه ع در آن قدم نهاده‌اند ؟ چه چیز از این زیباتر و چه اتفاقی از این نیکوتر ؟ انسان در مقامی قرار میگرد که هرکسی نمی‌تواند در آن جایگاه خدمتگذارِ اسلام و امت اسلام و انقلابِ اسلامی باشد ؟ آیا اتفاقی از این مبارک تر می‌توان یافت ؟ آیا صراطی از این مستقیم تر می‌توان ترسیم کرد ؟ چه خوشبختند آن مردان و زنانی که راهشان راهِ مولایمان صادق علیه السلام است و زندگانیشان وقفِ راهِ حق و حقیقت ! ✍🏻
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ از من معنای عشق را می‌پرسی !؟ عشق همین است . ماندن ! عشق ، احساسِ لطیفِ عظیمِ بی‌انتهایی‌ست که عاشق را شجاع و صبور می‌کند (: مگر نه آنکه در غزه دل ها به شوق دیدار کسی می‌تپد و چشم ها اندوهِ فراقِ کسی را اشک می‌ریزد .؟ من عشق را از شما آموختم . رسم دلدادگی همین است ... |
‌ وابستگی از آن رو که قلبِ آدمی را به سمتِ محبتِ عمیق می‌کشاند نیکوست ! وابستگی ، قدم خیر است ... زیرا که پیش از وجود و حضور این احساسِ زیبا در انسان ، عشق نمایانگر شده و همین عشق زمینه‌ای برای رشدِ گیاهِ وابستگی در درونِ خاکِ گلدانِ قلبِ آدمی‌ست و چنان گیاهی رونده رشد میکند و شبیه نورِ صبحگاهیِ خورشید از درونِ مویرگ‌ها و سلول‌های احساساتِ عاشق عبور کرده و تا قلبِ معشوق پیش می‌رود . . . همین احساس خوشایند ، همین وابستگیِ عاشقانه ، همین بی تو به سر نمی‌شود های شاعرانه سبب می‌شود خوشی ها یکی پس از دیگری در زندگانی رویت شوند . آن وقت ، قدم زدن های دونفره در خیابان با دوبیتی های مولانا و قهوه خوردن های در کافه با اشعار هوشنگ ابتهاج گره میخورد و دیگر تنهایی عذابِ آدمی به حساب نمی‌آید . زیرا که در خلوت نیز افکار و خیالاتت‌ خاطراتِ خوشی برای اندیشیدن‌ و امیدی برای نفس کشیدن دارند . درواقع پس از درک احساس وابستگی در درون قلب ، غم‌هایت حقیقی‌تر و عظیم‌تر می‌شوند و همین ماجرا اسبابی برای رشد است . . به وقتِ دلتنگی
مختصری از یک زندگیِ طلبگیِ معمولی . پ.ن : خوش به حال طلبه‌هایی که غیر معمولی هستند . هم درس ، هم تبلیغ ، هم پژوهش ، هم تدریس و هم فعالیت‌های متفرقه رو باهم دارند ‌! ✍🏻
‌‌ حوزه‌ی علمیه ، نه فقط یک مکانِ علمی بلکه یک مکانِ علمیِ معنویِ انسان ساز است ! مکانی که در آن می‌توان شهیدانه کتاب‌های اسلامی را ورق زد و به نیتِ خدمت رسانی به جامعه‌ی اسلامی در کلاسهای درس نفس کشید . حوزه‌ی علمیه ، قرارگاهِ عاشقی‌ست برای کسانی که می‌خواهند مجنون باشند و دنبال بهانه‌ می‌گردند . ✍🏻
‌ هرچی بیشتر میگذره بیشتر حسرت میخورم که چرا از ثانیه به ثانیه زندگیِ طلبگیم استفاده نکردم ؟ چرا غرق نشدم توی کتابها و چرا محو نشدم توی فعالیت های فرهنگی و تبلیغی . نمیدونم واقعا نمیدونم چطوری خدارو بابت اینکه منو هدایت کرد تا توی این مسیر قدم بردارم شکر کنم ؟ با خودم میگم اونهایی که طلبه نیستن آیا میتونن با این شدت دین رو عاشقانه دوست داشته باشن ؟ امیدوارم هر آدم مسلمونی به اندازه یک بیست و چهار ساعت توی دنیا ، طعم طلبگی رو بچشه . ✍🏻