eitaa logo
شعر انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
529 عکس
169 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
طوفان از نسیم شاخسارت سارهای سوخته... از تو باقی مانده زیتون‌زارهای سوخته آن زمین‌های چراغان بِه و نارنج و سیب چیست‌اند اکنون به جز هکتارهای سوخته.. از شمار بی‌شمار کشتگان و کشتگان کی خبر دارند این آمارهای سوخته؟ بمب‌ها اما چرا اینقدر وحشت کرده‌اند؟ از صدای حنجری با تارهای سوخته! مرد را از مرگ باکی نیست، طوفان می‌شود عاقبت خاکستر سردارهای سوخته زنده می‌ماند که شهر دیگری برپا کند نام مجروح تو بر دیوارهای سوخته ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«جنگ حق و باطل» روز آزمون رسیده است وقت اختلاف نیست هیچ‌کس از مشارکت در امتحان معاف نیست یک طرف قلمروی به وسعت جهان یک طرف خرابه‌ای به تنگی قفس یک طرف هجوم بمب‌های بی‌امان یک طرف زنان و کودکان یک طرف سلاح و پول و قدرت و رفاه یک طرف بدون برق و آب و مرهم و پناهگاه شوخی مزخرفی‌ست این‌که عده‌ای حماس را متهم به انتقام کور می‌کنند از کنار غصب سرزمین و قتل‌عام ملتی ولی به‌راحتی عبور می‌کنند بس کنید! حالتان از این دروغ‌ها به هم نخورد؟ رَطب و یابِسی که بافتید، عاقبت بر گلویتان طناب دار می‌شود شرم‌تان کجاست؟ این که در خرابه‌های غزه تار و مار می‌شود لشکر حماس نیست حلقۀ به هم فشردۀ زنان و بچه‌هاست جنگ، جنگ حق و باطل است گوهر بشر در این نبرد آشکار می‌شود تو در این میان کدام جانب ایستاده‌ای؟ جانب حسین! یا یزید؟ انتخاب سومی نمانده است این چکیدۀ تمام ماجراست: غزّه، کربلاست... ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
به نام فاتح خیبر... غروب در صدد ناله‌ای‌ست آهسته قلم شکسته، نفس بسته، سینه‌ها خسته هوا گرفته، فضای نفس کشیدن نیست قلم شکسته و این شعر همدم من نیست قلم شکسته، نفس خسته، این نفس زخمی‌ست و قلب کوچک من -گرچه در قفس- زخمی‌ست نفس بریده، قلم درد می‌کشد امشب تمام دور و برم درد می‌کشد امشب قلم نشسته که از بغض مرد بنویسد از ازدحام نفس‌گیر درد بنویسد «ستارگان همگی یک به یک شهید شدند و با گذشت زمان ماضی بعید شدند» قلم نشسته که از خواب ما گلایه کند نشسته است که از ما به ما گلایه کند از این حکایت خونبار با که بنویسم بدون دغدغه بگذار تا که بنویسم نوشتنی که چو خون از گلوی من جاری‌ست اگر چه قصۀ این «فیلم‌نامه» تکراری‌ست: :: سکانس یک: لندن، ساعت مذاکره ـ شب سکانس دو: آتش، دشت در محاصره ـ شب سکانس سه: سرطان در اراضی موعود سکانس چار: نبرد مسیح با تلمود سکانس پنج: کفن‌پوش، از کلان تا خرد سکانس شش: ورق نقشۀ جهان تا خورد سکانس هفت: تلاویو خیره در طوفان سکانس هشت: تقلای آخر شیطان سکانس نه: استیصال حاکمان عرب سکانس ده: اجلاس سران صلح‌طلب همین سکانس: هلوکاست، خوانشی دیگر گریم چهرۀ اخبار پشت میز خبر نمای بسته: کراوات... رأی... حق وتو نمای باز: مدرنیته در طویلۀ نو سلامِ ژست تمدّن به جاهلیت قبل توحّشی که منظم شده‌ست در اصطبل جهان نشسته به سوگ زنان بی‌فرزند سکانس پایانی: هیس! مسلمین خوابند :: جهان غمزده در جوی خون گرفتار است تمام دهکده در بوی خون گرفتار است «ستارگان همگی یک به یک شهید شدند و با گذشت زمان ماضی بعید شدند» آهای نظم نوین! باز چیست در سر تو؟ و ای حقوق بشر، خاک... خاک بر سر تو شما که زهر بیان را به جام خود دارید مگر نه این‌که جهان را به کام خود دارید مگر نه این‌که زمان شاخ و برگتان شده است! خدایتان بکشد... هان! چه مرگتان شده است؟ کدام پاسخ را یا کدام مسئله را؟! نشسته‌اید فقط این توحّش یله را؟ «ستارگان همگی یک به یک شهید شدند و با گذشت زمان ماضی بعید شدند» و با گذشت زمان ماضی بعید؟... نه‌خیر جهان به خواب رود، خواب بر شهید... نه‌خیر برای تشنه شدن ما مگر چه کم داریم؟ حسین نیست اگر، ما ولی علَم داریم هنوز از دلمان ماتمش نیفتاده‌ست حسین نیست، ولی پرچمش نیفتاده‌ست در این طریق به جز پرچمش پناهی نیست و پیر گفته که تا فتح قله راهی نیست به دست پیر، هزاران چراغ روشن شد زمان دوباره ورق خورد و باغ روشن شد نگاه کن همۀ آیه‌ها پرنده شدند حروف سرخ جهان یک‌صدا پرنده شدند جهان به پا شده تا خون ما قلم بزند سکانس آخر این فیلم را به هم بزند شگفت از این همه ذلت در این نبرد نژند که تازیان زره صهیونیست‌ها شده‌اند سمند صبح چو بر شام تار تاخته است قمار مضحکتان روی اسبِ باخته است طنین پرچم توحید را نشان بدهید و غیرتی که ندارید را تکان بدهید به هرکه مضطرب از هیبت شیاطین است بگو که سنّت پروردگار ما این است بگو دوباره بخوان قصه‌های قرآن را و آیه آیه ببین روزگار طغیان را بگو که یک پشه نمرود را به خاک افکند و آب بود که فرعون را هلاک افکند سپاه ابرهه با سنگ‌ریزه ویران شد و عاد را وزش باد خط پایان شد بهل که تیز شود جست و خیز لشکرشان که این ستیز بقاء است و تیر آخرشان بگو تنازع وحش است جنگ باطلتان و ما روایت فتحیم در مقابلتان تمام لشکر شیطان شده‌ست یاورتان ولی گسیخته از هم زمام لشکرتان از این به بعد به دنبال شر نمی‌گردند فراریان تلاویو بر نمی‌گردند شکست شوکت طاغوت وعدۀ ازلی‌ست کلید فتح توکّل به یک نگاه علی‌ست به نام فاتح خیبر زمانتان ندهیم به نام نامی حیدر امانتان ندهیم قسم به جان پیمبر حریفتان ماییم شما گذشته و ما فاتحان فرداییم :: طلوع صبح علیه‌السلام نزدیک است و پیر گفته که شرب مدام نزدیک است حوالتش به لب یار دلنواز کنید معاشران گره از زلف یار باز کنید ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«آیه‌های آفتاب» خون ترانۀ مرا بخوان آخرین سرود عاشقانۀ مرا بخوان این صدای غزه است از دهان زخم کهنه‌ای که وا شده از دهان نیمه‌جان یک پدر که زیر نعش کودکی دو تا شده این صدای غزه است آن زمان که پنجه می‌کشند بر گلوی خنده‌های هفت‌ساله‌اش آن زمان که سوت می‌زنند بمب‌ها قبل از انفجار ناله‌اش هی شبان خوش‌خیال سال‌هاست گرگ از میان گله رد شده مرزهای کشوری لگد شده روی نقشه‌های بی طرف رنگ باخته‌ست از کرانه‌های باختر آفتاب نه سرب در گلویشان گداخته‌ست روی پرچمی این ستاره تا به شش جهت نگاه می‌کند طالع مرا سیاه می‌کند یا همین دو خط این دو مار آبی بلند که از دو سو به هر کرانه رفته‌اند موذیانه سال‌هاست نیل تا فرات را نشانه رفته‌اند ذره ذره می‌برند این گلوی خسته را باز هم به خواب می‌زند جهان دو چشم بسته را سقفمان دوباره آسمان شده هر قدم زمین دهان شده بر خلاف بمب‌ها این شیوخ هم‌زبان عمل نمی‌کنند! ورنه هیچ‌وقت کودکان ما گلوله را بغل نمی‌کنند راستی خزان رسیده باز فصل کوچ سینه‌سرخ‌هاست لیک مرگ ما به زخم تیر نیست شیر لحظه‌های مرگ هم حقیر نیست ردّ خون ما روی تَلّ ماسه‌ها چکیده است از حماس تا حماسه‌ها چکیده است ما همان زمان که با گلوله‌ها طرف شدیم در نگاهشان هدف شدیم روی صورت سیاه شب آیه‌های آفتاب را ببین ردّ سرخ سیلی عقاب را ببین! غزه کربلای تازه‌ای‌ست خون ما نوید انتفاضه‌ای‌ست ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مظلوم و مقتدر دیگر بس است هر چه غریبانه زیستید از این به بعد سرو شوید و بایستید دیگر بس است هر چه که بر شانه‌های هم مانند ابرهای بهاری گریستید از این به بعد سبزتر و استوارتر سر برکشید تا که بگویید کیستید سر برکشید سبز و به دنیا نشان دهید جز سرو سرفراز و سپیدار نیستید ای کوه‌های محکم و مظلوم و مقتدر تا پای جان برای رهایی بایستید! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
روایت فتح صدر اخبار غم فلسطین است صحبت از قبلۀ نخستین است صوت قرآن به گوش می‌آید چه صدایی، چقدر غمگین است شاخه‌های شکستۀ زیتون آیه‌ها آیه‌های وَالتّین است کوچه‌ها در روایت فتح‌اند خانه‌هایی که طور سینین است دست‌ها در تلاطم فریاد چشم‌ها خوشه‌های پروین است کودکان زخم‌خورده و معصوم مکر اهریمنان چه ننگین است آتش و دود خون و خاکستر صورت خاک خسته پُرچین است صبح صادق دمیده خواهد شد شب پایانی شیاطین است می‌رسد آن امان جان و جهان مرد موعود قصه‌ها این است ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا علی جهان نگاه کودکی‌ست بی‌قرار، یا علی که غرق شد میان موج انفجار، یا علی جهان یتیم‌خانه‌ای‌ست تشنۀ نوازشی پدر ندیده است چون تو روزگار، یا علی جهان صدای مادری‌ست شیرزن که مانده است به رغم داغ، مثل کوه استوار، یا علی تو التیام شو برای آن پدر که می‌رسد کنار نعش دخترش امیدوار، یا علی نه لای‌لای مادران، که گوش شیرخواره‌ها به خون نشسته از صدای مرگبار، یا علی جهان چه بی‌وجود شد، به خواب رفت و دود شد جهان بی‌تو را نمانده اعتبار، یا علی جهان بی تو آه نه، تو هستی و کشانده‌ای حماسۀ حماس را به کارزار، یاعلی به بازوان مرحب‌افکنت مدد رسانده‌ای به جان این دلاوران داغدار، یا علی به وارثان خیبر از خروش حیدری بگو حواله‌شان بده به تیغ ذوالفقار، یا علی ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ماجرای دیدار رهبر انقلاب و شهید طهرانی مقدم در دوران جنگ ✏️ بعدازظهر شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰، یکی از پادگان‌های پشتیبانی سپاه در اطراف تهران شاهد حادثه‌ای دردناک بود؛ حادثه‌ای که اگرچه سردار حسن طهرانی مقدم و یارانش را به آرزویشان -شهادت در راه خدا- رساند، اما دل‌های بسیاری را در غم فراغ این بزرگمردان اندوهناک کرد. 🎤 به همین مناسبت خاطراتی از دیدارهای شهید طهرانی مقدم با رهبر معظم انقلاب در قالب گفتگو با برادر شهید می‌شود. 💻 Farsi.Khamenei.ir
راه نجات دیدیم در آیینۀ سرخ محرم‌ها پر می‌شوند از بی‌بصیرت‌ها، جهنم‌ها ما کمتریم و بارها خواندیم در تاریخ «بسیارها» خورده شکست سختی از «کم‌ها» راه نجات این است که یار علی باشی حالا که دنیا پر شده از ابن‌ملجم‌ها... در سینۀ ما هیچ ترسی از شهادت نیست وقتی که روی دار شد معراج میثم‌ها یک روز اسرائیل را نابود خواهد کرد فرماندهی از نسل طهرانی‌مقدم‌ها ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زمان در اینجا کودکان را از کودکی به پیری نمی‌برَد بلکه آن‌ها را در نخستین برخورد با دشمن مرد می‌کند. ✍🏻 مترجم: 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هم‌بازی همیشگی‌ با همین سن کم، پر از دردم زخم‌های دلم نمک خورده غنچه‌ام؛ غنچه‌ای که بی‌رمق است حیف… گلدان من ترک خورده جنگ، همسایهٔ قدیمی ماست مرگ، هم‌بازی همیشگی‌ام بچه‌ها گرم درس، اما من غرق در امتحان زندگی‌ام عصر دیروز و بارش موشک موجشان بادبادکم را کشت صبح امروز، باری از آوار کودکم را… عروسکم را کشت خنده اصلا به ما نمی‌آید بغض‌هایم چه گاه و بی‌گاهند خودمانیم، دوربین‌ها هم از دو چشم من اشک می‌خواهند.. چشم بستن خودش مکافاتی‌ست مرگ پیچیده‌اند لای پتو مادر اصرار می‌کند هر شب قبل خوابت شهادتین بگو ذلتم را کسی نخواهد دید گیرم این جنگ بی‌پناهم کرد با هیولای بچه‌کش قهرم هیچ‌وقت آشتی نخواهم کرد.. مادر من همیشه می‌گوید کی جهانت پر از خرابی بود؟ آب کی در دلت تکان می‌خورد؟ چشم‌هایت اگر که آبی بود ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرد گرچه بیش از دیگران، سهمش در این دنیا غم است «مرد» اخمش، خنده‌اش، حرفش، نگاهش، محکم است «مرد» قولش، اعتقادش، حرف و کردارش یکی‌ست «مرد» هرجا هست زیر سایۀ یک پرچم است.. «مرد» روزش غرّش رعد است و خشم تندباد «مرد» نیمه‌شب سر سجاده اشکش نم‌نم است نور چشم مؤمنان و خار چشم کافران او که با خار آتش و با غنچه و گل شبنم است خواه پشت میز باشد خواه پشت خاکریز هر کجا باشد برای درد مردم مرهم است.. مردهایی می‌شناسم در جهان، در وصفشان، شعر من گنگ است، جانم را اگر بخشم کم است سَیّدی را می‌شناسم نام او پیروزی است بودنش دلگرمی آزادگان عالم است سَیّدی را می‌شناسم کز هراس هیبتش خواب اسرائیل با کابوس و وحشت درهم است پای درس رهبر خود انقلابی مانده است «انقلابی» حرف‌های محکمش کی مبهم است؟ در میان لشکر مردانِ میدان شرف جلوۀ «سَیّدحسن» همچون نگین خاتم است صبح نزدیک است راهی نیست، سَیّد راهی است قدس هم در فکر استقبال و خیرمقدم است ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab