آبیترین صحن
از بام تو یک آسمان سرخ پیدا بود
در صحن گوهرشادِ تو آن روز غوغا بود
هی موج برمیخاست و هی موج میافتاد
بوی جنون آمیخته با بوی دریا بود
در تیرماه داغ تابستان، هوای شهر
مثل زمستانیترین دیماه دنیا بود
مردان غیرت ایستادند و نترسیدند
اینجا سر حفظ حجاب عشق دعوا بود
دست رضاخانی چنان بر خاک، خون میریخت
گویا کلاه خارجی ناموس آنها بود
طوفان استبداد در هم کوفت مسجد را
تاریخ خون میخورد و در حال تماشا بود
چشمی که تاریکی شب را تاب میآورد
در انتظار دیدن خورشید فردا بود
فردا رضاخان رفت و طوفان رفت و صبح آمد
اما هنوز اندوه سنگینی به دلها بود
در خلوت آبیترین صحن و رواق تو
گویا همیشه یادی از دیروز برجا بود
از کربلا تا ظهر گوهرشاد و بعد از آن
هر روز داغ تازهای بر سینهٔ ما بود
اما اگر ما وارثان زینبی هستیم
هرچه در این آشفتگی دیدیم زیبا بود
✍🏻 #وحیده_افضلی
🏷 #شعر_پایداری | #حماسه_گوهرشاد
🇮🇷 @Shere_Enghelab
گلهای معطّر
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند..
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشیهای فیروزه به گنبد خشک شد؟
یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟
در وصیّتنامۀ سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #حماسه_گوهرشاد
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وفاق
اهل وفاقم، با قشون دشمن اما نه
با شعلههای فتنۀ اهریمن اما نه
با دستهای آشنا بر شانهام آری
با مار پیچیده به دور گردن اما نه
با هر نسیمِ خاکسار و خاضعم همدل
با نعرۀ طوفان دزد و رهزن اما نه
بر هر که میخواهی بیا منّت گذار ای شمع
بر ماه تابان و همیشه روشن اما نه..
وحدت به عشق تار و پود پرچمم آری
سازش به دور پارههای میهن اما نه
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وعده وعید
دشمن سقوط سلسله را برنتافتهست
ختم به خیر غائله را برنتافتهست
در راه، عزم قافله را برنتافتهست
از لحظهای که شور حسینی بلند شد
از هر مناره بانگ خمینی بلند شد
جنگی که درگرفت پیاپی ادامه یافت
وعده وعید سلطنت ری ادامه یافت
فتنه به فتنه تا نهم دی ادامه یافت
میخواستند باورمان را عوض کنند
اندیشههای برترمان را عوض کنند
بالا گرفت دشمنی عمروعاصها
در گیر و دار بازی این بیحواسها
اینگونه بود قصۀ حقناشناسها:
قرآن به نیزه رفت، علی بیسپاه ماند
باری میان معرکه بیتکیهگاه ماند
آنان که مهر میهن خود را فروختند
یکجا شکوه بهمن خود را فروختند
تنها به ارزنی منِ خود را فروختند
از گرد روی آینه بیقدرتر شدند
در بطن انقلاب بنیصدرتر شدند
گرچه همیشه در دل جنگ است میهنم
آماج تیرهای فرنگ است میهنم
بیچاره! گربه نیست، پلنگ است میهنم
هرگز مباد خون شهیدان هدر شود
خونی که ریختند فراوان، هدر شود
در دوستی نفاق به جایی نمیرسد
آنسان که باتلاق به جایی نمیرسد
اینگونه اتفاق به جایی نمیرسد
باری به سنگ خورد حقیرانه تیرشان
پایان گرفت بازی شاه و وزیرشان
✍🏻 #محمد_شکریفرد
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی | #وطن_فروش
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یادتان باشد
فصلهای پیش از اینم را فراموشی مباد
انقلاب سرزمینم را فراموشی مباد
ناجوانمردیست هر کس پشت بر میهن کند
روی بر بیگانۀ همزاد اهریمن کند
فکر دل بستن به دشمن نیست جز سودای مرگ
سر فرود آوردن است این شیوهها در پای مرگ
یادتان باشد که ما در فصل توفان زیستیم
زندگی را زیر پرواز شهیدان زیستیم
هشت فصل از عشق را در خاک و خون جولان زدیم
پنجهها در پنجههای سرکش توفان زدیم
یادتان باشد برادرها که خاکستر شدند
پرتوی بودند نامیرا که رخشانتر شدند
شبچراغ خانه آناناند در شبها هنوز
خاطراتی سرخ در تقویم این دنیا هنوز
در نماز آبها شد منعکس تصویرشان
بست قامت تا قلمها در پی تحریرشان
در گلوی درهها پیچید چون آواز موج
انعکاسی روشن از آیینۀ تکبیرشان
وسعت میدان خون را تا خلیج فارسی
سیر کرد از خاک میهن شیهۀ شمشیرشان
بیقضا و بیقدر رفتند با آهنگ دل
غیرتآوازان به سوی آخرین تقدیرشان
مینویسد همچنان مانا به روی سنگها
خویش را آوازهای سرخ عالمگیرشان
✍🏻 #شیرینعلی_گلمرادی
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خونخواهی
به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
سرو در سرو، به خونخواهی قیس بن مسهّر
نخل در نخل به خونخواهی تمّار بروید
شب میآشوبد از آواز ستمسوزی مسلم
کوفه را پنجره در پنجره بسیار بروید..
چه غم از فتنۀ پاییز و تبرهای پس از این
باغ را در وزش شعله نگهدار، بروید
وقت خونخواهی هفتاد و دو خورشید بیاید
وقتی از بیشه رجزخوانی مختار بروید
به همین زودی از این ناحیه تکبیر بلند است
از زمین لمعهای از خون فراگیر بلند است
✍🏻 #محمدحسین_انصارینژاد
🏷 #شعر_عاشورایی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وعدۀ پیروزی
به پا خیزید ای مردم که وقت سوگواری نیست
ندارد بهرهای از زندگی خونی که جاری نیست
به پا خیزید، باید بغض را در زخم حل کردن
که جنگ است و نباشد فرصت زانو بغل کردن
محرم آمده خون میچکد از زلف پرچمها
محرم آمده، ای عاشقان! از آن محرمها
محرم آمده بر شیشۀ شب سنگ میکوبیم
و ما بر طبل ماتم نه، به طبل جنگ میکوبیم
محرم آمده این شعر را بسیار میخوانم
مدام «اَلمَوت اَولی مِن رُکوبِ العار» میخوانم
حسین بن علی پیراهنی از فتح بر تن کرد
و او تکلیف عالم را به روی نیزه روشن کرد
حسین آمد که دل خالی شود از ناامیدیها
دو صف کردهست دنیا را؛ حسینیها، یزیدیها
اگر از زخم ای مردم هزاران مثنوی دارید
به عطر چادر زهرا دل خود را قوی دارید
بگو با آنکه در این برهه حیران و هراسان است
که پیروزی ایمان وعدۀ قطعی قرآن است
بخوان قرآن و پیدا کن خدا را در بزنگاهش
ببین «نصرٌ مِنَ الله» است در «اِن تَنصُروا الله»ش
یقینا خوب میداند کسی که امتحان دادهست
خدا در تنگناها قدرت خود را نشان دادهست
خیال ما ز پایان خوش این جنگ آسودهست
که پیروزیست هرجایی که امت با ولی بودهست
در این میدان اگر تنها، اگر زخمی... ولی هستیم
و تا جان در بدن داریم با سیدعلی هستیم
به خون کودکان پرزده تا آسمان سوگند
به خون پاک دانشمندها، فرماندهان سوگند
برایم آخر این ماجرا روشن چنان روز است
که در این جنگ قطعا خون حاجیزاده پیروز است
به نام نامی حیدر نبرد آغاز میگردد
علی با ذوالفقار خود به خیبر بازمیگردد
بگو فرعون را موسی به سوی نیل میآید
علی با ذوالفقار خود به اسرائیل میآید..
در آن طوفان پایانی در آن پایان طوفانی
اگر که شاهنامه خوانده باشی خوب میدانی
ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است
از این پس یک هدف داریم و آن قلب تلاویو است
تلاویو است و ویرانیست حالا باز حاشا کن
بخز در لانهات ای موش، بنشین و تماشا کن
که با خون عزیزان وطن بازی نخواهد شد
و ایران جز به نابودی تو راضی نخواهد شد
✍🏻 #محمد_رسولی
🏷 #شعر_عاشورایی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یزید امروز
کابوس شب دشمنِ پرنیرنگیم
در راه جهاد یکدل و یکرنگیم
از شمر و یزید آن زمان بیزاریم
با شمر و یزید این زمان میجنگیم
✍🏻 #سعیده_کرمانی
🏷 #شعر_عاشورایی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حسینیۀ معظم
به جوش نوحه فقط گرم میشود دم ما
که موج موج حماسهست در رگ غم ما
هزار جامهٔ خونین به زیر رخت عزاست
چه صبحها که دمد از شب مُحرم ما
ز لالهزار وطن بس که داغ میبالد
دمیده از افق اشک، صبح شبنم ما
تن است حب وطن، جان ماست حب علی
نشستهاند به یک دل دو عشق توام ما
خوشا به راه دفاع از حریم مام وطن
شهادتی که کفن هم مباد مَحرم ما
فدای پرچم ایران و رقص در بادش
به دوش رفتن تابوتهای ماتم ما
چه بیمِ تیغ، نمکخوردهٔ شهادت را؟
در این مصاف بهجز زخم نیست مرهم ما..
به راه قدس، سر از کربلا درآوردیم
به رنگ خون سلیمانی است خاتم ما
به کارزار رشیدیم، قامت سرویم
فقط به وقت رکوع است قامت خم ما
ز جانفشانی ما زخم هم دهان وا کرد
که وقت رزم نشیند به خوان حاتم ما
کمان آرش ما چله چله سجیل است
به رخش شاهد خود برنشسته رستم ما
میان معرکه صیاد را به دام انداخت
به آه شعلهور آهوی آسمانرم ما
ز خصم هیچ نماند به غیر خط غبار
رسد به خط مُقدم اگر که مَقدم ما
به هم زدهست حساب و کتاب دنیا را
صف منظم ما، جنگ نامنظم ما
زمان هرولهٔ هاجر مهاجر شد
امید نسل ذبیح است جوش زمزم ما
نگاه کن! شب تاریک کودکی مظلوم
پُرِ ستاره شد از حملهٔ دمادم ما
نگاه کن! لب عطشان کودکی مغموم
به خنده باز شد از شعلههای نمنم ما
در این میانه دل ما به سیدی گرم است
که دست اوست علم در صف مُقدم ما
اگرچه داغ پس از داغ دیده، خم نشده
مراد سرو شده لالهٔ معمم ما
به هم تنید به محراب حرب از رجزش
طنین خطبه و تکبیرهای محکم ما
به خطبهای همه طومار ساحران پیچید
عصا نیاز ندارد کلیم خوشدم ما
نهادهایم سرِ غم به شانهٔ لطفش
به لطف، شانه کشیده به زلف درهم ما
به زیر بیرق عباس، میر پرچمدار
نشسته است و بلند ایستاده پرچم ما
به اشک روضه درآمیخت شور «ای ایران»
وطن شدهست حسینیهٔ معظم ما
زمان شهرت ابنزیاد و غربت ماست
ولی خدا برکت میدهد به این کم ما
اگر تمام جهان هم علیه ما بشوند
چه بیم؟ تا که خدا هست یار و همدم ما
✍🏻 #محمود_حبیبی_کسبی
🏷 #جانم_فدای_رهبر | #پرچمدار | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شور اربعین
بعد از هزار و سیصد و اندی سال
اهریمن از نگین تو میترسد
شمشیر کین هنوز به قربانگاه
از حلق نازنین تو میترسد
آن آتشی که خیمهگهت را سوخت
گرم است همچنان به خِرَدسوزی
چون کاهدان، بساط فریب اما
از آه آتشین تو میترسد
شیپور مکر و سفسطه و تحریف
امروز نیز در کف رندان است
بانگش رسیده تا به فلک اما
از منطق متین تو میترسد
تزویر از صراحت رفتارت،
زور و زر از تبلور ایثارت،
توجیه از فصاحت گفتارت،
تردید از یقین تو میترسد
خودکامهگان تجسم آن سنگاند
سنگی که خورده بود به پیشانیت
خونت هنوز مانده به دامانش
اما خود از جبین تو میترسد
آن نی که در سفر، سر خونینت
آیات وحی بر سر آن میخواند
در کوی و برزن است هنوز اما
از صوت دلنشین تو میترسد
امروز اگرچه مغرب ویرانگر
تسخیر کرده است ثریا را
با گنبد دفاعی پولادین
از عزم آهنین تو میترسد
تا نشنود بشر کلماتت را
اصحاب شر به هلهله مشغولاند
چون لشکر یزید، ولی دشمن
از بانگ پرطنین تو میترسد
بنگر که ساحران نوین از عجز
سر را بر آستان تو میسایند
ای وارث کلیم! هنوز آن مار
از جوف آستین تو میترسد
سوی تو آمدند پی پابوس
مردم ز شرق و غرب چو اقیانوس
زین رو سپاه سفسطه و سالوس
از شور اربعین تو میترسد
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_پایداری | #زیارت_اربعین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عشق حسینی...
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
غم عراق و یمن را که شعلهشعله در آتش
غم دمشق پریشان و غزّۀ نگران را
دلارهای یهودی، ریالهای سعودی
ببین که برده به غارت چگونه امن و امان را
چه کودکان یتیمی که مانده بیسر و سامان
چه مادران غریبی که برگریزِ خزان را...
صدای ناله و شیون زِ هر کرانه بلند است
چگونه خواب ربودهست چشم آدمیان را؟
جهان اگرچه کویر سکوت و بهت و تماشاست
در این دیار ببین رودهای در جریان را
ببین شکوه و شهامت چگونه ریشه دوانده
ببین قیامت قد هزار سرو روان را
ببین که عشق حسینی و آرمان خمینی
چگونه باز به میدان کشانده پیر و جوان را
درود بر شرف و عزت جوانِ دلیری
که در هوای حرم نذر میکند سر و جان را
چگونه دم بزنم از مدافع حرم عشق
چگونه وصف کنم آن حماسههای عیان را
سلام ما به خلیلی و صابری و علیدوست
به غیرت همدانی که خیره کرده جهان را
سلام ما به عزیزی و باغبانی و عطری
چه عاشقانه برانگیختند رشک جنان را
درود بر تقوی، شاطری و فاطمیاطهر
که خواندهاند «أوَفَیتُ» به لب امام زمان را
سلام بر سر اسکندری که بر سر نیزه
گرفت از دل هر بیقرار تاب و توان را
«سری به نیزه بلند است در برابر زینب»
خدا کند که نبیند رقیه زخم سِنان را
سری که بر سر نیزه رهاست عطر صدایش
وَ غرق نور خدا میکند کران به کران را
و «أی منقلبٍ» میرسد به گوش دوباره
دمی نمیبرم از یاد شمرهای زمان را...
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #مدافعان_حرم | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زنی به نام وطن
بیا بیا که بخوانیم شعرهایش را
و بشنویم زبان غزلسرایش را
زنیست آنکه اساطیر گفتهاند از او
زنیست آنکه نوشتند ماجرایش را
زنی به نام وطن صبح زود میخواند
به گوش مسجد هر شهر ربنایش را
چه مادرانه در آغاز روز میبندد
به روی بازوی هر پهلوان دعایش را
روانه میشود و میرود به لاهیجان
که باز دم بکند صبح زود چایش را
سری به کوه دماوند میزند حتما
و خواهرانه اتو میکند قبایش را
به سمت شهر ابرکوه میرود بشکوه
به دست سرو کهن میدهد عصایش را
به قم میآید و کنج رواق آیینه
پر از هوای حرم میکند هوایش را
به سوی نقش جهان، راستای مسگرها
میان دیگ مسی میپزد غذایش را
نشسته پای غزلهای تیشۀ فرهاد
شنیده از نفس بیستون صدایش را
دوباره آمده برنو به دست تا لب مرز
که باز اهرمن آورده اژدهایش را
به حافظیه و خوبان پارسیگویش
رسانه مژدۀ رندان پارسایش را
اذان ظهر شد و مسجد نصیرالملک
شنیده است صدای خدا خدایش را
نشسته بعد اذان پشت دار قالیچه
که رج به رج همۀ شهر و روستایش را...
کشیده نقشۀ زیبایی از شب اروند
و بافته بَلَم و لنج و ناخدایش را
شبیه نقشۀ گلریز قالی تبریز
چه خوب بافته ایران و جایجایش را
غروب مویهکنان میرود به چزابه
دوباره روضه گرفتهست کربلایش را
وجب وجب همۀ دشت فکه را گشته
مگر بیابد از این خاک آشنایش را
شب است، میرود آرام روی کوه سهند
که بشنویم همه شور لایلایش را
دوباره بقچهای از درد دل بغل کرده
که باز گریه کند مشهدالرضایش را
مرور میکند از خاطرات گوهرشاد
صدای چادر در خاک و خون رهایش را
مرور میکند از داغ شیخ فضلالله
تکانِ صندلیِ دار پیش پایش را
مرور میکند از دورۀ رضاخانی
وفور قحطی و دزدان بیحیایش را
مرور میکند اندوه رفتن بحرین
و کودکانِ از آغوش خود جدایش را
گذشته دورۀ تاریک گوشهگیر شدن
نگاه کن که ببینی بروبیایش را
که تار مویی از او کم نمیشود دیگر
بغل گرفته شهیدان جانفدایش را
::
وطن! به زندگی مادرانهات سوگند
جهان بدون تو گم میکند صفایش را
اگر بهای شکوفایی تو جان من است
بگیر جان مرا، میدهم بهایش را
مرا هجا به هجا در بغل بگیر وطن
شبیه دفتر شعری که بیتهایش را
✍🏻 #فائزه_امجدیان
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab