eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
482 عکس
147 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شهر من! چه می‌بینند در چشم تو چشمانم؟ نمی‌دانم شرار آن چشم‌ها کی ریخت در جانم؟ نمی‌دانم تو رفتی بر سر پیمان و ما ماندیم جا مانده بگو سر می‌شود یک‌روز پیمانم؟ نمی‌دانم دلم با توست از بازی‌دراز و فکه تا خَیّن حلب، صنعا، بلندی‌های جولانم؟ نمی‌دانم... شناسایی کن این گم کرده رسم موقعیت را هویزه، تنگۀ مرصاد، بُستانم؟ نمی‌دانم حبیب! از فاو «الی بیت المقدس» یک‌نفس راندی من آیا مثل تو مشتاق میدانم؟ نمی‌دانم شهید شهر من! تکبیر گفتی تا خدا رفتی بگو من پای تکبیر تو می‌مانم؟ نمی‌دانم بر آن خوانی که تو الان نشستی شاد و سرزنده من دل‌مرده هم یک‌روز مهمانم؟ نمی‌دانم و آن صبحی که با موعود دل‌ها می‌رسی از راه من بی‌قدر هم در جمع یارانم؟ نمی‌دانم چگونه می‌شود این‌قدر عاشق بود، لایق بود؟ نمی‌فهمم نمی‌فهمم، نمی‌دانم نمی‌دانم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرخ‌ترین جادۀ دنیا برخیز اگر مانده برای تو توانی برخیز که خود را به صف ما برسانی ای باد مسیرت اگر از کوی دمشق است باید که قدم تا قدمش روضه بخوانی راه حرمش سرخ‌ترین جادۀ دنیاست بر خاک تپیدند چه گل‌های جوانی مانند نسیمی که گذر می‌کند از باغ رفتی و نمانده‌ست تو را ردّ و نشانی هر لاله که بو برده از این هجمۀ پاییز کارش شده در داغ غمت جامه‌درانی حرف از تو شد و باز کلام از نفس افتاد ماندم که تو را وصف کنم با چه زبانی ای عشق، غزل مرثیه‌ای تازه بیاور هم‌قافیه با «حاج حسین همدانی» ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رایحۀ روﺷﻦ اﯾﻤﺎن زرد اﺳﺖ بهار ﺑﺸﺮ از ﺑﺎد ﺧﺰانی ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن ﻣﯽ‌ﺧﻮرد اﯾﻦ ﺑﺎغ، نهانی دردا ﮐﻪ ﺧﺪاﯾﺎن زر و زور در ﻋﺎﻟﻢ ﯾﮏ روز ﻧﮑﺮدﻧﺪ ﺑﺮ اﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺷﺒﺎنی صحبت ز شبانی نتوان کرد در این‌جا وقتی که شبان کرده، با گرگ تبانی با این همه ای رایحۀ روﺷﻦ اﯾﻤﺎن دارد ﻧﻔﺲ ﺳﺒﺰ ﺗﻮ از ﺑﺎغ ﻧﺸﺎنی ﮐﺲ ﭼﻮن ﺗﻮ ﻧﺮﻓﺘﻪ‌ﺳﺖ ﺑﻪ هر ﺣﺎدﺛﻪ بی‌‌ﺑﺎک ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺪاری ﺗﻮ در اﯾﻦ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺛﺎنی در واژه ﻧﮕﻨﺠﯿﺪ ﭼﻮ اﯾﺜﺎر ﺗﻮ دﯾﺮوز ﻟﻨﮓ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺗﻮ اﻣﺮوز ﻣﻌﺎنی در ﺧﻂ خطر، آن همه ﭼﺎﻻک دوﯾﺪی ﺗﺎ ﻧﺎم شهیدان وطن، ﮔﺸﺖ جهانی تنها ﻧﻪ در اندیشۀ اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ رفتی ﺗﺎ خانۀ همسایه ز دﺷﻤﻦ ﺑﺴﺘﺎنی ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﻤﺎن! رﻓﺘﯽ و از ﺧﻮﯾﺶ ﮔﺬشتی رﻓﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﻮدت را ﺑﻪ شهیدان ﺑﺮﺳﺎنی در ﺧﺎطﺮ اﯾﻦ ﺑﺎغ ﺑﻤﺎن ﺗﺎ ﺷﺐ ﻣﻮﻋﻮد ﭼﻮن ﺻﺮف وطﻦ ﮐﺮده‌ای ای ﺳﺮو! ﺟﻮانی ﺑﺎ آینۀ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ دﯾﺪار می‌آییم ﻣﺎ را ﺗﻮ اﮔﺮ از ﺷﺐ دﯾﺠﻮر ﺑﺨﻮانی من از تو جز این هیچ ندانم که بگویم سردار بزرگ وطنی ای همدانی! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهید شهر من! چه می‌بینند در چشم تو چشمانم؟ نمی‌دانم شرار آن چشم‌ها کی ریخت در جانم؟ نمی‌دانم تو رفتی بر سر پیمان و ما ماندیم جا مانده بگو سر می‌شود یک‌روز پیمانم؟ نمی‌دانم دلم با توست از بازی‌دراز و فکه تا خَیّن حلب، صنعا، بلندی‌های جولانم؟ نمی‌دانم... شناسایی کن این گم کرده رسم موقعیت را هویزه، تنگۀ مرصاد، بُستانم؟ نمی‌دانم حبیب! از فاو «الی بیت المقدس» یک‌نفس راندی من آیا مثل تو مشتاق میدانم؟ نمی‌دانم شهید شهر من! تکبیر گفتی تا خدا رفتی بگو من پای تکبیر تو می‌مانم؟ نمی‌دانم بر آن خوانی که تو الان نشستی شاد و سرزنده من دل‌مرده هم یک‌روز مهمانم؟ نمی‌دانم و آن صبحی که با موعود دل‌ها می‌رسی از راه من بی‌قدر هم در جمع یارانم؟ نمی‌دانم چگونه می‌شود این‌قدر عاشق بود، لایق بود؟ نمی‌فهمم نمی‌فهمم، نمی‌دانم نمی‌دانم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرخ‌ترین جادۀ دنیا برخیز اگر مانده برای تو توانی برخیز که خود را به صف ما برسانی ای باد مسیرت اگر از کوی دمشق است باید که قدم تا قدمش روضه بخوانی راه حرمش سرخ‌ترین جادۀ دنیاست بر خاک تپیدند چه گل‌های جوانی مانند نسیمی که گذر می‌کند از باغ رفتی و نمانده‌ست تو را ردّ و نشانی هر لاله که بو برده از این هجمۀ پاییز کارش شده در داغ غمت جامه‌درانی حرف از تو شد و باز کلام از نفس افتاد ماندم که تو را وصف کنم با چه زبانی ای عشق، غزل مرثیه‌ای تازه بیاور هم‌قافیه با «حاج حسین همدانی» ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سپاه صبح همیشه با هم و در اوج داستان بودید دو تا رفیق، که هم‌راز و هم‌زبان بودید برای باغ گل سرخ، خون‌جگر بودید صدای چک چک بارانِ بی‌امان بودید قلندرانه شب فتنه را سحر کردید سپاه صبح به هر نقطهٔ جهان بودید چه فرق داشت اگر فکه بود یا که حلب؟ جهاد بود و شما قهرمان آن بودید میان هجمهٔ جنگ و هجوم کفتاران برای جبههٔ حق، تیرِ در کمان بودید در این قبیله که از یاوران خورشیدند ستاره‌های شهیدان بی‌نشان بودید کجاست باغ شهادت؟ به ما نشان بدهید شما که وارث آن باغ ارغوان بودید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab