ایستاده در غبار
مثل روزهای خسته از عبور
خانه بر سرم خراب میشود
مبل خاکخورده گوشۀ اتاق
سجدهگاه آفتاب میشود
بالهای پنجره شکسته است
ابرهای تیره جیغ میکشند
تیرها شبیه پنجههای گرگ
روی دست خانه تیغ میکشند
یک نفر ولی میان گرد و خاک
مثل کوه ایستاده در غبار
مثل یک حماسه زنده میشود
مثل شاخههای سرو سبزهزار
خانهام دوباره سبز میشود
پردههای شب کنار میروند
کودکان به فکر خانهسازیاند
در حیاط انتظار میدوند
خوش به حال من که ردّ پای گُل
روی فرش خانهام نشسته است
سیم هم شبیه پیچک بهار
دور دست زخمی تو بسته است
خوش به حال چوب عاقبت بهخیر
تا ابد حماسهساز میشود
خوش به حال خانهای که درب آن
رو به یک شهید، باز میشود
✍🏻 #زهرا_غلامزاده_مهرآبادی
🏷 #شهید_یحیی_سنوار
🇮🇷 @Shere_Enghelab