حبیب خلق
با فقیران مینشست، از رنجشان آگاه بود
هم حبیب خلق بود و هم حبیبالله بود
بر فراز ابر؟ نه، در اهتزاز برج؟ نه
فاصله تا خانهاش اندازهٔ یک آه بود..
روشنی میداد و گرما؛ خاک را، افلاک را
با یتیمان همنشین، با قدسیان همراه بود
میشد او را دید و از اندوه با او حرف زد
حیف اما فرصت اهل زمین کوتاه بود
در زمستان عدم، خورشید را آموزگار
در شبستان ستم، الهامبخش ماه بود
در شب میلاد او، شد طاق کسری زیر و رو
در طلوع مقدمش، خاموش آتشگاه بود
داشت دشمن هم؟ بله، با این همه خوبیش هم
در کمینش بیشمار اهریمن بدخواه بود..
هر کسی شد پاسبان لانهٔ گنجشکها
زخمدار از خشم گرگ و حیلهٔ روباه بود
چشم بگشا و ببین، از بیخیالیهای ما
شد توحّشگاه، خاکی که پرستشگاه بود
او محمّد بود، زیبا بود و یار بیکسان
او محمّد بود و خصم اهل کبر و جاه بود
با محمّد باش و بر خیل ستمکاران بتاز
این پیام دفتر «بالحقّ أنزَلناه» بود
با محمد باش و از او خواه راه و چاه را
او محمد بود آری، او رسولالله بود
✍🏻 #حسن_صنوبری
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خانۀ اولاد پیمبر
فکر کردند که خورشید مکدر شده است
کوثری دیده و گفتند که ابتر شده است
بولهبهای زمان دست به دست زر و زور...
جهل این قوم ببین چند برابر شده است
خواستند اُمّت تو دشمن هم گردد و حال
اُمّت از برکت نام تو برادر شده است
مکر کردند که نامت مگر از یاد رود
عالم از نام تو امروز معطر شده است
یک نظر غمزۀ چشمان محمد تابید
دل اهل دو جهان جمله مُسَخّر شده است
تو نبودی به دو عالم خبر از عشق نبود
عشق از برکت لبخند تو باور شده است
آب اگر یاد تو افتاد گلابش کردند
سنگ اگر نام تو آورده به لب زر شده است
ذرّه بر دامنت افتاد و به خورشید رسید
خاک، بر پات زده بوسه و گوهر شده است
خواند نام تو به گوشم پدرم روز نخست
که دلم خانۀ اولاد پیمبر شده است
خوش به حال من و این شعر که نامت بردیم
حالِ هر کس که برد نام تو بهتر شده است
✍🏻 #سعید_تاجمحمدی
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
باغِ تماشا
جهان تن بود دلمرده، تو خندیدی جهان جان شد
زمستان خاک پایت شد، بهاران شد، بهاران شد
جهان در خشکسال عاطفه برّ بیابان بود
تو را ابری تماشا کرد، عالم بوسهباران شد
جهان پیراهنی پوشید از عطر گل نامت
و هر آیینه از زنگ کدورتها چه عریان شد
به چشم عاشقان، باغِ تماشایت تماشاییست
سراسر گل به گل عالم همه آیینهبندان شد
شهادت میدهم باران به تسبیح گل و لبخند
هزاران بار نامت را به لب آورد، باران شد
شهادت میدهم کوه از شکوه شانهات آموخت
چگونه میتوان ماند و ستون سقف ایمان شد
شهادت میدهم چشمه همیشه چارقلخوان است
به لطف چشمهایت قاری ممتاز قرآن شد
شهادت میدهم لاله شهادتنامه میخواند
دلم آیینۀ دلتنگی یاد شهیدان شد
شهادت میدهم تنها صراط مستقیمی تو
تو را گم کرد انسان و چنین ایلان و ویلان شد
شهادت میدهم تو رحمةٌ للعالمین هستی
شهادت میدهم هستی به عشق تو مسلمان شد
شهادت میدهد هستی که من هم عاشقم آیا؟
شهادت میدهی این دل به شوق تو پریشان شد؟
✍🏻 #مبین_اردستانی
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«آینۀ تمامنمای خدا»
با ریگهای رهگذر باد
با بوتههای خار
در خیمههای خسته بخوانید
در دشتهای تشنه
با اهل هر قبیله بگویید:
لات و منات و عزی را
دیگر عزیز و پاک مدارید
این مهر و ماه را مپرستید
اینک
ماهی دگر برآمد و خورشید دیگری
آه ای امین آمنه، ای ایمان!
باری اگر دوباره درآیی
روی تو را
خورشیدها چنان که ببینند
گلها آفتابپرست تو میشوند
ای آتش هزارۀ زرتشت
از معبد دهان تو خاموش!
ای امّی امین!
میلاد تو ولادت انسان است
-انسان راستین -
آن شب چه رفت با تو، نمیدانم
شاید
خود نیز این حدیث ندانی
با تو خدا به راز چه میگفت؟
باری تو خود اگر نه خداگونه بودهای
یارایی کلام خدا را نداشتی!
گر بعثت تو سبب عصمت تو بود
آنک چگونه کودک عصمت را
تا موسم بلوغ نبوت رساندهای؟
میلاد تو اگر نه همان بعثت تو بود!
هان ای پرندههای مهاجر
آنک پرندهای که به هجرت رفت
بیآنکه آشیانه تهی ماند
آن شب مشام خالی بستر
از بوی هجرت تن او پر بود
اما به جای او
ایثار
زیر عبای خوف و خطر خوابید
تا چشمهای خویش فرو بست
گفتی
آینۀ تمامنمای خدا شکست!
آه ای یتیم آمنه، ای ایمان!
دنیا یتیم آمدنت بود
دنیا یتیم رفتنت آمد!
خیل فرشتگان
با حسرتی ز پاکی جبرآلود
در اختیار پاک تو حیراناند
تو
اسطورهای ز نسل خدایانی؟
یا از تبار آدمیانی؟
تردید در تو نیست
در خویش بنگریم و ببینیم
آیا خود از قبیلۀ انسانیم؟
در وقت هر نماز
من با خدا سخن ز تو بسیار گفتهام
بس میکنم دگر که تو را باید
تنها همان خدا بسراید!
✍🏻 #قیصر_امینپور
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زنده تا ابد
ای آفرینش از تو گرفتهست تار و پود
ای وسعت مقام تو بیمرز و بیحدود
ای کوهها به بردن نام تو در قیام
ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود
ای در اذان مأذنهها زنده تا ابد
ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود
برگرد و از دوباره حرایی بیافرین
پرشد دوباره عرصۀ تاریخ از یهود..
وقتش رسیده، باز اَلَم یَجعَلی بخوان
شد وقت آنکه باز ابابیلها فرود...
✍🏻 #محسن_ناصحی
🏷 #شعر_نبوی | #مقاومت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
محمداً رسول الله
هر چند ستاره غرق اشک و آه است
خورشید، دلش گرفتهتر از ماه است
گلدستهٔ آفاق، پس از رحلت او
سرشارِ «محمداً رسول الله» است
✍🏻 #محمدجواد_غفورزاده
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آخرین پیمبر
مصائب تو مگر از مسیح کمتر بود؟
چه قدر سهم دل آخرین پیمبر بود؟
چه زجرها که کشیدی که سر برآرد دین
درخت عمر تو با خون دل تناور بود
تو را چگونه گذشت آن کبود لحظاتی
که چشم شعب ابیطالب از غمت تر بود
حجاز حجم نفسگیر کینه بود و لجاج
نفاق قوم تو یک کارزار دیگر بود
تو با دو قاطبۀ شرک و جهل جنگیدی
و رنجهای تو حتی از این فراتر بود...
امین! یتیم پر آوازۀ بنیهاشم!
نگاه تو خود اماننامهای معطر بود
✍🏻 #پروانه_نجاتی
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
باغِ تماشا
جهان تن بود دلمرده، تو خندیدی جهان جان شد
زمستان خاک پایت شد، بهاران شد، بهاران شد
جهان در خشکسال عاطفه برّ بیابان بود
تو را ابری تماشا کرد، عالم بوسهباران شد
جهان پیراهنی پوشید از عطر گل نامت
و هر آیینه از زنگ کدورتها چه عریان شد
به چشم عاشقان، باغِ تماشایت تماشاییست
سراسر گل به گل عالم همه آیینهبندان شد
شهادت میدهم باران به تسبیح گل و لبخند
هزاران بار نامت را به لب آورد، باران شد
شهادت میدهم کوه از شکوه شانهات آموخت
چگونه میتوان ماند و ستون سقف ایمان شد
شهادت میدهم چشمه همیشه چارقلخوان است
به لطف چشمهایت قاری ممتاز قرآن شد
شهادت میدهم لاله شهادتنامه میخواند
دلم آیینۀ دلتنگی یاد شهیدان شد
شهادت میدهم تنها صراط مستقیمی تو
تو را گم کرد انسان و چنین ایلان و ویلان شد
شهادت میدهم تو رحمةٌ للعالمین هستی
شهادت میدهم هستی به عشق تو مسلمان شد
شهادت میدهد هستی که من هم عاشقم آیا؟
شهادت میدهی این دل به شوق تو پریشان شد؟
✍🏻 #مبین_اردستانی
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرنوشت جهان
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
در آن میانه که باران سنگ بود و شکستن
نبود پنجرهای در امان، اگر تو نبودی
هنوز معبر اصحاب فیل بود زمانه
شکسته بود دل آسمان، اگر تو نبودی
حجاز بود و غم دختران زنده به گورش
یکی نداشت ز غیرت نشان، اگر تو نبودی
زمین روایت سبزیست از نگاه تو اما
چه بود آخر این داستان؟ اگر تو نبودی
✍🏻 #محمدرضا_احمدیفر
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
تکبیر بگو!
از چیست كه جسمت اين زمان میلرزد؟
تکبیر بگو، که خصم از آن میلرزد
با نغمۀ لا اله الا اللّهت
پشت همه بتهای جهان میلرزد
✍🏻 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🏷 #شعر_نبوی | #ظلم_ستیزی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«آینۀ تمامنمای خدا»
با ریگهای رهگذر باد
با بوتههای خار
در خیمههای خسته بخوانید
در دشتهای تشنه
با اهل هر قبیله بگویید:
لات و منات و عزی را
دیگر عزیز و پاک مدارید
این مهر و ماه را مپرستید
اینک
ماهی دگر برآمد و خورشید دیگری
آه ای امین آمنه، ای ایمان!
باری اگر دوباره درآیی
روی تو را
خورشیدها چنان که ببینند
گلها آفتابپرست تو میشوند
ای آتش هزارۀ زرتشت
از معبد دهان تو خاموش!
ای امّی امین!
میلاد تو ولادت انسان است
-انسان راستین -
آن شب چه رفت با تو، نمیدانم
شاید
خود نیز این حدیث ندانی
با تو خدا به راز چه میگفت؟
باری تو خود اگر نه خداگونه بودهای
یارایی کلام خدا را نداشتی!
گر بعثت تو سبب عصمت تو بود
آنک چگونه کودک عصمت را
تا موسم بلوغ نبوت رساندهای؟
میلاد تو اگر نه همان بعثت تو بود!
هان ای پرندههای مهاجر
آنک پرندهای که به هجرت رفت
بیآنکه آشیانه تهی ماند
آن شب مشام خالی بستر
از بوی هجرت تن او پر بود
اما به جای او
ایثار
زیر عبای خوف و خطر خوابید
تا چشمهای خویش فرو بست
گفتی
آینۀ تمامنمای خدا شکست!
آه ای یتیم آمنه، ای ایمان!
دنیا یتیم آمدنت بود
دنیا یتیم رفتنت آمد!
خیل فرشتگان
با حسرتی ز پاکی جبرآلود
در اختیار پاک تو حیراناند
تو
اسطورهای ز نسل خدایانی؟
یا از تبار آدمیانی؟
تردید در تو نیست
در خویش بنگریم و ببینیم
آیا خود از قبیلۀ انسانیم؟
در وقت هر نماز
من با خدا سخن ز تو بسیار گفتهام
بس میکنم دگر که تو را باید
تنها همان خدا بسراید!
✍🏻 #قیصر_امینپور
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab