eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
753 عکس
240 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
نسل خورشید ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی از چشم سرخِ شرابی، پیداست شب‌زنده‌داریم با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک‌سواریم تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه یا رد پا یا که پایی در جاده جا می‌گذاریم هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد می‌خروشیم یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم «اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زائر خورشید خبر دروغ نشد، اتفاق افتاده که ماه در شب مه در محاق افتاده خبر دروغ نشد، اتفاق روشن بود تو زنده‌تر شده‌ای اشتباه از من بود شبی گذشت که چشمم گمان نداشت سحر... شبی گذشت که گوشم به انتظار خبر... شبی که هق‌هق ما در گلو معطل بود و هر چه حرف زدیم از سکوت جنگل بود تو صبح می‌شوی آخر شب سترون را که دست رد زده‌ای خواهش نرفتن را خبر دروغ نشد، این روایت از آه است که صبح «دولت خدمت» همیشه کوتاه است کدام کوه صدای تو را تداوم داد؟ عبای سوخته‌ات را به دوش مردم داد؟ نشان خادمی‌ات باز رو سپیدت کرد و آتشی که گلستان شد و شهیدت کرد و جز برای تو این صبح، صبح عید نبود چرا که زائر خورشید جز شهید نبود ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نحن الغالبون نمی‌فهمند ما را عقل‌های بی‌جنون هرگز بگو سید نباشد راه ما بی فتح خون هرگز نشستن را نمی‌دانیم در سوگت به پا خیزیم که طوفان نسبتی هرگز ندارد با سکون هرگز درنگ و جنگ ما در فتنه‌ها موقوف فرمان‌ است نباشد سربلندی‌های‌ ما بی‌آزمون هرگز اَلا إنَّ الدَّعِیَّ ابن الدّعی قَد رَکَّزَ... هیهات که بی‌سر می‌‌شویم امروز اما سر نگون هرگز متون را خوانده‌ام، ما آنچنان پیروز فرداییم که حتی نامشان باقی نماند در متون هرگز چنان در خون نصرالله صهیون غرق خواهد شد که از یادش نخواهد رفت نحن الغالبون هرگز ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبه صدای لرزش مسجد به چشم می‌آمد چه می‌گذشت که رحمت به خشم می‌آمد چه مسجدی که مصلای ناسپاسی‌ها... چه مسجدی که رکب‌خوردۀ سیاسی‌ها... و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود زنی صدای قیام زمانه شد آن روز خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود و بعد حمدِ خداوند، این‌چنین فرمود: قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی منم که فاطمه‌ام، نیست مثل من احدی فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی مرور می‌کنم از روزهای تیره و تار تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار! در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام برهنه بودنتان بود جامۀ احرام در آن زمانه که گنداب نوش می‌کردید سرِ طعام، نزاعِ وحوش می‌کردید در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات همان که بود شب و روز مهربانِ شما جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما امان نداد به غارتگران قافله‌ها لجام زد به دهان چموش غائله‌ها مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟! مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟! دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید.. نشسته‌اید به حکم قیام برخیزید سیوف بدر و احد از نیام برخیزید مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟ مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟ که با سکوت شما رحلت نبی طی شد و در سقیفه‌تان مرکب علی پِی شد به مرگ می‌گذرد ماجرا پس از پدرم دلم گرفته از این طعنه‌ها پس از پدرم پدر! مپرس چرا این‌قدر شکسته شدم؟ پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم! لطافت سخنان تو را نمی‌شنوم صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمی‌شنوم فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ! چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
معنای انتظار اسطورهٔ معاصری و تاریخ مبهوت اقتدار تو می‌ماند در هر ورق برای قرون بعد توصیف کارزار تو می‌ماند از فتح سومنات نمی‌خوانم تو فاتح تمامی شاماتی این سرزمین به فخر سلاطین، نه! ایران به افتخار تو می‌ماند گوش فلک به غلغلهٔ جنگ‌ است وقتی که زید و عَمرو رجزخوانند برباد می‌روند هیاهوها هوهوی ذوالفقار تو می‌ماند از کربلای شصت و یک هجری تا کربلای سیزده دی ماه تو در مدار حضرت خورشیدی خورشید در مدار تو می‌ماند از کربلا گذشتی و نام تو غیر از شهید قدس نخواهد بود زیتون فصل‌های حماس اینک  در سایهٔ بهار تو می‌ماند تو جمعه رفته‌ای که بفهمانی راه ظهور غیر شهادت نیست بر تارک بلند سحرگاهان  معنای انتظار تو می‌ماند ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسل خورشید ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی از چشم سرخِ شرابی، پیداست شب‌زنده‌داریم با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک‌سواریم تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه یا رد پا یا که پایی در جاده جا می‌گذاریم هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد می‌خروشیم یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم «اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«میز‌های بی‌مذاکره» جنگ بود و ما روی مبل راحتی گرم می‌شدیم با مشاجره جنگ بود و ما فکر برد و باخت پشت میز‌های بی‌مذاکره این جنایتی که... بگذریم روزمرهٔ من و تو بود هی خبر رسید و بی‌خبر شدیم سنگ‌تر شدیم عکس‌ها عکس‌ها که رد شدیم از کنارشان کودکان و کودکان و کودکان آن‌که آن‌طرف‌تر از تو تکه‌تکه می‌شود کودک‌ است، سنگ و چوب نیست کنترل کجاست؟ خوب نیست با جنایت آشنا شود آفرین برای کودک تو خوب نیست کاش با صدای موشک خبر ما خراب می‌شدیم داعیان صلح! جنگ را سیل برده بود ما اگر که از خجالت نگاهِ کودکانِ عکس‌ها سطل سطل آب می‌شدیم ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در خلسه‌ای از شهودِ عرفانِ غدیر پیش از همه رفتند به قربانِ غدیر دیدیم به خون خویش بیعت کردند یاران حسینند، شهیدانِ غدیر ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
این است خبر، بی‌خبران گوش شوید از صفحهٔ تاریخ فراموش شوید امروز خبر زنده‌تر از دیروز است این خطبهٔ زینب است، خاموش شوید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تعبیر رؤیا از واهمهٔ گیو در آتش می‌سوخت با صاعقه‌ای دیو در آتش می‌سوخت رؤیای قشنگ کودکی شد تعبیر وقتی که تلاویو در آتش می‌سوخت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بشارت نازل شده این بشارت از جبرائیل: دیدید خدا چه کرد با اسرائیل؟ اي اهل شهود آیتی بهتر از این «تَرمیهِم بِحِجارَةٍ مِنْ سِجّيل» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جهنم! از خاکِ شما دیو در عالم رویید با موشک ما شکوه رستم رویید دنیای شما مزرعهٔ آخرت‌ است هی شخم زدیم و هی جهنم رویید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab