eitaa logo
شعر انقلاب
2.7هزار دنبال‌کننده
544 عکس
173 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
و اما صحبتی با بعضی دوستان سکوت شما تا وقتی و زمانی قابل توجیه بود. خود من در اولین متن هایی که نوشتم گفتم نباید به کسانی که سکوت کرده اند خرده گرفت چرا که هر کس شاید دلیلی برای سکوتش داشته باشد. الان هم بر همان باورم. اما اجازه بدهید دلایل احتمالی این سکوت را برای مخاطبان مان و مخاطبان تان بازگو کنم. عزیزان! سکوت این روزهای بعضی صاحبان قلم و شاعران و نویسندگانی که شواهد و قرائن و سبقه و تریبون های مورد استفاده شان نشان می دهد با جمهوری اسلامی ایران هستند دلایلی دارد به شرح زیر: یک. شاید به زعم خودشان در شناخت جبهه حق و باطل به مشکل برخورده اند. یعنی شبهه دارند. پیشنهاد می شود این عزیزان تا زمان برطرف شدن شبهه، لقمه شبهه دار نخورند! دو. فکر می کنند حرف زدن فایده ای ندارد. پیشنهاد می شود "کلمه"، این ابزار تاثیرگذار را برای همیشه زمین بگذارند. ابزاری که به کار نیاید یا جایش توی جعبه ابزار نیست یا کسی که آن ابزار را در اختیار دارد بلد نیست با آن کار کند! سه. پشت روایت هایی از این قبیل که در فتنه چونان شتر دو ساله باش... یا در فتنه سکوت پیشه کن... یا غیره و ذلک پنهان شده اند. پیشنهاد می شود به سکوت شان برای همیشه ادامه دهند. چون اوضاع، فتنه خیز است. این فتنه که تمام شد فتنه بعدی در راه است. آب ها هم که از آسیاب افتاد هرکسی اندازه خودش زبان دارد! لات کوچه خلوت بودن هنر نیست. چهار. می ترسند فحش بخورند. عزیزان! این فحش ها پای شما نوشته شده. بخورید یا نخورید بعداً با شما حساب می شود! پنج. به تعبیری، وسط بازی می کنند. کسی که وسط بازی کند از دو طرف سنگ می خورد. شش. دست شان بند است! یعنی یک دست شان را برای بشکن زدن آماده کرده اند و دست دیگرشان را برای سینه زدن. منتظرند ببیند کدام مجلس عَلَم می شود! هفت: "من سیاسی نیستم!" . این هم سنگر جالبی ست. هرچند می دانم دارید شوخی می کنید، اما باید بگویم حضورهای چشمگیرتان در جلسات و شب شعرها و مجالسی که هر یک به نوعی با سیاست گره خورده این ادعای تان را نشنیده می گیرد! ابی با آن هارت و پورتش از مذمت های به کار بردن این جمله در امان نماند! شما که دیگر فرهنگ‌سازان یک ایدئولوژی هستید! حواس تان باشد. شما چه بخواهید چه نخواهید از دید دیگران سیاسی هستید. چون آن "دیگران ها" معتقدند دین از سیاست جدا نیست. اصلاً به همین دلیل است که سال هاست می گویند دین باید از سیاست جدا شود.‌ هشت: می ترسند. ورق را برگشته می بینند. روی فراموشکار بودن دیگران حساب باز کرده اند. روی فراموش کارها حساب باز نکنید. فراموش کارها یادشان می رود شما روی آن ها حساب باز کرده اید! فراموش کارها معمولا حافظه ی بلند مدت شان خوب کار می کند! گذشته های دورِ دور را به خاطر می آورند! برای حساب باز کردن کمی دیر اقدام کرده اید! آتش نشان ها ساعت ها دور هم می نشینند منچ و ماروپله بازی می کنند و چای می نوشند و والیبال بازی می کنند و می گویند و می خندند و حقوق می گیرند برای روزی که ناگهان زنگ ها به صدا در بیاید و جان شان را کف دست شان بگیرند و بروند وسط آتش. بیچاره نظام که سال ها اسباب مسافرت ها و تفریح ها و هتل گردی ها و رستوران گردی ها و پاکت گرفتن های یک عده را فراهم کرد دلخوش به این روزها! آتش دارد جان و مال یک عده را می سوزاند و آژیرهای خطر به صدا در آمده و آتش نشان ها نشسته اند ماروپله بازی می کنند! درود بر کسانی که جبهه شان را مشخص کردند، با هر نیتی و با هر سطح آگاهی و با هر تفکری. آن ها حداقل با آیینه اتاق شان که خلوت می کنند کسی که در آیینه می بینند را می شناسند! به خودم می بالم که با وجود تمام نقض ها و زشتی های درونم که با پرده ی نفاق از چشم خودم و دیگران پوشاندم، در این یک مورد پرده را کنار زدم و گفتم من هم هستم. کمم ولی هستم. خودم را از این هزارتوی توجیهات بیرون کشیدم و به همه نشان دادم. من سعی کردم آتش نشانی باشم که فقط می خواهد شعله های آتش را کمتر کند. حال، این که کجای این میدانِ بزرگِ غبارآلود ایستاده ام قضاوتش با مردم.
مدعیان یاران حسین،‌ با خطر می‌مانند امثال حبیب، بیشتر می‌مانند این‌بار چراغ خیمه خاموش شود از مدعیان چند نفر می‌مانند؟! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سلالۀ غربت آه از خزان این حرم و باغ پرپرش این داغ جانگداز که سخت است باورش آه از غم حرم که غروبی به چشم دید درخون خویش غوطه زده طفل و مادرش یا کودکی که زانوی غم در بغل گرفت با داغ مادر و پدرش هم برادرش زائر نشسته است و در این حجم تیرها تنها ضریح شاهچراغ است سنگرش این بارگاه، شیشه و سنگش درآشتی‌ست هر آینه، گلوله کند دل مکدرش نفرین به دست‌های پلیدی که می‌برید بال کبوتران حرم را به خنجرش آلوده آن‌که دست به خون برادران آیا توان شمرد ز دین پیمبرش؟! بر هر مصیبتی که به فرزند می‌رسد حتما شکسته‌دل‌تر از او هست مادرش زهرا هم از مصیبت این ماجرا گریست بر غربت سلالۀ موسی بن جعفرش اما به انتقام کشد تیغ از نیام دستی که ترس دارد از او خصم خودسرش القصه، قصۀ حرمم بی‌جواب نیست باید که خصم را برسانم به کیفرش ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیوِ دو سر هم فاجعه تا حدّ جنون می‌خواهد هم حق را خوار و سرنگون می‌خواهد شیرانِ مدافع حرم برخیزید این دیوِ دو سر، هنوز خون می‌خواهد ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عطر شهادت آن شب که سعدی در گلستان گریه می‌کرد آن شب که حافظ هم غزل‌خوان گریه می‌کرد در مطلع ماه، آسمان رنگ عزا داشت آن شب هلال ماه پنهان گریه می‌کرد بر گنبد شاهِ چراغ آن پرچم سبز یک‌پارچه با کل ایران گریه می‌کرد در هجر زوّاری که دیگر برنگشتند بیش از همه دروازه‌قرآن گریه می‌کرد عطر شهادت با اذان در شهر پیچید گلدسته همدم با شهیدان گریه می‌کرد بر مشهدِ شاهِ چراغ آتش گشودند شیراز با شاه خراسان گریه می‌کرد تا حرمت موسی‌بن‌جعفر را شکستند معصومه در قم دل‌پریشان گریه می‌کرد در آن شب پاییز، ایرانِ غم‌انگیز یک‌ریز چون ابر بهاران گریه می‌کرد حب الوطن ایمان ایران را نشان داد آن‌سان که حتی هفتِ آبان گریه می‌کرد بر جان آذربایجان هم آذر افتاد مازندان هم‌پای گیلان گریه می‌کرد یک ملت از داغ شهیدان حرم سوخت سردار دل‌ها هم به کرمان گریه می‌کرد ترک و لر و کرد و عرب هم‌ناله بودند حتی به سوگ فارس، افغان گریه می‌کرد از این جنایت حزب شیطان خنده می‌زد جن و ملک بر حال انسان گریه می‌کرد مادر کنار کودک بی‌جانش افتاد تا پای جان بر پارۀ جان گریه می‌کرد طفل یتیمی بی‌امان در صحن می‌گشت از دیدن آن صحنه حیران گریه می‌کرد آن شب ضریح از قلب سوزان زار می‌زد هر زائری کنج شبستان گریه می‌کرد هنگامۀ پرواز، پر از دستش افتاد خادم زمین افتاد و دربان گریه می‌کرد آیینه‌های دل‌شکسته غرق خون شد هر آینه، هر خشت ایوان گریه می‌کرد آن شب زیارت‌ها مفاتیح الجنان شد با هر زیارتنامه، قرآن گریه می‌کرد :: با آل یاسین، قلب قرآن گریه می‌کرد با آل طاها، آل عمران گریه می‌کرد یک نوجوان همراه عبدالله و قاسم از شوق جانان با دل و جان گریه می‌کرد هر کس که می‌دید آن غروب غم‌فزا را بر غربت شام غریبان گریه می‌کرد باید که مقتل خواند اما با اشاره خاتم به انگشت سلیمان گریه می‌کرد.. :: آن شب دمید از خون طفل و پیر، لاله از هفت ساله بود تا هفتاد ساله وقتی گلوها با گلوله لاله‌گون شد ذکر حرم «انا الیه راجعون» شد حتی در اوج گریه نستوه ایستادیم ابری ولی محکم‌تر از کوه ایستادیم ما با شهادت افضل‌الاعمال داریم تا مطلع‌الفجر فرج چشم‌انتظاریم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهیدِ آرمان در عشق رقیب دوستانت بشوی پیروز نبرد داستانت بشوی جامانده! چه می‌شود که یک‌روز تو هم جانانه شهید آرمانت بشوی ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هزار لالۀ عاشق شکوهمند شهیدی ‌که از نماز بگوید به مُهر سجدۀ خونین هزار راز بگوید فرازمند نمازی که در قیام و سلامش به شوق کرب‌وبلا با تو از حجاز بگوید طلایه‌دار کلامی که در قنوت شهادت سخن ز داغ دلیران پاکباز بگوید شهاب‌وار پیامی که واژه‌های سترگش ز سوگوارۀ خورشید سرفراز بگوید غروب شاهچراغ و چراغ خون شهیدان به مویه از غم این داغ جانگداز بگوید چه‌قدر چادر خونین چه قدر غنچۀ پرپر کجاست پیکر بابا؟ کجاست خندۀ مادر :: به دست زخمی خود می‌کند شکسته نگاهی سکوت کرده ولی گاه‌گاه می‌کشد آهی سکوت کرده و فریاد چشم‌های سیاهش زده‌ست تیر به قلب پلید شام سیاهی سکوت کرده در اندوه مادر و پدر امشب دل شهید برادر برای اوست پناهی چرا زیارت آخر به قتلگاه بدل شد؟ کبوتران حرم پرپرند از چه گناهی؟ نوشته‌ام به دلم عشق آب و خاک وطن را مقیم این حرمم تا ابد، خدا تو گواهی ز خاک لاله‌رخان شهید شاهچراغت هزار لاله برویان به لطف عشق، الهی مباد خاک تو زخمی، مباد چشم تو گریان فدای نام عزیز توییم، کشورم ایران :: جهان ز دفتر سعدی بخوان حکایت و پندی به شهر خواجه مبادا رسد ز غیر گزندی به کشوری که هزاران دل است بستۀ خاکش نمی‌رسد خلل از روزگار پست و بلندی گمان مبر که فراموش می‌کنیم یلان را دلاورانه ید واحدیم و سرو بلندی مباد خاک وطن رنگ خون ببیند و آتش مباد شاد شود دشمن دروغ‌پسندی بخوان نماز شهادت به صحن شاهچراغش به مجمر دل دلدادگان بریز سپندی شکوه شرقی شیراز و نور شاهچراغش هزار لالۀ عاشق کشیده است به باغش :: به روی مرمر و آیینه، خون چکیده چکیده نوشته‌ام غزلی خون‌چکان بریده بریده به روی فرش حرم پرپرند لاله و شب‌بو کبوتر از قفس جسمشان پریده، پریده سه کودک‌اند سه آیینۀ شکسته سه کوکب به جستجوی پدر هر یکی دویده، دویده کنار مادرش افتاده نیمه‌جان و هراسان مپرس ازو که چه دیده، مپرس ازو چه شنیده به گریه گفت پدر، همسرم شهید شد آری شهید شد پسر کوچکم مقابل دیده به جستجوی سه‌ساله فتاده مادر گریان به جستجوی رقیه، به جستجوی حمیده به آرتین و به دستان زخمی‌اش نظری کن زِ هر ‌گلوله گلی از دلی شکسته دمیده شما برادر شمس‌الشموس؛ شاهچراغی نگاه کن به دل تنگ آهوان رمیده صدای تیر، نفس حبس شد، شکست نمازش قنوت آخرش اما به گوش عرش رسیده: «در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم» ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دلم خون است نه از مهر و نه از کین می‌نویسم نه از کفر و نه از دین می‌نویسم دلم خون است، می‌دانی برادر دلم خون است از این می‌نویسم ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ید واحده گرچه زخم بی‌شمار از ابتلا داریم ما غم نباشد مرهم از لطف خدا داریم ما کشتی ما می‌رسد آخر به لنگرگاه امن چون‌که در موج حوادث ناخدا داریم ما در غبار فتنه‌ها کی راه را گم‌ می‌کنیم تا که پیش رو چراغ کربلا داریم ما انتظاری نیست از بیگانه جز نامردمی شکوه‌ها از دست مشتی آشنا داریم ما کرد و ترک و لر، بلوچ و ترکمن، فارس و عرب زیر یک پرچم به وحدت یکصدا داریم ما آن‌که محکم بر دهان ظلم و استکبار زد با «ید واحد» به‌جز ایران کجا داریم ما؟ با ولایت عهد بستیم و به نقد جان خود بر همان عهد الستی جمله پاداریم ما تا نیاید مهدی موعود عالم درهم است بر ظهور حضرتش دست دعا داریم ما ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سپیده‌دمان مزن به خواب خودت را، صدا صدای اذان است مبین سیاهی شب را، ببین سپیده‌دمان است مباد اسیر سکوت و سکون شب شده باشی که زندگی هیجان و حیات در ضربان است قبول! رد شدن از نیل، ترس و واهمه دارد کسی که پیرو موساست پس چرا نگران‌ است؟ عصای حضرت موساست دست حضرت خاتم خدای او که همین و هدایتی که همان است اسیر ترس شده شهر وقت حملۀ احزاب نگاه کن که نگاه نبی به فتح جهان است نترس و بگذر از این سقف بی‌اساس تکیده جهان بدون سقیفه جهان امن و امان است غدیر خاطره‌ای نیست در تورق تاریخ غدیر دست هدایت در آستین زمان است ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
وعدۀ عشق مرد راهم، دل به دریا می‌زنم دریا که هست شک ندارم نیل طغیان می‌کند، موسی که هست وارث طوفانم آری پس نمی‌مانم به جای گیرم از دریا گذشتم، سینۀ صحرا که هست ای به شب سرمست! صبحِ کعبه کم‌کم می‌دمد گیرم از ما ناقه پِی کردی، «فَسَوّاها» که هست در شبِ قدری خروشیدی و فرق ما شکافت صبح را از ما گرفتی، ظهر عاشورا که هست.. در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق هرچه از میدان مین گفتند، گفتم پا که هست نعرۀ جاءالحقیم این دشت غُرّش‌گاه ماست تا که بود این بود و خواهد بود این‌سان تا که هست وعدۀ عشق است و می‌دانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمی‌ماند؟ خدا با ما که هست «یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور» غم ندارم «کانَ اَمرُ اللهِ مفعولا» که هست ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حُبُّ الوَطَن مِنَ الایمان برای خاک، برای شرف، برای وطن برای خون شهیدی که ریخت پای وطن برای عزّت ایران، برای ایرانی که خطّ‌ و خال نیفتد به جای‌جای وطن برای آن همه خونی که ریخت بر این خاک برای آن همه جانی که شد فدای وطن برای «گریۀ هر روز مادران شهید» برای حسرت بابای بچه‌های وطن برای «فرّخی» و «عشقی» و «نسیم شمال» برای بلبل مست غزل‌سرای وطن برای ترک، عرب، لر، بلوچ، گیلک، کرد برای هرکه دلش می‌تپد برای وطن برای هرکه وطن را رها نکرد و نرفت که گرد و خاک نگیرد پر قبای وطن برای جملۀ «حُبُّ الوَطَن مِنَ الایمان» چه بیش‌ از این بنویسیم در ثنای وطن؟ برای این‌که بدانیم اوج خوش‌بختی‌ست که می‌شود ریه‌هامان پر از هوای وطن برای رقص جنون در میان آتش‌ و خون برای رد شدن از خویش در اِزای وطن برای این‌که اگر خسته شد، زمین نخورَد که شانه‌های من‌ و ما شود عصای وطن برای شاهرگ زیر تیغ رفتۀ ما اگر که خون بشود ضامن بقای وطن برای این‌که اگر تن‌به‌تن کفن بشویم مباد بر تن ما جامۀ عزای وطن برای آن که می‌آید به یاری ایران برای آخر شیرین ماجرای وطن ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab