روح تو شاد ای دل سامان نيافته!
ای شعر نيمه كاره ی پايان نيافته!
ابری ترين ترانه ی مازندرانی ام !
ای هيچ وقت فرصت باران نيافته!
موسای رفته در دهن اژدهای من !
اب سوخته ! خليل گلستان نيافته !
ای آبرو گذاشته در جستجوی عشق !
هم اين زدست داده و هم آن نيافته!
روح تو شاد خوب بخوابی مرا ببخش!
مرگ اينچنين شبيه تو مهمان نيافته !
#مريم_رزاقی
۱ آبان ۱۴۰۳
۱ آبان ۱۴۰۳
«یا لَیتَنی کُل الناظرین إلیک...»
کاش من تمامِ کسانی که نگاهت میکنند، بودم...:))
۱ آبان ۱۴۰۳
مهر هم تمام شد.
با تمام بیمهریش
اصلاً این آبانها
بیشتر بوی پاییز میدهند
هم برگها نارنجیند
هم خیابانها خیس
خدا را چه دیدی
شاید آن مهری که
دنبالش میگشتیم
میان دستان آبان باشد.
۱ آبان ۱۴۰۳
نااميد از دَر رحمت به كجا بايد رفت؟
يا رَب از هر چهِ خطا رفت،
هزار استغفار...!
#سعدی
۱ آبان ۱۴۰۳
حیف ! با این که دوستَت دارم
سهمِ دستانم از تو پَرهیز است
قَســمتَم نیسـتی و ایــن یَعنـی
زندگی ، واقـعا غَم انگیـز است
#امید_صباغ_نو
۱ آبان ۱۴۰۳
۱ آبان ۱۴۰۳
۱ آبان ۱۴۰۳
💬
من هي؟
لا أعرفُ شيئًا
الحُبّ بأن لا تعرف شيئًا...
او کیست؟
چیزی نمیدانم
عشق یعنی اینکه چیزی ندانی...
#مظفر_النواب
۱ آبان ۱۴۰۳
۱ آبان ۱۴۰۳
ꜥꜤ🕯≀
•
حوالی ساعت ۱۰ شب بود یادم افتاد :
خودمو پشت دَر جا گذاشتم رفتم کہ
برش گردونم ، درو که باز کردم دیدم
نیستش، فرار کرده بود !
خوب میشناسمش ، بیچاره خیلی دلتنگ بود، بخاطر همین گذاشت رفت . .
هیچوقتم برنگشت الان چند سالی میشه
کـہ پیداش نکردم فردا میرم یه آگهی توی
صفحه اول روزنامه ها میزنم :
+خودم کجاست ؟!
خواهشمندم خودم را به من باز گردانید !
۱ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😊✋
روز تون بخیر و شادی ☕🌸😊
🌸 روز تون پراز قشنگی
💕 امیـدوارم
🌸 ساعاتی مملو از
💕عشـق و ایثار
🌸 دقایقی لبریز از مهربانی
💕 و پر از خیر و برکت
🌸در کنار خانواده
💕 در انتظارتون باشه🙏
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
هر چند که تازه میکنی دردم،
ای صبح، سلام بر تو، خوش بر دم...
#مهدی_اخوان_ثالث
#نورمبارک
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
هیچ چیز بر بوی آنکه دوستش داریم غالب نمی شود
حتی اگر همه ی فرانسه را
در یک شیشه عطر جمع کنند!😉
#محمود_درویش
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
•••┈✾~🫠~✾┈•••
مینشستم صبح تا شب روبروی چشمهاش
میشنیدم عشق را از گفت و گوی چشمهاش
پیش سختیهای دنیا کارمان لبخند بود
سخت عادت داشتم با خلق و خوی چشمهاش
کاسبی میکرد با جان خودش روی موتور
جملهی قابل ندارد بود توی چشمهاش
دستهایش سالهای سال از دود و غبار
آب را بر آب زد با شست و شوی چشمهاش
خانهای ساده، دوتا فرزند، شغلی بیخطر
جمع میشد در همینها آرزوی چشمهاش
آرزویش با تصادف در خیابان پهن شد
کم شد از تابیدن خورشید سوی چشمهاش
کاشکی با خود مرا زیر تریلی برده بود
عینکی بودم که دیگر نیست روی چشمهاش
#علی_فرزانه_موحد
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟
که هم بهار نگاه است و هم خزان نگاه
#صائب_تبریزی
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت،به پروانه نمی آید عشق
#فاضل_نظری
۲ آبان ۱۴۰۳