eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
990 دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
41 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
■ اسراییل و صهیونیسم جنایتکار...دشمن بشریت■ گذشته وقت سکوت و خروش باید بود زجان گذشته،فدایی بگوش باید بود نه همچو دیو و ددان تابع هوی' و هوس که بلکه بنده ی حقّ چون سروش بایدبود هرآنکسی که رهاشد ز بند چون و چرا هماره توشه و بارش بدوش باید بود نه آدمی بود این ظاهر و غرور وفریب نظیف و طاهر و هم ساده پوش باید بود چه خوش تجارتی نیکو بود شهیدان را براه حقّ همه دم جانفروش باید بود رفیق و همدم وهمرنگ با محبّ علی'ع' ودر مقابل خصمش چموش باید بود تمام هوش وحواست ز خواب کن بیدار حذر ز بیهُشی اینک بهوش باید بود بجنگ دشمن صهیون هماره آماده بکام رهرو حقّ همچو نوش بابد بود به نزد دشمن دین و به نزد خصم وطن هماره سرکش ویاغی چموش باید بود ترا چو خوانده خدا : سدّ محکم ایمان ز سر خماری برانده بهوش باید بود بسوی دشمن دین و بسوی خصم زبون چو موج سرکش و پرجُنب وجوش بایدبود براه عزّت اسلام و خواری دشمن دوتا کم است و بسی چشم و گوش باید بود لباس کبر و منی تا بکی دگر (پیمان) برون کن از تن خود خرقه پوش باید بود ☆ پیمان سرآبادانی ☆
🌹🌹🌹🌹🌹 به انتظار نشستم نیامدی چشم از همه به غیر تو بستم نیامدی‌ ای مایه امید بشر، رشته امید از هرکسی بجز تو گسستم نیامدی‌ ای خضر راه گمشدگان در مسیر عشق چشم انتظار هرچه نشستم نیامدی‌ ای سرو سرفراز گلستان زندگی دیدی مگر حقیرم و پستم نیامدی گفتی دل شکسته بود جای من فقط این دل به خاطر تو شکستم نیامدی عمری در آرزوی تو آخر شد و هنوز در آرزوی روی تو هستم نیامدی مست گناه، مرد حقیقت نمی‌شود دیدی همیشه غافل و مستم نیامدی زندان تن کلید ندارد به غیر مرگ چون از رگ حیات نرستم نیامدی 🌹🌹🌹🌹🌹
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو یک بار زندگی می‌کنی حق نداری غصه بخوری حق نداری نخندی حق نداری نگردی حق نداری بترسی حق نداری اشتباه نکنی 🎊روزتون مملو از شادی😊🎊🎈
‌ با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش ڪه از میخانه، مسجد ساختی روے ماه خویش را در برڪه مے دیدے ولی سهم ماهے هاے عاشق را چه خوش پرداختی ما براے با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود اے دوست گاهے هم تو دل مے باختی من به خاک افتادم اما این جوانمردے نبود مے توانستے نتازے بر من، اما تاختی اے ڪه گفتے عشق را از یاد بردن سخت نیست «عشق» را شاید، ولے هرگز «مرا» نشناختی
 همه ی مصر به دنبال زلیخا بودند حیف، دیوانه ی یک برده ی کنعانی بود..
تو پنهان کن خودت را درمیان نقطه‌ها اما بدان من دوستت دارم، سه‌تا‌نقطه، به این معنا ...
به وصفِ هیچکسی جز تو دَم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعرِ توست... ♥️
به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید صدای جوشش شعری جدید می‌آید چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد که باغ شعر تر از آن پدید می‌آید نفس‌ نفس به امید تو عمر می‌گذرد امید می‌رود آری، امید می‌آید برای درد و دل تو مفید نیست کسی وگرنه نامه برای می‌آید مُردّدم که تو با عید می‌رسی از راه و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید؟ کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند: چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید! 🌹🌹🌹
❤️✨یکشنبه تون بی نظیر 🌺✨قلبتون جایگاه عشق ❤️✨ومهربانی 🌺✨دستتون روزی دار ❤️✨وسخاوتمند 🌺✨وبخشنده ❤️✨سفره تون همیشه باز و پربرکت 🌺✨جمالتان شاد ❤️✨وهدیه دهنده لبخند 🌺✨خداوند یار و نگهدار تک تکتون
نقل است که شبی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز همی کرد، آوازی شنود که هان بوالحسن! خواهی که آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم، تا سنگسارت کنند؟ شیخ گفت: ای بار خدایا خواهی تا آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجودت نکند؟ آواز آمد: «نه از تو، نه از من»
نمی‌دانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمی‌زنند؟ چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر می‌کنند؟! باور کنید تمام سوتفاهم‌ها، از همین حرف نزدن‌ها شروع می‌شود! به یکدیگر اجازه‌ی حرف زدن بدهیم. بگذاریم مشکلمان را کلمه‌ها حل کنند! باور کنید هیچ چیز به اندازه‌ی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد! کلمه‌ها قدرتی دارند که می‌توانند کوه‌های درون فکر ما را جا به جا کنند و دیوارهای بین ما را از بین ببرند...! به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛ در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور می‌کند!
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز گذشت ماه خدا ماه ما نیامد باز شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت نفس به سینهٔ ما ماند و جا نیامد باز چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز دوباره من نشدم آنچه را که او می‌خواست دوباره کرد برایم دعا نیامد باز اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز دوباره روضه بخوان، روضه خوان! که گریه کنیم که صاحب همهٔ روضه‌ها نیامد باز پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم مگو که تذکرهٔ کربلا نیامد باز
. رفتی ای ماه خدا ماه جلی ماه مهمانی حق ماه علی مه عشق و مه شور و مه نور مه دلدادگی و ماه سرور مه عفو و مه غفران گناه ماه دلبستگی دل به الاه با نوایی همه لبریز دعا داشتم در دل شب با تو صفا همنوا با دل زارم بودی چلچراغ شب تارم بودی همه شب با دل پر از غم و آه خجل از معصیت و بار گناه می زدم توبه به هر شعله نفس رو به درگاه تو می کردم و بس ای مرا آینه ی سوز و گداز لیله ی قدر و شب راز و نیاز اینکه سرمست ز صهبای توام عاشق خلوت شب های توام می روی ای مه پر قدر و بها ای صفا بخش دل و دیده ما اشک ما بدرقه راهت باد نرود خاطره هایت از یاد بشود گر ز من این عمر تمام می خورم حسرتت ای ماه صیام تا شوم بار دگر مهمانت ز کرم ریزه خور احسانت
دنیا بدونِ تو فقط یک طنزِ غمگین است معنایِ دنیای بدونِ تو ، فقط اين است یک مُرده تویِ كلبه اى متروكه در جنگل یک ردّ پا و تیر و چندین پوکه در جنگل یک قتل عام دسته جمعی داخل زندان یک زلزله مانند بم در مرکز طهران شهرِ جنون و اختلالاتِ خيابانى پس کوچه های ناامیدی، شیبِ ويرانى شهر هزار انديشه ، با مبناىِ كج ديدن بازارِ كورى خطّ توليدِ نفهميدن آرامشِ من "أَكْل"ِ بِالإجبارِ مُردار است وقتى نباشى واقعاً دُنيا گرفتار است روزی پُر از شوقِ تو بايد باشى و...بودم آن مَرد در باران بيايد، باشى و...بودم حالا منم: با كوله بارى از جنون ، شب ها بالاتر از آوَردنم در لخته خون شب ها شب ها كه در آوارِ بيدارى نخوابيدم شب ها كه از حالم خبر دارى ، نخوابيدم صبحانه ام مُردار بود از روى ناچاری من بودم و تکرار بود "از روی ناچاری" معنایِ دنیای بدونِ تو ، فقط اين است دنیا بدونِ تو فقط یک طنزِ غمگین است... ✍️شاعر: محمدرضا حسنلو
آنرا که جفاجوست، نمی باید خواست سنگین دل و بدخوست، نمی باید خواست ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست از دوست به جز دوست ، نمی باید خواست
سحر بیست و هفتم.... ✍ و این.... آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است. رمضان گذشت.. و من حتی یک نگاه ویژه، مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام.. دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند... ❄️اما دلخوشم... به این سحر... شاید، امشب برایم راهی باز شد... شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم... شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند... ❣امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم... ❄️آی اهل آسمان.... ؛ امشب کاش... نگاهم کنید.. کاش، قبولم کنید... کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید... به جان عزيزش قسم... فقط گدای یک نگاه ویژه اویم... همیییییین ❄️گذشت.... همه رمضان گذشت.... و من... دور آخرین سفره های سحرم ... همچنان، به دنبالش، می گردم .... همچنان..... ❣اما گاه فراموش میکنم.... او همیین جاست..... و این منم... که سفره دار زمین را، گم کرده ام... خدا کند، پیدا شوم.... خدا کندکه.... پيدايم کند..... ❣پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین من.... در مهمانی رمضان هم... پيدايت نکرده ام..... التماس دعای فرج و شهادت سید پیمان موسوی طباطبایی
شادم تصور می‌کنی وقتی ندانی لبخندهای شادی و غم فرق دارند پ‌ن: در میان ۲۷ نوع احساس، غم با ۱۲۰ساعت ماندگارترین حس در بدن انسان است و شادی فقط ۳۶ساعت عمر دارد.
سحر بیست و هفتم ، دست به دعاییم حسین جان.. که بخوانیم دعای عرفه ، شارع بین الحرمین این هم بساط نوکر بی دست و پای تو.... گدا را حلال کن.. شب های آخر است...
من ظلم را محکوم می‌کنم سیاست را، تعصب را، جهالت را، نژادپرستی را محکوم می‌کنم ... من صدای جا مانده‌ در گلوی دخترکان مکتب‌خانه‌ی کابلم من هزاره‌ام، هراتم، بدخشانم، زابلم ... من سینه ی شرحه شرحه‌ی مادرانی‌ام که در انتظار دخترانشان بودند و کتاب‌های خونینشان را بغل گرفتند، لباس‌های خونینشان را بغل گرفتند، و کفش‌های خونینشان را... من رویاهای بر باد رفته‌ی دخترکی‌ام که گوش‌هایش به صدای شلیک و انفجار عادت داشت بی آنکه از سیاست و نسل‌کشی و جنگ، چیزی فهمیده‌باشد، که پوکه‌های خالی فشنگ، گردن‌آویز عروسک‌هایش بود... دخترکی که با شوق، مشق‌هایش را نوشته‌بود دخترکی که می‌خواست معلم شود... ای کسانی که می‌زنید و می‌کُشید: چه طور دلتان می‌آید؟! چه‌طور می‌کشید؟! انفجار خونین کابل⚫️ درد مکرر⚫️
دوشنبه 20 اردیبهشت ماه بیست و هفتمین روز ماه رمضان بر شما عزیزان شیرین و دلچسب🍃🌼 الهی...!!! گفتی فاصله‌ات با ما "یک نفس" است... گفتی تو از "اهل زمین" جدا شوید، من "سکوتتان" را معنا می‌کنم… ای آرامش مطلق ... دلمان "تو را" می‌خواهد همین کنار ، نزدیکِ نزدیک ، "بی ترسِ فردا ها" دلمان می‌خواهد تنها "تو را نفس" بکشیم… ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ طاعاتتون قبول درگاه حق 🍃🌼 ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌
نفس‌های تو را آن روزها در شیشه پر کردم هوای روزهای بودنت را همچنان دارم...
با تو آن عهدی که بستم یاعلی بر سر آن عهد هستم یاعلی گنج عالم گر نهد دستم قضا کی نهم مهرت ز دستم یاعلی می نشانم بیرق عشقت به مهر ذرّه ای هرچند پستم یاعلی تا که عشقت بر دل و جانم نشست از همه عشقی گسستم یاعلی از خم و جام ولایت تا ابد مستِ مستم مستِ مستم یاعلی ساغر چشم ترا تا دیده ام مِی پرستم مِی پرستم یاعلی
بی مَعرفت تَــر از تــو ، شایَد که آسِمان بود تَنها که دیــد مَــن را ، باریــد و سَــرد تَر شُد... شاهین‌پورعلی‌اکبر
شرم می گفت نگاهت نکنم، گفتم چشم عشق میخواست ببیند نظری، دعوا شد!