یک قدمی خیمه معاویه
مردم ایران
یادتان است
عمر و عاص
به ابوموسی گفت تو رای نده
من هم نمی دهم ...
ابوموسی رای نداد ...
و عمر و عاص به معاویه رای داد...
و صد ها سال شیعه به خسران عظیم
مبتلا شد؟؟؟
عمر و عاص های زمانه ات را بشناس ..
#تفکر_غربگرا
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
♨️بانیان وضع موجود
بانیان وضع موجودیم ما
تا هزار و چارصد بودیم ما
هرکجا چرخی است، ما چرخاندهایم
هرکجا قفلی است، بگشودیم ما
سفرهی مردم اگر کوچک شده است
سفرهای پُرچرب و پُرسودیم ما
در صف طولانی مرغ و خروس
کِی دچار نقص و کمبودیم ما
از برای حلّ و فصل مشکلات
تا بخواهی گریه فرمودیم ما
معذرتخواهی نکردیم از کسی
هیچکس را هم نبخشودیم ما
گر زمین خوردیم، بهر آبرو
سینهخیز این راه پیمودیم ما
ما ژن خوبیم و چون ژنهای خوب
حامی یک عدّه معدودیم ما
قوّهی مجریّهای بیاختیار
لاجرم خوردیم و آسودیم ما
دولت پیر مغان ما بودهایم
چون فسیل امّا نفرسودیم ما
چارصد درصد گرانی کار ماست
چند درصد رو به بهبودیم ما؟
نرخ بیکاری نه تنها کم نشد
بر تورّم نیز افزودیم ما
هستِ ما و بودِ ما از کدخداست
گر نباشد محو و نابودیم ما
میکنم تَکرار تا روشن شود
باعث این کار، ما بودیم، ما
بورس مال ماست، مسکن مال ماست
خودرو مال ماست؛ مقصودیم ما!
گیج و بیتدبیر و ناکارآمدیم
فحشبارانیم و خشنودیم ما
در رُکود ما رکورد تازهای است
در کشاورزی، خود کودیم ما
در مسیر خودکفایی لحظهای
دامن خود را نیالودیم ما
وقت پاسخگویی اصلاً نیستیم
یا گم و گوریم و مفقودیم ما
صبح جمعه پی به مطلب میبریم
احتمالاً شنبهها جودیم ما!
اینهمه جاسوس! آیا گاندوایم؟
این بلاهت را چه موجودیم ما؟
ما نمیبودیم، اوضاع این نبود
طالع میمون و مسعودیم ما
وعدهی صدروزهمان شد هشت سال
کاش صد روز دگر بودیم ما
#شعر_مشترک
#مهدی_جهاندار
#زهرا_سپهکار
#انتخابات
#طنز
#هجویه
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
خدا مرحم تمام دردهاست ❤️
باران خدا مرحم تمام دردهاست
هر چه عمق خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد ! 💞
خدایا ! دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم تویی ... ❣
🍃🌸 خدایا شکرت... 🌸🍃
🌹 التماس دعا در این لحظات ناب بندگی 🌹
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#کانال_شمیم_معارف_اسلامی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
به دیدِ دل آمد دلارای من.
بگفتم: «که باشی؟» بگفتا: «تواَم!»
تو را از کُجاها کُجایی نبود؛
کجا درخورِ توست، پس، راستی؟
چگونه خیالِ تو بندد خيال؟
چه داند خیال از کجا خاستی!
برونت ز بَر نیست جایی که نیست:
کجایی تو، پس خود کجایی، کجا؟
و شد، در فنایم، فنايم فنا؛
و من یافتم، در فنایم، تو را.
#حلاج_الأسرار: اخبار و اشعار. «اشعار». برگردانِ #بیژن_الهی. تهران: بیدگل. ۱۳۹۸. چاپ ۴. صفحهٔ ۱۴۷