🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز :
✳️ پیامبر اكرم (صلّی الله عليه وآله)
هر كه دوست دارد كه خداوند، در سختى ها و گرفتـارى ها دعايش را بپذيرد، در هنـگام آسايش و خوشى، بسيار دعا كند.
📗نهج الفصاحه، ح ۳۰۲۳
🪧تقویم امروز:
📌 جمعه
☀️ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۶ ربیعالاول ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 20 سپتامبر 2024 میلادی
🔖مناسبت امروز:
💐ایام هفته وحدت
در آن روزی که عالم را بنا کرد
چه اعجازی خدا با مصطفی کرد
گل آدم به مهر احمد آراست
چنین عشاق او را نیک پیراست
محمد شد نگین آفرینش
چراغ پر فروغ راه دانش
ترنم بخش باران بهاری
نوای روح بخش هر قناری
ز نامش کیمیا شد ذره ی خاک
روان تیره شد همچون مهی پاک
محمد محور پرگار هستی
از او باشد همه بالا و پستی
جهان از نام او پاینده گردد
مه و خورشید از او تاینده گردد
محمد نفس والایش علی بود
علی آئینه داری منجلی بود
محمد بی علی ، هیهات هیهات
محمد با ، علی یک روح مرآت
به مهرش هر دلی آرام گیرد
طرب از نام پاکش جام گیرد
اسیر عشق اوست از بند آزاد
غبارش را به هر جا گر برد باد
به لب گر ذکر نام احمد آید
ز دل آلودگی ها را زداید
رها شو زین جهان پاک و مجرد
به یک صلوات بر ال محمد
#نیره_جهانشاهی
بم
خزانیّه
درخزانی که همه گل هاخمیدن می کنند؛ دوستی هـــا،مهربانی هـــا،دمیدن می کنند
بلبلان دل کنده اندازگل؛ولــی دلدادگـــان
دل ز مهرِ مهربانان ،کی بریدن می کنند
اشک هاازچشمه چشمم روان درهجر دوست؛درسکوتِ باغ ،بر چهره،چکیدن می کنند
بی حضورِدوست،دنیارادلِ مانیست دوست
بی تودل هااین جهان ،عزمِ ندیدن می کنند
چون خزانِ عمرآید ؛ سایه های مارِ مرگ ،
بهرِ صیدِ زندگی ،هر جاخزیدن می کنند
من به رؤیاهمنشین باگلعذاران درچمن قلب هادرسینه،زین سوداتپیدن می کنند
مهرورزان،بی قرارازدیدنِ رخسارِدوست جامه ها در قامتِ زیبا دریدن می کنند
دوستان،دربــاغِ پائیزی به یادِ نوبهـــار ، صحبتِ ازگلفروشان ،گل خریدن،می کنند
ای خوش آنان کاندراین شهرِفناآبادِ دهر صحبتِ خوبانِ عالم را گزیدن می کنند
مهرمه،چون شد؛شکوفدمِهرِمهرویان شهر
درخزانی که همه گل هاخمیدن می کنند
هرخزان وهر بهاری خوبرویانِ جهان ، با"جهاندیده"گلی دردست ،دیدن می کنند
#محمودجهاندیده
شده آیا به وقت دلتنگی
بشمری روزهای هجران را
هی بگویی مگر نمی بیند
گریه های شبیه باران را
تو شدی غرق غم از این دوری
او فقط در مدار بی دردی
مثل ابر عظیم باران زا
که نمی بیند این بیابان را
فاصله پشت فاصله انگار
هست دیوار بین من با او
دوست دارم بریزد این دیوار
تا ببینم من آن خیابان را
اینکه از راه دور می آیی
چمدانی پر از گل سوسن
با تو دیگر خزان نمی بینم
هدیه می آوری بهاران را
این غم لعنتی که می آید
روزه ای از سکوت می گیرم
واژه ها ی غزل خودش گوید
شرح درد و غم فراوان را
هر چه گویم از این همه محنت
باز در قالبم نمی گنجد
مثنوی هم نمی تواند گفت
شرح یک پاره از هزاران را
#صدیقه_پناهنده
عاقلان را با هم این دیوانه دشمن کرده است
از همان روزی که فکر با تو بودن کرده است
گول این زنجیرهای دور تختش را مخور
مرزهای سرزمینش را معین کرده است
شک نکن وقتی کنار پنجره میایستد
با خودش یک عمر تمرین پریدن کرده است
سرنخ دنیای خود را عاقلان گم کردهاند
سرنخی که بارها دیوانه سوزن کرده است
مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است
از همین رو پیرهن، بر عکس بر تن کرده است
خانهای که سوخت هرگز کار یک دیوانه نیست
یک نفر اینجا به یادت شمع روشن کرده است
#محمدحسین_ملکیان🌱
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در نومیدی، تویی امید آخر
مهر تو عظیمتر ز مهر مادر
تو ضامن آهویی و با نام رئوف
از جمله خلائق تو شدی آقاتر
#یا_انیس_النفوس
#یا_امام_رضا
#مشهدیزاده
دیـوانه ام ! دیـوانه هـا را دوســت دارم
زنـجیرِ عـشق و دانه ها را دوسـت دارم...
بـاغِ خــیالم کلــبه ای دارد از احـــساس
شمع و گل و پـروانه ها را دوسـت دارم...
احساس دارم مـیکنم عاشق شـدم باز
از کـــودکی افــسانه ها را دوســت دارم...
سـرمستی ام دارد نــشان از پـیچِ مـویی
من مـو بهمو مـیخانه ها را دوست دارم...
عـمریست در مـیخانه ها مأنوسِ دردم
دُردی کــشم، پــیمانه ها را دوسـت دارم...
هرشب غزل میریزد از چشمم چوباران
هر بـیت ازین دردانه ها را دوست دارم...
دارم هــوای گـریه در شــب های بـی تـو
مـن لرزشِ ایـن شـانه ها را دوست دارم...
گــــنجینه دارِ دشـــنه ی یـارانِ خـــویشم
یـــک رنــــگیِ بـــیگانه ها را دوســت دارم...
عــمری خـــرابم گــرچه از هــجرانِ رویت
بـعد از تـو ایـن ویرانه ها را دوست دارم...
پــــیرِ خــــراباتم، جــــنون را مــی پـــسندم
آبـادیِ مـــــیخــانه هـا را دوســـت دارم...
از عــقل غــیر از رنـــجِ بــی حـاصل ندیدم
دیـــوانه ام ، دیـــوانه هـا را دوســت دارم...
✍حسن_کریمزاده
📓رنج_بیحاصل
#منتظر✓
🌹برای بزرگمردی که اخلاق محمدی و خوی جعفری داشت
همچون رسول مهربانیها دائم به فکر اینوآن بودی
با کودکان، هرجا که میرفتی، همچون پیمبر مهربان بودی
ای جعفریخو، مؤمن عاشق، ای وعدههایت یکبهیک صادق
تو زینت و یار امام خود، تو در تن این خاک جان بودی
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۳/۰۶/۳۰
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
باسلام ..🤲🍃🪴🤲🍃🪴
دلسروده نادر
🪴🤲🍃هفدهم ربیع اول ولادت آقارسول الله .ص...و امام جعفرصادق .ع.مبارکباد🍃🤲🪴
🪴🤲شب و روز زیبا🤲🪴
شب و روز .این روزا زیبا باشد
میلاد فرزندو بابا باشد
یکی شون بابای زهرا ی رسول
یکی شو ن فرزند زهرا.س.باشد
صلوات ....
چه شب و روزقشنگی داریم
آسمان خوش آب ورنگی داریم
همه جا گرفته بوی گلها
چه خداوند زرنگی داریم
همه رو به دور هم جمع کرده
همه رو باهم هماهنگ کرده
همه رو به سایه یک خورشید
جمع پا پرچم خاتم کرده
پرچم زیبا جهان افروز شد
بارسولش برجهان پیروزشد
زد سیاهی به کنارو عالم
باقُدوم رسول الله روزشد
کاخ ها و میکده ویران شد
نقشه های ظالمین بی جان شد
هر کسی آن روز در حُول و ولا
به خودش گفت که جهان طوفان شد
روزی فهمیدن جهان جان دارد
نوری از خدای مَنان دارد
یک عزیزی این خداوند بزرگ
حضرت رسول مهربان دارد
آمده تا که به وحدت بِرسیم
اتحادداشته به شُوکت برسیم
با عنایات خداوند جلی
عاشقانه به کرامت برسیم
🇮🇷🪴🌹🕌🤲🇮🇷🪴🌹🕌
الهی به عنایت شهدا ...به دعای خیرآقارسول الله ..ص....به همه مسلمین جهان عزت حسینی مرحمت بفرما....🤲🤲آمین یارب العالمین ...خادم الحسین توحیدی کریمی
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نوای حاج صادق آهنگران:
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم اشک و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشکفتهام
شب و مثنویهای ناگفتهام
شب و آخرین سوز مستانه ام
شب و های های غریبانه ام
شب و نالههای نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر میکنم درد را
که آتش زند این دل سرد را
بگو بشکفد بغض پنهان من
که گل سرزند از گریبان من
مرا کشت خاموشی نالهها
دریغ از فراموشی لالهها
کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟
کجایند مردان بیادّعا؟
کجایند شورآفرینان عشق؟
علمدار مردان میدان عشق
کجایند مستان جام الست؟
دلیران عاشق،شهیدان مست
همانان که از وادی دیگرند
همانان که گمنام و نامآورند
هلا، پیر هشیار درد آشنا!
بریز از می صبر، در جام ما
من از شرمساران روی توام
ز دُردی کشان سبوی توام
غرورم نمیخواست این سان مرا
پریشان و سر در گریبان مرا
غرورم نمیدید این روز را
چنان نالههای جگرسوز را
غرورم برای خدا بود و عشق
پل محکمی بین ما بود و عشق
نه، این دل سزاوار ماندن نبود
سزاوار ماندن، دل من نبود
من از انتهای جنون آمدم
من از زیر باران خون آمدم
ز دشتی که با خون چراغانی است
ز دشتی که پر شور و عرفانی است
از آنجا که دم ساز یعنی خدا
سرانجام و آغاز یعنی خدا
هلا،دینفروشان دنیاپرست!
سکوت شما پشت ما را شکست
چرا ره نبستید بر دشنهها؟
ندادید آبی به لب تشنهها
نرفتید گامی به فرمان عشق
نبردید راهی به میدان عشق
اگر داغ دین بر جبین میزنید
چرا دشنه بر پشت دین میزنید؟
خموشید و آتش به جان میزنید
زبونید و زخم زبان میزنید
کنون صبر باید بر این داغها
که پر گل شود کوچهها،باغها
علیرضا قروه