گر شود خورشید ناگه ناپدید
تیرگی ها آفتابی میشوند
ناکسان با دادن حق حساب
ناگهان آدم حسابی میشوند!
#سید_حسن_حسینی
شاهد مرگ غمانگیز بهارم چه کنم
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم
نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم
من کزین فاصله غارت شده چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم
یک به یک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم
#سید_حسن_حسینی
#سالمرگ
ای ازلی مرد برای ابد.mp3
زمان:
حجم:
880.1K
اي ازلي مرد براي ابد
بي تو زمين سرد براي ابد
نام قديمت زلب حادثه
نعره برآورد براي ابد
پلک تو شد باز و به روي دلم
پنجره گسترد براي ابد
هر گل سرخي که جدا از تو رست
زرد شود زرد ، براي ابد
غير دلت لشکر اندوه را
کيست هماورد براي ابد
یار تو عيار ز روز ازل
خصم تو نامرد براي ابد
چشم تو در عين تحير شکفت
آينه پرورد براي ابد
دست تو از روز ازل زد رقم
بهر دلم درد، براي ابد
مست شد از باده ي روشنگرت
اين دل شبگرد براي ابد
صبح ازل مهر تو در من گرفت
شعله ورم کرد براي ابد
#شعرخوانی
#سید_حسن_حسینی
میخواهمت ای خواسته جز من همهکس را
وی آخته بر کشتن من تیغِ نفس را
بر من که نباشد دگرم طاقت پرواز
با زخمِ زبان تنگ مکن کنج قفس را
آن روز که گردن به تمنّای تو دادیم
بستیم به زنجیر، هیولای هوس را
عمرِ گذران قافلهی یاد مرا برد
گر گوش کنی میشنوی بانگ جَرس را
با من سخن تلخ مگو ای لبِ شیرین
اسراف مکن! شهد مده مور و مگس را
دل شد خزرِ خون و تو افسوس ندیدی
در دیدهی خشکیدهی من رود اَرس را
با یاد تو آغشته نبود اَر نفس ما
در خلوتِ دل راه ندادیم نفس را
پایان سخن نیست به جز حرف نخستین!
میخواهمت ای خواسته جز من همهکس را...
#سید_حسن_حسینی