eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار پهپادی حساب توییتری سپاه پاسداران به نفتکش‌های آمریکایی 🔹در هفته های اخیر یک تنش نفتی میان ایران و آمریکا رخ داده •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا» هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‌های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. (سوره مبارکه کهف/ آیه ۳۳) ❇ تفســــــیر این دو باغ از نظر فرآورده‌هاى کشاورزى کامل بودند. درختان به ثمر نشسته و زراعت‌ها خوشه بسته بود، و هر دو باغ چیزى فروگذار نکرده بودند (کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً). 🌺🌺🌺 از همه مهم تر آب، که مایه حیات همه چیز مخصوصاً باغ و زراعت است، به حد کافى در دسترس آنها بود; چرا که میان این دو باغ نهر بزرگى از زمین بیرون فرستاده بودیم (وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۳ سوره مبارکه کهف) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهن کامل = ربا 🤭 چرا؟ ببینید 👆 احکام به زبان ساده •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#مدافع_عشق #قسمت۱۴ پشتت را میکنی تابروی که بازوات رامیگیرم… یکلحظه صدای جمعیت اطراف ماخاموش میشود ت
سربه زیر سمتم می آیـے و مقابلم میشینی یک لحظه سرت را بلند میکنی و خیره میشوی به چشمهایم.چقدر نگاهت رادوست دارم! _ ریحان!این کارا چیه میکنی!؟ اسمم راگفتی بعد ازچهارده روز! _ چیکار کردم! _ داری میزنی زیر همه چی! _ زیر چی؟تو میتونی بری. _ اره میگی میتونی بری ولی کارات…میخوای نگهم داری.مثل پدرم! _ چه کاری عاخه؟! _ همینا!من دنبال کارامم که برم.چراسعی میکنی نگهم داری.هردو میدونیم منو تو درسته محرمیم.اما نباید پیوند بینمون عاطفی باشه! _ چرانباشه!؟ عصبی میشوی.. _ دارم سعی میکنم اروم بهت بفهمونم کارات غلطه ریحانه من برات نمیمونم! جمله اخرت در وجودم شکست می آیـے بلند شوی تابروی که مچ دستت رامیگیرم و سمت خودم میکشم.و بابغض اسمت را میگویم که تعادلت راازدست میدهی و قبل ازینک روی من بیفتی دستت را به قفسه کتابخانه میگیری _ این چه کاریه اخه! دستت را ازدستم بیرون میکشی و باعصبانیت از اتاق بیرون میروی… میدانم مقاومتت سرترسی است که داری از عاشقی. ازجایم بلند میشوم و روی تختت مینشینم. قنددردلم اب میشود!اینکه شب درخانه تان میمانم! همانظورکه پله هارادوتایڪےبالا میروم با ڪلافگے بافت موهایم راباز میکنم.احساس میڪنم ڪسےپشت سرم می آید.سرمیگردانم ..تویی! زهراخانوم جلوی دراتاق تو ایستاده ماراکه میبیند لبخند میزند… _ یه مسواک زدن اینقد طول نداره که!جاانداختم تو اتاق برید راحت بخوابید. این رامیگوید وبدون اینڪه منتظر جواب بماند ازکنارمان رد میشود وازپله ها پایین میرود.نگاهت میکنم.شوکه به مادرت خیره شده ای… حتی خودمن توقع این یڪے رانداشتم.نفست را با تندی بیرون میدهی و به اتاق میروی من هم پشت سرت.به رخت خواب ها نگاه میکنی ومیگویـے: _ بخواب! _ مگه شما نمیخوابی؟ _ من!…توبخواب! سکوت میکنم وروی پتوهای تا شده مینشینم.بعد ازمکث چنددقیقه ای آهسته پنجره اتاقت راباز میکنی و به لبه چوبـےاش تکیه میدهی.سرجایم دراز میکشم و پتو راتازیر چانه ام بالا میکشم.چشمهایم روی دستها و چهره ات که ماه نیمی ازآن راروشن کرده میلرزد.خسته نیستم اما خواب براحتی غالب میشود. چشمهایم راباز میکنم،چندباری پلڪ میزنم و سعی میکنم به یاد بیارم کجا هستم.نگاهم میچرخد و دیوارهارا رد میکند که به تو میرسم.لبه پنجره نشسته ای و سرت را به دیوار تکیه دادی.. خوابی!!؟؟؟..چرا اونجا!؟چرا نشسته!! ارام ازجایم بلند میشوم،بی اراده به دامنم چنگ میزنم.شاید این تصور رادارم که اگر اینکاررا کنم سروصدا نمیشود!باپنجه پا نزدیکت میشوم..چشمهایت رابسته ای.انقدر آرامےڪه بی اراده لبخند میزنم.خم میشوم وپتویت را ازروی زمین برمیدارم و با احتیاط رویت میندازم.تکانی میخوری و دوباره ارام نفس میڪشـے.سمت صورتت خم میشوم.دردلم اضطراب می افتد ودستهایم شروع میکند به لرزیدن.نفسم به موهایت میخورد و چندتار رابوضوح تکان میدهد.ڪمـےنزدیڪ ترمیشوم و آب دهانم را بزور قورت میدهم.فقط چندسانت مانده…فکر بوسیدن ته ریشت قلبم را به جنون میکشد… نگاهم خیره به چشمهایت میماندازترس…ترس اینکه نکند بیدار شوی!صدایی دردلم نهیب میزند! ” ازچی میترسی!!بزار بیدار شه! تو زنشی..” . توماه بودی وبوسیدنت…نمیدانی چه ساده داشت مراهم بلندقد میکرد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️نماز خوندن بچهه عالیه باباهه را ببینید😂 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : جوینده یابنده است! 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
✅ #آموزش_تصویری حضور در اولین جشنواره تربیتی شجره طوبی و نحوه تدوین و ارسال آثار #جشنواره_تربیتی_
🚨 ✋سلام علیکم 💐خداقوت ✅ باتوجه به ارسال آثار (تا ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۲ تمدید شد) و برنامه‌ریزی جهت ، کلیه کنشگران تربیتی کشور در هر قشر، سن، شهر، روستا و ... طبق و در مطالب خود(طرح تربیتی، ایده تربیتی، تجربه تربیتی و ثمرات تربیتی) را تدوین و به صورت word و pdf به به آدرس: @tarverdizadeh ارسال نمایند. با تشکر فراوان دبيرخانه اولین جشنواره تربیتی کشوری شجره طوبی 👈تا ۲۶ خرداد تمدید شد •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat