#مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
رسیده ام به نفس هایِ آخرم دیگر
که دست هایِ خزان کرده پرپرم دیگر
میان سینه یِ خود قلب پرپری دارم
نه سایه یِ پدری نه برادری دارم
دو چشمِ من به در اما کسی نمی آید
برایِ دیدنم آیا کسی نمی آید؟
نشد که حرف دلم را به آشنا گویم
به رویِ بستر مرگم رضا رضا گویم
اگر فراق برادر شکست خواهر را
ولی به نیزه ندیدم سَرِ برادر را
تمامِ زمزمه ام زینب است در دَمِ مرگ
که دوخت سویِ عزیزش نگاه آخر را
دوباره روضه به پا کرده ام در این خانه
دوباره می شنوم گریه هایِ مادر را
سرِ پدر به نِی و عمه در هجومِ سنگ
کسی نبود بگیرد دو چشمِ دختر را
میان بزم شراب و کنارِ نامحرم
چو دید چشمِ ستمگر لبانِ پَرپر را
به پیشِ چشمِ یتیمان شرر به جان می زد
بر آن لبانِ ترک خورده خیزران می زد
شاعر/ حسن لطفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
خواهر شدن یعنی، بلا بر جان خریدن
از کودکی نازِ برادر را کشیدن
خواهر شدن یعنی جدایی از تو هرگز
مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن
خواهر شدن یعنی مدینه تا کنارت
با پای دل صحرا به صحرا را دویدن
خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن
قطره به قطره پایِ دیدارت چکیدن
خواهر شدن یعنی ز هجران پیر گشتن
در کمتر از یک سال دور از تو خمیدن
«مشتاق دیدارم رضا جانم کجایی؟
ای کاش وقت احتضار من بیایی»
قم شد مسیر آخرم الحمدلله
زخمی نشد بال و پرم الحمدلله
قم احترامم حفظ کرده تا که دیده
من دخترِ پیغمبرم الحمدلله
با ضربه ی سیلی میانِ کوچه ای تنگ
خونی نشد چشم ترم الحمدلله
بین در و دیوار با داغیِ مسمار
زخمی نگشته پیکرم الحمدلله
دعوا نشد... بر چادر من جایِ پا نیست
خاکی نگشته معجرم الحمدلله
ما خطراتی تلخ از بازار داریم
باز است هر سو معبرم الحمدلله
تا چند منزل دورِ من نا محرمی نیست
ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله
در کوچه ی تنگ یهودی ها نرفتم
آتش نیفتاده سرم الحمدلله
دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد
قبرم همان دم شد حرم الحمدلله
مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند
باشد تنِ من محترم الحمدلله
«تا صبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد
همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد»
شاعر/ قاسم نعمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
603.4K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمزمه
افسردگی و غصه و دردم
معلومه از این چهره ی زردم
🔸دیگه دارم دق می کنم کجایی ای پشت و پناهم
ای تکیه گاه بی کسیم بیا ببین بی تکیه گاهم
بیا ببین که توی این دیار غربت چش به راهم
جانم رضا (2) جانم رضا جانم رضا جان...
قدم رو چشمام بذاری ای کاش
یک ساله که ندیدمت داداش
🔸حسرت دیدن توئه که خواهرت رو میده آزار
این لحظه های بی کسی خیلی نفس گیره و دشوار
بیاد زینب دوباره چشام شده بارونی و زار
جانم رضا (2) جانم رضا جانم رضا جان...
اینجا همه حُرمتم و دارن
رو زخم دل زخمی نمی ذارن
🔸غصه نخور اینجا همه به فکر خواهر تو هستن
اما توی کرب و بلا حرمت زینب و شکستن
وقتی که تنها دیدنش نامحرما دستاشو بستن
جانم رضا (2) جانم رضا جانم رضا جان...
حمله به کاروان و که دیدم
یک ذره از غمش رو فهمیدم
🔸به غصه مبتلا شدم ولی سرِ به نِی ندیدم
غارت جسمی بی سر و برای مُلک ری ندیدم
طشت طلا و خیزرون، میون بزم مِی ندیدم
حسین من (2) حسین من غریب مادر...
شعر و سبک/ بهمن عظیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
858.3K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمزمه
آه، ببین درِ خونت فقیره، دلش به معصیت اسیره
خدا محبت شمارو، از ما گداهاتون نگیره
🔸برام دعا کن، تا با ولایت
دور از گناه شم و باشم اهل عبادت
بنده بشم در راه شریعَت
مثل خمینی و بروجردی و بَهجت
آه، رفتی به جانب خراسان، به عزم دیدن برادر
ولی نشد نصیبت از غم، نگاهِ بر جمالِ دلبر
🔸ولی خدا را، صد مرتبه شکر
نشنیده ای طعنه ز ملعون زمانه
به حفظ مکتب، شبیهِ زینب
نَزَد به تو کسی ز کینه تازیانه
آه، وقتی به شهر قم رسیدی، جز مهربانی ها ندیدی
امّا برای تو بگویم، از قوم ملعون و پلیدی
🔸یک قافله شد، وارد به شام و
آه از جفا و خنده ها و ازدحام و
غربت عیان است، غم بی کران است
داغ دل از محلّه ی یهودیان است
شعر و سبک/ امیر عباسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
940.7K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمینه
تنها و بى كسم، غربت شد حاصلم
بارونيه چشام، حسرت موند رو دلم
دل تنگ روى تو، زندونيه غمم
عمرم كوتاهه و، همنام فاطمه ام
🔸غم دل منو كسى نمى دونه
يه چشم اشكه و يه چشم من خونه
دنيا بدون تو شبيه زندونه
🔹داداش، رو زخم من مرهم باش
داداش، بيا برام همدم باش
داداش، به يادتم يادم باش
ای وای، امون ای دل امون ای دل
مى سازم با غم و، مى سوزم بى صدا
راضی نيستم از اين، روزا بى تو رضا
با بوى نامَتم، درد من شد دوا
اين دنيا كه نشد، محشر ديدار ما
🔸دم آخره و ميون اين بستر
مثه گلى شدم كه ديگه شد پرپر
روضه گرفتمو مى خونم از مادر
🔹اى واى، شعله به درب و ديوار
اى واى، چشاى از سيلى تار
اى واى، از خون روى مسمار
ای وای، امون ای دل امون ای دل
دورى از تو رضا، خواهر رو مى كشه
اما بازم دلم، به اين مردم خوشه
خوش بود تو شهر قم، حال و احوال من
گلبارون شد زمين، به استقبال من
🔸محفوظه حرمتم خيال تو راحت
كم نشد عزتم خيال تو راحت
سالمه صورتم خيال تو راحت
🔹اما، بگم برات از زينب
مى سوخت، تو كوفه در تاب و تب
افتاد، چندين دفعه از مركب
ای وای، امون ای دل امون ای دل
شعر و سبک/ امیرحسن سالاروند
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
863.4K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمینه
کوچه به کوچه شهر به شهر، با رنج و سختی سفر
به شوق وصل تو شدم، میون صحرا در به در
وای
🔸قاتل من هجر و غم یاره
بیا که خواهر تو بیماره
لحظه شماری میکنم هر دم
دوای من روی تو دلداره
🔹ثانیه های آخره - خیره چشام به این دره
نفس نفس زنون دلم - منتظر برادره
از لحظه ی ورود من، قم شده دشت یاسمن
اما دلم خونه برا، خواهر شاه بی کفن
وای
🔸عرض ادب کردن توو روز و شب
شیعه با هر مقام و هر منصب
اما یه مشت نامردِ نامحرم
ریختن به دور عمه مون زینب
🔹ناموس حق، رنج و عذاب - اسیرِ زنجیر و طناب
روضه شام و کوفه و - خرابه و بزم شراب
شعر و سبک/ حامد اسدشیر
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
760.5K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمینه
دورى تو، نمک زخماى دلم
زخم غمت، اينو نوشت پاى دلم
🔸با همين آه آخريم يا رضا
زخميه حس خواهريم يا رضا
🔹از حالم خبر دارى / گريونم خبر دارى
بى تو پشت هر گريه / پنهونم خبر دارى
خواهرمو، دورى تو سخته برام
خورشيد من، سايه تو رو سرم ميخوام
🔸بى تو شد آه آخرم يا رضا
مونس چشماى ترم يا رضا
🔹كاش مى شد برادر جان / پيش خواهرت بودى
توى خونه مى موندى / فكر دلبرت بودى
توو شهر قم، گل مى ريزن روى سرم
اما دلم، مى سوزه با داغ حرم
🔸مى برن بين كوچه ها زينبو
مى زنن پيش دخترا زينبو
🔹بين شهر نامردى / دردش رو كى مى دونه
كابوس شب زينب / گودال پر از خونه
شعر و سبک/ مسعود اصلانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
403.4K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمینه
دوباره قلب نوکرا - پره شور و تلاطمه
با مدد از امام رضا - دل ما راهی قمه 2
🔸نوکری که از حالش پریشون و نادمه
زیر لب داره میگه "اغیثینی فاطمه"
توی رویاش می بینه یه روز اینجا خادمه
یا معصومه، إشفعی لنا فی الجنه...
دل من توو شلوغیا - میون زائرات گمه
دومین شهر عاشقا - برا ایرونیا قمه 2
🔸تو بهشته هر کی زائر قبر تو باشه
کسی که توی دلش پر از درد و خواهشه
نذاری که از تو و داداشت جدا بشه
یا معصومه، إشفعی لنا فی الجنه...
خواهر هشتمین امام - محضر تو میدم سلام
همه میدونن که ازت - بی بی جان کربلا میخوام
🔸همه ی آرامش دل خستمه حسین
اونی که آرامشه برا کل عالمین
اونی که اسمش برای ما داره شور و شین
یا ثارالله، یاحسین اباعبدالله...
شعر و سبک/ حسین روشنازاده
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
571.7K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺سنتی/ نوحه
از فراق تو پریشانم، نور چشمانم رضا جانم
🔸گشته ام دلتنگِ، روی چون ماهِ تو
در دلم سوز تو، بر لبم آهِ تو
آه و واویلتا...
تا دم آخر بی قرارم، حسرت روی تو را دارم
🔸در فراقت دارم، ناله و چشم تر
خواهرت در غربت، جان دهد برادر
آه و واویلتا...
محمل من چون، گلباران شد
🔸قلبم از داغی، نوحه خوان شد
یاد عمه زینب، یاد قلب خسته
🔸یاد روی نیلی، یاد دست بسته
سوز کعبِ نی ها، ناله ی یا زهرا
آه و واویلتا...
شعر و سبک/ امیر عباسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
680.6K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمینه
گواه درد غریبی ات، چشمِ تَر زهرا و علی
سلام عالَم به محضرت، ای کوثرِ زهرا و علی
تمامیِ اهل کائنات، سائلِ دستِ کریم تو
ما زائر مرقد توأیم، سلام ما بر حریم تو
🔸مظهر رضا، خواهر رضا، نور چشم خیر البشر
شد به تو جفا، سوره ی وفا، ای به نخل زهرا ثمر
بانوی مظلومه ای، حضرتِ معصومه ای...
ای بضعه ی زهرا و علی، کریمه ی آل مصطفی
حقیقت نور فاطمی، کعبه ی لطف و جود و سخا
تو حرم با صفای تو، مدینه ای میشه این دلا
ایشالا تا فاطمیه از، تو می گیریم کرب و بلا
🔸ذکر عالمین، سیدی حسین، ای شهید راه خدا
ای بهشت من، سرنوشت من، جنت خدا کربلا
یا حسین یا کربلا، یا حسین یا کربلا
شعر و سبک/ امیر عباسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
662.5K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمزمه، سنگین
اشکای دونه دونه - از این چشام روونه
ببین غم فراقت - دلم رو می سوزونه
🔸خواستم بیام بشم فدات / آخرسرم نشد
بریزم هستیمو به پات / آخرسرم نشد
واویلتا واویلا...
خواهر تموم عشقش - بودنِ با داداشه
میخوام دنیاش نباشه - اگه داداش نباشه
🔸هر جایی هستی عشق من / خدا نگهدارت
یه سر به حجره ام بزن / خدا نگهدارت
واویلتا واویلا...
شبیه مادرم من - جوون و قد خمیده
ولی چشام توو این شهر - غیر خوبی ندیده
🔸توی مدینه گرد غم / به معجرش نِشست
پهلوی یاور علی / با ضرب در شکست
واویلتا واویلا...
با صلوات آوردن - با احترام آوردن
من بمیرم چه جوری - زینبو شام آوردن
🔸حرامیا میخندیدن / به اشک زینبین
نانجیبا می رقصیدن / جلو سر حسین 2
واویلتا واویلا...
شعر و سبک/ منصور عرب
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
477.3K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ سنگین
بابا، محاله که بی رضا زنده بمونم
بابا، توی راه اشهدم و دارم میخونم
بابا، سلامت رو به داداشم میرسونم
🔸بابا، میسوزم از این تب
از غم میمیرم من امشب
روضم شده مثل زینب
وای وای، امون از غریبی...
بابا، تا که از راه رسیدم به احترامم
بابا، مردم قم همگی دادن سلامم
بابا، با گل اومدن که خواهر امامم
🔸بابا، دیگه نیمه جونم
مثل برگای خزونم
زنده نمیخوام بمونم
وای وای، امون از غریبی...
بابا، دیگه از عمر و از این زندگی سیرم
بابا، نامه ی داداشمو رو دست میگیرم
بابا، زیر لب رضارضا میگم میمیرم
🔸بابا، شنیدم کربلا
راس جدمون شد جدا
زینب رفته شام بلا
وای وای، امون از غریبی...
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
🔺برای فاطمیه
به سوی ما بنما دلبرا نظر، گاهی
به غمزه ای دل دیوانه را ببر، گاهی
عنایتی، نظری، گوشه چشمی ای آقا
به این گدای نشسته به پشت در، گاهی
نگویمت که همیشه حزین هجرانم
ولی صدا زدمت با دو چشم تر، گاهی
نگویمت که مقیمم همیشه در کویت
نهاده ام به درِ خانه ی تو سر، گاهی
بَدم اگر چه ولی، بهر مادرت زهرا
کشیده ام به خدا ناله از جگر، گاهی
فدای سوز قنوت نماز نافله ات
چه می شود که ببینم تو را سحرگاهی؟
برای فاطمه تنها گرفته ای روضه
به عاشقان بده از مجلست خبر، گاهی
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده
بر روی اسرارش خدا پرده کشیده
از راه میآید زنی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده
فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک جای سالم اندر آن پیکر ندارد
جایی برای بوسۀ مادر ندارد
گیسوی خود را ریخته روی گلویش
مادر بود اینگونه شکل گفتگویش
گوید بنی، یا بنی، یا بنی
برخیز آمد مادرت زهرا، بنی
دیدم خودم در عصر عاشورا، بنی
افتاده بودی زیر دست و پا، بنی
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
شاعر/ قاسم نعمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#اشعار_کاربردی
من کی ام تا تو بیایی به سر بالینم
چه کنم راه نجاتی نبود جز اینم
بر من آن قدر توان بخش که در بستر مرگ
خیزم از جا و به پیش قدمت بنشینم
نیست انصاف کزین مهلکه بیرون بروم
من که یک عمر تولای تو باشد دینم
کاش صدبار به هر لحظه بمیرم هر روز
تا گل روی تو را در دم مردن بینم
هر چه تو جود کنی باز به تو محتاجم
عادتم گشته گدایی چه کنم من اینم
روی نادیدهات از بس که به چشمم زیباست
زشت آید به نظر جنت و حور العینم
هرگز آن قدر ندارم که شوم مسکینت
این شرف بس که به مسکین درت مسکینم
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 رباعی بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
آن عهد که در روز ازل می بستیم
با لطف خدا ز دام شیطان رستیم
روز نه دی دوباره ثابت کردیم
در صحنه همیشه با ولایت هستیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شادیم که راه حق جدا از ما نیست
چون کوفه تمام دین ما دنیا نیست
در فتنه دوباره کربلا گشت ولی
این بار دگر امام حق تنها نیست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در فتنه غبارهای غمگین آمد
امید به دلهای شیاطین آمد
روز نه دی روز خدا شد به وضوح
ملت همگی به یاری دین آمد
شاعران/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
ما که پروانه صفت دور شما سوخته ایم
آتشی در دل اِنس و مَلک افروخته ایم
همگی سینه زن مکتب عظمای توأیم
ما بصیرت ز شهیدان تو آموخته ایم
در جهان گریه و مرثیه و دم ثروت ماست
ما بقی را به سر زلف تو بفروخته ایم
ما مسلمان شمائیم و به دستور شما
چشم خود بر دو لب نائبتان دوخته ایم
نُه دی جلوه ای از روضۀ پر فیض تو بود
با غم عشق تو طومار ستم سوخته ایم
عمر ما رفت ولی شکر که یک کرب و بلا
توشه بهر سفر آخرت اندوخته ایم
شاعر/ مصطفی هاشمی نسب
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
عمریست بی قرار، به سر می بریم ما
بر این قرار تا نفس آخریم ما
همراز روضه ها و نوا خوان نوحه ها
دمساز سوز سینه و چشم تریم ما
ما را به سر هوای شهیدان بی سر است
از سر گذشته ایم چو بر این سریم ما
نام حسین محشر عظمای جان ماست
جان دادگان زنده ی این محشریم ما
محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین
امروز لشگر شه بی لشگریم ما
ما را به دست پرچم صبر و بصیرت است
با عشق و شور همدم و همسنگریم ما
ما امّت نُه دی و اهل حماسه ایم
مرد جهاد و همقدم رهبریم ما
حرف ولیّ ماست که «من انقلابیام»
در راه انقلاب ز جان بگذریم ما
با طلحه و زبیر بگویید تا ابد
عمّار وار همنفس حیدریم ما
«الفتنةُ أشدُّ مِن القتل» خواندهایم
هرگز ز جُرم فتنه گران نگذریم ما
با فاتحان بدر، ز سازش سخن مگو
امروز رهسپار دژ خیبریم ما
چشم انتظار منتقم آل مصطفی
چشم انتظار معرکه ی آخریم ما
شاعر/ محمدمهدی سیار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد
فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان
در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد
فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی؛
فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد
فتنه شاید در صف صفِین می جنگیده روزی
فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد!
فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده
یا که در طیّاره ی پاریس_تهران بوده باشد
فتنه شاید تابی از زلف پریشان نگاری
فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد
فتنه شاید اینکه دارد شعر می خواند برایت؛
وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد
ذرّه ای بر دامن اسلام ننشیند غباری
نامسلمانی اگر همنام سلمان بوده باشد
دوره ی فتنه است آری، می شناسد فتنه ها را
آنکه در این کربلا عبّاس ِ دوران بوده باشد
فتنه خشک و تر نمی داند خدایا وقت رفتن
کاشکی دستم به دامان شهیدان بوده باشد
شاعر/ مهدی جهاندار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 شعری اعتراضی به بهانه فتنه های اخیر
باز هم فتنه! امان از فتنههای رنگ رنگ
باز هم کشتار و غارت، باز سوغات فرنگ
میهن من! باز زخم از نابرادر خورده است
گرم جنگ روبهرو، از پشت خنجر خورده است
حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرف
سرخی خون شهیدان بر سپیدیهای برف
باز هم ابلیس، از صورت نقاب انداخته
جاهلیت شعله بر جان کتاب انداخته
خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست
شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست
باز با کبریت دشمن آتشی افروختند
در میان شعله دیدم خشک و تر میسوختند
چیست کار و بار دوزخزادهها؟ آتش زدن
دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن
باز هم خون... خون پاک لاله بر چنگال گرگ
برنگشتنهای سنگین پدرهای بزرگ
باز هم خوشرقصی باروتها در بادها
کُشته سازیهای هالیوودی جلادها
این طرف نابود شد دارایی نانآوری
آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری
باز از داغ شهیدان سینهها غوغا شده
آه از آن نوزاد یکماهه که بیبابا شده
در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض
در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض
در کمین بودند گرگان، فتنه در سر داشتند
خوابهایی دیده بودند و سر شر داشتند
خواب میدیدند هر قشری به میدان پا نهد
هر گروهی با شعاری در خیابان پا نهد
این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد
آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد
هر یکی چیزی بگوید، حق و باطل گم شود
موجی از سردرگمیها قسمت مردم شود
خویش را در خیل مردم جا دهد آشوبگر
یعنی از مردم بگیرد جان و از مردم، سپر
آتشی خیزد که خاموشی نگیرد سالها
کینههایی که فراموشی نگیرد سالها
صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت
فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت
تا صف مردم از این آشفتگیها دور شد
اغتشاشی کور بر جا ماند و فتنه کور شد
باز هم از فتنه ی قابیل رد شد کاروان
با تولای علی از نیل رد شد کاروان
فتنه رفت و فتنهگردان، غرق رسواییش ماند
انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند
با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت
خرجهای چند سال دشمنان بر باد رفت
گرچه بعضی از خودیها آن زمان دلخور شدند
از سؤال و شبهه و نقد و تأمل پر شدند
از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟
خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز
غافل از اینکه چه جنگی پشت این صحنه به پاست
در کمینگاهند گرگان لحظهای غفلت خطاست
خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟
نور ماه است او، تو راه از چاه بشناس و بیا
از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید
دود آن هم میرود در چشمشان، خواهند دید
حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!
چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟
با صف اول نشینان فاش میگوییم راز
اعتراض ما سر جای خودش باقیست باز
اعتراض ما به سستیهای تدبیر شماست
از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست
مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند
دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند
از معطلکردن کشور سر میز فریب
که نشد از آن بهجز تحریم روزافزون نصیب
دم به دم از گفتوگو با اجنبی دم میزنید
پس چرا در گفتوگو با مردم خود الکنید؟
مردم ما از تکبر، از تورم شاکیاند
از لجوجان سیاستباز، مردم شاکیاند
طعنه بر دست عدالت میزند قارون عصر
مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر
باز گردید آی... ای دلدادگان آمریکا
راهحل اینجاست آری در همین ایران ما
وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو
حشر آمریکاپرستان با ترامپ و پومپئو!
هر که خاک این وطن خرج قمار خویش کرد
باخت و یک عمر بدبختی نثار خویش کرد
جان مولا با ولی این عهد و پیمان مشکنید
این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید
هر که با خوبان خیانت کرد سیلی میخورد
فاسد اینجا بیبرو برگرد سیلی میخورد
گردنه در گردنه این راه هم طی میشود
آخر هر فتنهای اینجا نُه دی میشود
با چراغ لالهها اینک ره ما روشن است
راهیان صبح میدانند فردا روشن است
نو به نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد
راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد
باز دل، چشم انتظاری را روایت میکند
صاحبی داریم ما، ما را هدایت میکند
جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش
تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش
شاعران/ بنا به درخواست و تاکید خودِ شاعران
اسامیشان منتشر نمی شود.
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
مظهرِ اقتدار شد نُه دی
سندِ افتخار شد نُه دی
در هیاهویِ ظلمتِ فتنه
ماهِ شبهایِ تار شد نُه دی
همچنان بیست و دوم بهمن
تا ابد یادگار شد نُه دی
وحدت و همدلی چه غوغا کرد
در زمستان بهار شد نُه دی
در مسیرِ دفاعِ از اسلام
رژه ای مانگار شد نُه دی
چهره هایِ پلید را رو کرد
لطفِ پروردگار شد نُه دی
هرمنافق که داشت وجۀ دین
چهره اش آشکار شد نُه دی
ریشۀ نهروانیان را کَند
غُرش دوالفقار شد نُه دی
باحضور حسینیان غیور
بهتر از انتظار شد نُه دی
هرکسی که مطیع آقا بود
آمد و جان نثار شد نُه دی
انقلابِ بصیرت و غیرت
عزت این دیار شد نُه دی
زن و مرد و جوان و پیر همه
حرفشان یک شعار شد نُه دی
«ما همه از تبارِ زهراییم
همگی جان نثار مولاییم»
ابتدا، انتها ولیِ فقیه
هادیِ راهِ ما ولیِ فقیه
نائبِ اصلحِ امام زمان
جانشینِ خدا ولیِ فقیه
شد اطاعت از او به ما واجب
بهترین مقتدا ولیِ فقیه
گشته فصل الخطاب ما سخنش
گفته اش رهنما ولی فقیه
غم نداریم تا علی داریم
علیِ عصرِ ما ولیِ فقیه
آخرِ کار صلح و سازش نیست
وارثِ کربلا ولیِ فقیه
از تبار بزرگ مرد جمل
نوۀ مجتبی ولیِ فقیه
نقشۀ عمرو عاص و اولادش
میکند بر ملا ولیِ فقیه
یک سخنرانی اش بهم ریزد
همۀ فتنه ها ولیِ فقیه
طبق فرموده هایِ روح الله
وقت برخورد با ولیِ فقیه
حکم او هر زمان بُوَد حکمِ
نبی مصطفی ، ولی فقیه
«ای خدا باش یار رهبرمان
تاظهور امام و صاحبمان»
شاعر/ قاسم نعمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
بار دیگر دل غمدیده ی ما می سوزد
باز از جهل، دل آل عبا می سوزد
صورت یاس، شد از دست زمستان گلگون
رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون
باب حاجات، شد از سمت دری سوخته، باز
فاطمیه است همان مدرسه ی زینب ساز
فاطمیه ست شروع غم عاشورایی
که به هر سو شده برپا علمی زهرایی
آسمان خم شده پشتش، غم ما سنگین است
قصه روضه مادر به خدا سنگین است
گریه کنهای محرم همه آماده شوید
فاطمیه است؛ بیایید، عزا سنگین است
بارِ این روضه ی جانسوزِ جگر آتشزن
بار شیشه است که روی دل ما سنگین است
یک نفر گفت: علی! فاطمه جان داد؛ ولی
گوش این شهر پر از مکر و ریا سنگین است
هیزم فتنه که آتش به در خانه کشید
آسمان بار امانت نتوانست کشید
آسمان سوخت ولی دید چطوری زهرا
پشت در یک تنه تا لحظه آخر جنگید
در دل شعله فرورفت چه حیدرگونه
زنی از تار حریر و زنی از پود حدید
از همین خانه چهل سال هدایت شده ایم
که چهل سال فدایی ولایت شده ایم
به من آموخته در شعله و خون مادر من
جان دهم تا نرسد غم به دل رهبر من
ما اگر جان خود ارزانی رهبر داریم
عشق مولاست که ارثیه ز مادر داریم
انقلاب آمد و دیدیم امامی داریم
در دل ظلمت شب ماه تمامی داریم
با امام است چهل سال دوام آوردیم
دست یاری خدا بود که کاری کردیم
وحشت از فتنه و تحریم شما کی داریم
ما که در سینه خود شور نُه دی داریم
سند غیرت ما باغ پر از لاله ماست
ریشه محکم این سرو چهل ساله ماست
کرده امروز شما را همه جا آواره
بانگ تکبیر همان لشگر در گهواره
فاطمیه است اگر شوق شهادت داریم
تا علم را به ولی نعمتمان بسپاریم
یاد دادند به ما سر به کسی خم نکنیم
لحظه ای فکر به این سختی و ماتم نکنیم
گرچه غم هست ولی خوف نکن حل شدنیست
صاحبی هست کسی هست که او آمدنیست
ما چهل منزل از این راه اگر آمده ایم
استوار از دل هر خوف و خطر آمده ایم
ما چهل سال به هر تیر بلایی سپریم
ما چهل سال علمدار حقوق بشریم
ای که از غیرت زهرایی ما بی خبری!
دهه فجر خوری سیلی سخت دگری
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
آماده ايم هستی خود را فدا کنيم
يعنی فدای مکتب خون خدا کنيم
آماده ايم بيرق ثاراللّهی به کف
با يک اشاره معرکه را کربلا کنيم
در خون ماست غيرت سردار علقمه
هيهات اگر حسين زمان را رها کنيم
در جان ماست شوق شهادت إلي الأبد
وقتی به سيدالشهدا اقتدا کنيم
«قالوا بلی» ولايت مولايمان علیست
بايد به عهد روز نخستين وفا کنيم
آسودگی ما عدم ماست، موج موج
طوفان شديم تا که قيامت به پا کنيم
چون کوه در مصافِ ستم ايستاده ايم
هيهات اگر کمر به برِ خصم تا کنيم
دشمن به گور می برد اين خواب شوم را
امروز ديده های بصيرت که وا کنيم
در سايه ی نفاق، منافق برنده است
بايد مسير باطل و حق را جدا کنيم
فردا چه ايمنی ز لهيب جهنم است؟
خود را اگر که هيزم اين فتنه ها کنيم
ديگر مجال رِفق و مدارا گذشته است
تا کی به صبر، زخم جگر را دوا کنيم
توهين به سيدالشهدا روز مرگ ماست
دل را اگر حسينی و درد آشنا کنيم
بايد برای عزت توحيد، سر دهيم!
شايد که حق خون خدا را أدا کنيم
هر کس شود فدايی رهبر مقدس است
آماده ايم هستی خود را فدا کنيم
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
به چشم نیمهبازت تار دیدی در کف مطرب
ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این
برای هرکه آمد سوی تو آغوش وا کردی
ولی این بار آه ای آینه! سنگ است، سنگ است این
نشانده گوشهای مات تماشا مردمانی را
ببین! سلول زندان است، کی شهر فرنگ است این؟
همان جنگ است اما رفته در پیراهن نیرنگ
لباس فصل تزویر است اگر که رنگ رنگ است این
دم تیغ تو گرم ای دوست! میدان را مکن خالی
وگرنه میکشد دشمن تو را در خواب و... ننگ است این
شاعر/ سیدمحمدمهدی شفیعی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام علی علیهالسلام می فرمایند:
«مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِیِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَةِ عَدُوِّه»
آنکه هنگام یاری ولیاش در خواب باشد، با لگد دشمنش از خواب برمیخیزد.
📚 غررالحکم |حدیث ۱۰۱۸
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی
بال پرواز گشایید که پرها باقی است
بعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است
گفت فرزانهای، امروز شما عاشوراست
جبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقی است
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرط ها باقی است، اما و اگرها باقی است
"شرط اول قدم آن است که مجنون باشی"
"در ره منزل لیلی که خطرها" باقی است
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنهها میرود و خون جگرها باقی است
سخن از فتنه شد و چرت غزل شد پاره
واژهها دربه در و قافیهها آواره
قصه تلخ است، چه تلخ است بگویم یا نه
صبرتان می رود از دست بگویم یا نه
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد
کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا می داند
آنقدَر دل نگران شد که خدا می داند
قصه آن بود که یک طائفه که فتنه ازوست
دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست
آری آن طائفه خود را ز خدا منفک کرد
روی بر سامری آورد به موسی شک کرد
سامری گفت بیایید به شهرت برسیم
با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم
سامری گفت که در شور حکومت شعف است
باید این بار به قدرت برسیم این هدف است
گرچه یاران علی بودند سازش کردند
با معاویه نشستند و خوش وبش کردند
نکتهها بر لبمان رفت و خریدار نبود
گوش آن طائفه انگار بدهکار نبود
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند
جانماز آبکشان عافیت اندیش شدند
گاه از این سوی سخن گاه از آن سو گفتند
هر چه گفتند در آنروز دو پهلو گفتند
خواستند امر نماید به حمیّت مولا
تن دهد باز به امر حکمیت مولا
همچو امروز پر از فتنه شود فرداها
افتد این کار به تدبیر ابوموسیها
چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟!
چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟!
مگر این نغمه ز نای شهدا جاری نیست؟
مگر این زمزمه در خون خدا جاری نیست؟
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
کوفه کوفه است ولی ترک سفر جایز نیست
همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن
در همین مکه اقامت کن و آقایی کن
دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن
ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن
همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت
آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت
کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد
رفت در جاده شتابان سفری پیدا شد
گفت هنگام قیام است سر و جان بازید
سر مدزدید اگر فتنه گری پیدا شد
وای اگر اهل بصیرت اُحد از یاد برند
چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد برند
گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه
راه بیداری صد حر و زهیر است این راه
این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم
با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم
این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشه است
که نماد شرف و عاطفه و اندیشه است
آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن
بر سر ابرههها جیش ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن
در دل طشت زر حادثه یحیا بودن
این چنین بود که ایران همه عاشورا شد
با سر انگشت دعا مشتِ خیانت وا شد
و حسین بن علی باز به امداد آمد
و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد
عبرت آموز ز تاریخ که خائن کم نیست
این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست
و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقی است
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی است
شاعر/ جواد محمدزمانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |