بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
وگر شهری بدم ویرانه گشتم
ز عشق تو ز خان و مان بریدم
به درد عشق تو همخانه گشتم
#مولانای_جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💫✨💫✨💫
سری سقطی گوید:
زمانی که از «رمله» عازم «بیت المقدس» بودم به سرزمینی سبز و خرم رسیدم
کنار آبی نشستم و از سبزیهای کنار آب خوردم و مقداری از آب نوشیدم
و با خود گفتم اگر بگویم در عمرم خوراک و آب حلال خوردهام همین است که امروز خوردم و نوشیدم.
آوازی به گوشم رسید که گفت: ای سری!
زاد و توشه ات که به اینجا آورده ای از کجاست؟
🌹کشکول شیخ بهایی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم
در چشم مست من نگر کز کوی خمار آمدم
آنم کز آغاز آمدم با روح
دمساز آمدم
برگشتم و بازآمدم بر
نقطه پرگار آمدم
حضرت عشق مولانا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم
بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا
فیض کاشانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"ما همچو خَرمَن ریخته
گندم به کاه آمیخته
هین از نسیمِ بادِ جان
کَهْ را زِ گندم کُن جُدا"
#مولانای جان
وجود ما همچون آن گندمی است که با کاه آمیخته شده، ضمیر و عواطف ما با اندیشه ها و احساسات منفی در هم آمیخته، تو با نسیم سخنان و اندیشه های نیکوی خود، گندم وجود ما را از این کاه ها جدا کن.
https://eitaa.com/TAMASHAGAH