فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب منم مهمان تو ، دست من و دامان تو
یا قفل در وا می کنی یا تا سحر دف می زنم...
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
4_6035291299924413308.mp3
2.33M
🌹
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،
که باغها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان،
تا کبوتران سپید
به آشیانهی خونین دوباره برگردند.
بخوان به نام گل سرخ،
در رواق سکوت،
که موج و اوج طنینش ز دشتها گذرد؛
پیام روشن باران،
ز بام نیلی شب،
که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد.
هزار آینه جاریست
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو میتپد با شوق
زمین تهی است ز رندان؛
همین تویی تنها!
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان!
«حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»
#شفیعی_کدکنی
🌹
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
بندهی من...
اگر به اندوه پیش من آیی
شادت کنم
و اگر با نیاز آیی
توانگرت کنم
و چون ز آن خویش دست بداری
آب و هوا را مُسخّر تو کنم.
🌻
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐
بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج خون زد
خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد
دیوانگان خود را میبست در سلاسل
هر جا که عاقلی بود این جا دم از جنون زد
یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد
دست محبت آن جا خرگاه عشق چون زد
غلغل فکند روحم در گلشن ملایک
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
سعدی ز خود برون شو گر مرد راه عشقی
کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
هربار که نِگاهت می کنم،
جمله ای آشنا، به ذهنم خطور می کند:
در این سرزمین،
چیزی هست که ارزش زندگی کردن...
دارد...
#محمود_درویش
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دلا جُستیم سَرتاسَر، ندیدم در تو جز دلبر
مخوان ای دل مرا کافر، اگر گویم که تو اویی
غلامِ بیخودی زآنَم، که اندر بیخودی آنم
چو بازآیم به سویِ خود، من این سویم تو آن سویی
خمُش کن، کز ملامت او بِدآن مانَد که میگوید
زبانِ تو نمیدانم که من تُرکم، تو هِندویی
حضرت عشق مولانا
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
درود بر صاحبدلان زیبا اندیش
شب تون سرشار از زیبایی و ارامش خیال
بستر وجودتان بلطف دادار مهرافرین و هستی بخش پر از عطر خوش عاشقی ..💐✋
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
جمله بی قراریت از طلب قرار توست
طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت
آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده ای
وآن نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
#مولانای جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"برشی از کتاب"
مردم ما کار خوب را برای خوب بودنِ فی نفسه آن انجام نمیدهند بلکه آن را برای بدست آوردن جایگاهی در بهشت انجام میدهند؛ این یعنی معامله کردن با خدا.
یعنی "خدایا... من کارهایی که تو گفتی را انجام میدهم و از کارهایی که نهی کردی دوری میکنم،
تو هم به جاش یه قصر از طلا تو بهشتت به من بده و باغهایی که توش جوی شیر و عسل روونه و حوری و غلامان و ...!"
این طرز تفکریست که در جامعه ی ما وجود دارد.
اما آیا ما فقط برای همین است که وجود داریم و چسبیدهایم به این کرهی کوچک که به دور ستارهای کوچک میچرخد در کهکشانی که خود ذره ی غباری بیش نیست از عظمت چیزهایی که در این جهان وجود دارد؟
آیا همهی اینها وجود دارد که ما جاودانه شیر و عسل بخوریم و با حور و پری بپریم و اون هم در خالدین فیها؟
آخرش که چی؟
📚صحرای محشر
#محمدعلی جمالزاده
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯 شمعی روشن کن
هر شمعی که روشن کنی،
جهان، جای بهتری می شود.
هر نور کوچک،
ذکر خداوند است.
شیطان، باد در مشت دارد
تا هر روز شمع و چراغت را خاموش کند؛
تو اما دوباره روشن کن،
شمع دلت را و چراغ روحت را ...
✍️#عرفان_نظرآهاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️
هر چند که فضل از علم است؛
عاقلان را شرع، تکلیف آمده
بیدلان را عشق، تشریف آمده
آری! هر چندکه فضل از علم است
اما وصل از عشق است؛
از این معنا تشریف جانبازی
و سراندازی نصیب بیدلان آمد
که مشتاقان لقا و مدهوشانِ محبت،
از یاد خود فراموشند
و مستان دیوانه، در یاد او پروانه وار
در شمع تابناک ذات پر و بال خود سوزند
هیهات، هیهات!
عاشقان از پایۀ عبودیت
به مقام اعلا تا به سایۀ عرش عروج میکنند
به حکمِ «الصلوة معراج المؤمنين»
آری... در دایره احدیت،
بی سر و پایِ خویش رفتن طریق عاشقان است.
#شرح_رساله_معرفت
#شیخ_نجم_الدین_کبری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️
دستت را به من بده
دست های تو با من آشناست...
#احمد_شاملو
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
این نفس آدمی
محل شبهه و اشکال است.
هرگز به هیچ وجه نتوان
از او شبهه و اشکال را بردن
مگر که عاشق شود.
بعد از آن درو شبهه و اشکال نمانَد ...
#فیه_ما_فیه
#حضرت_مولانا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🕊همه اوست...
عالم عشق با تکیه بر داستانی از مثنوی معنوی
#دکتر_رشید_کاکاوند
ترتیب ویدئو از چپ به راست🌹
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او
حلقهٔ دلم به حلقهٔ زلفش اسیر نیست
خاقانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️🌻
من همان شبانِ عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بیتکلف و رها
در خراب دشتهای دور
در پی تو میدوم
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیدهام برای تو
کوزه ای پرآب؛
دستهای گل از نگاه آفتاب برای تو...
#سلمان_هراتی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا...
قربانی من، دل شکستهی من است،
تو دل شکسته را خوار نخواهی شمرد
تو خدای من هستی، من مشتاق تو هستم.
مانند یک زمین خشک و سوزان و بیآب،
با تمام وجود خود تشنهی توام.
عطا فرما که به جایگاه مقدس تو داخل شوم
و قدرت و جلال تو را ببینم.
محبت پایدار تو برای من
شیرینتر از زندگی است،
تو را ستایش میکنم خدای من...
مزمور ۵۱ و ۶۳
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
نگفتمت که به نقش جهان
مشو راضی
که نقش بند
سراپرده رضات منم
#حضرت_مولانا✨
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐
آمد خیال آن رخ چون گلستان تو
و آورد قصههای شکر از لبان تو
گفتم بدو چه باخبری از ضمیر جان
جان و جهان چه بیخبرند از جهان تو
آخر چه بودهای و چه بودهست اصل تو
آخر چه گوهری و چه بودهست کان تو
🔆دلاله عشق بود و مرا سوی تو کشید
🔆اول غلام عشقم و آن گاه آن تو
بنهاد دست بر دل پرخون که آن کیست
هر چند شرم بود بگفتم کز آن تو
بر چشم من فتاد ورا چشم گفت چیست
گفتم مها دو ابر تر درفشان تو
از خون به زعفران دلم دید لاله زار
گفتم که گلرخا همه نقش و نشان تو
هر جا که بوی کرد ز من بوی خویش یافت
گفتم نکو نگر که چنینم به جان تو
ای شمس دین مفخر تبریز جان ماست
در حلقه وفا بر دردی کشان تو
غزل شماره ۲۲۳۵ " غزلیات شمس"
https://eitaa.com/TAMASHAGAH