هوالعزیز💐
برایت آرزو میکنم ....
بعضی از صداها را هیچگاه نشنوی!
بعضی از افکار را هیچگاه نفهمی!
و بعضی از حالات را هیچگاه حس نکنی!
آنچه حس میکنی، تنها عشق باشد و خوشبختی!
آرزو میکنم چشمانت
اگر تَر شد به شوق اجابت آرزویت باشد،نه تکرار غم دیروز!
سلاااام یاران جان همدلان مهربان
نیمه شب تون بخیر!✋
شبِ دراز، به امّید صبح بیدارم
مگر که بوی تو آرَد نسیمِ اَسحارم
عجب که بیخِ محبت نمیدهد بارم
که بر وی اینهمه بارانِ شوق میبارم
از آستانهی خدمت نمیتوانم رفت
اگر به منزلِ قربت نمیدهی بارم
به تیغِ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زندهی جاوید کن دگربارم
چه روزها به شب آوردهام در این امّید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرَم
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی؟
چه کردهام که به هجران تو سزاوارم؟
هنوز با همه بدعهدیات دعاگویم
هنوز با همه بیمهریت طلبکارم
من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات!
مگر اجل که ببندد زبانِ گفتارم
هنوز قصهی هجران و داستانِ فراق
بهسر نرفت و به پایان رسید طومارم
اگر تو عمر در این ماجرا کنی #سعدی!
حدیث عشق به پایان رسد؟ نپندارم
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بُود مطّلع بر اسرارم...
کلیات #سعدی، غزلیات، به تصحیح محمد علی فروغی، نشر هستان، ۱۳۷۸، ص ۵۹۴
ایمان بدون عشق شما را متعصب
وظیفه بدون عشق شما را بداخلاق
قدرت بدون عشق شما را خشن
عدالت بدون عشق شما را سخت
و زندگی بدون عشق شما را بیمار میکند.
#جبران_خلیل_جبران
خدای را نپرست که پروردگار
سزاورا بیش از آن است...
او را عاشق باش!
#شمس_تبریزی
#دلبر_بینشان_توئی
ورای این مشایخ که میان خلق مشهورند و بر منبرها و محفل ها ذکر ایشان می رود ،
بندگانند پنهانی ، از مشهوران تمام تر...
مریدی شیخ را دید که میلرزید.
گفت: یا شیخ!
این حرکت تو از چیست؟
شیخ گفت : سی سال در راه صدق قدم باید زد و خاک مزابل به محاسن باید رفت و سر بر زانوی اندوه باید نهاد تا تحرک مردان بدانی.
به یک دو روز که از پس تخته برخاستی میخواهی که به اسرار مردان واقف شوی؟
#تذکره_الاولیا بایزید بسطامی
#عطار_نیشابوری
تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من؟
تا که به سیل ام ندهد کی کِشدم بحر عطا؟!
#مولانای جان
کجایید ای شهیدان خدایی؟
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبکروحان عاشق؟
پرندهتر ز مرغان هوایی…
#مولانای جان
خلاصهی نفس ِ انسان، دل است و دل، آینه است؛
چون نفس ِانسان که مستعدّ آینهگیست تربیت یابد و به کمالِ خود رسد، ظهورِ جملگیِ صفات ِ حقّ در خود مشاهده کند؛
ما را چه غم ز دوزخ و با خُلدِمان چه كار؟
دل دادهايم ما، برِ دلدار مىرويم.
#شیخ_نجمالدین_رازی
#مرصادالعباد
آسودهدلا حال دل زار چه دانی؟
خونخواریِ عشّاق جگرخوار چه دانی؟
شب تا به سحر خفته به خلوتگه نازی
بیخوابیِ این دیدهٔ بیدار چه دانی؟
هرگز نخلیده به کف پای تو خاری
آزردگیِ سینهٔ افگار چه دانی؟
ای فاخته! پروازکنان بر سرِ سروی
درد دل مرغان گرفتار چه دانی؟
کار دلِ رندان بلادیده بوَد عشق
ای زاهد مغرور تو این کار چه دانی؟
نادیده ز خاک ره او کُحلِ بصیرت
با بیبصری لذّت دیدار چه دانی؟
#جامی تو و جام می و بیهوشی و مستی
راه و روش مردم هشیار چه دانی؟
#دیوان جامی، جلد اول، فاتحةالشباب، غزل ۹۹۲
مقدمه و تصحیح: اعلاخان افصحزاد
دفتر نشر میراث مکتوب ۱۳۷۸