🔅
زين زهد و پارسايى، بگرفت خاطرِ من
ساقى! پيالهاى دِهْ تا دل شود گشاده
محبوبا...!
اين منم كه
بىديدار گل جمالت به سر مىبرم
و قدح ديدهی دلم را
براى مشاهدهات آماده ساختهام.
بهرهمندم ساز و از فِراقم خلاصى ده.
معشوقا...!
از بس كه در فراقت
طريق زهّاد و پارسايان را پيمودم
و به عبادات قشرى پرداختم
و از توجّه به فطرتِخويش دور ماندم،
خاطرم بگرفت،
پيالهاى از شراب مشاهدهات عنايتم فرما
و به فطرتم متوجّه ساز،
تا از قشر به لُبّ بازگردم
و دلم گشاده گردد،
و به امرِ «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً،
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»
عمل نمايم.
منبع: #جمال_آفتاب، ج۹، ص۲۴۸
(شرح عرفانی دیوان حافظ)
#علامه_طباطبایی
@TAMASHAGAH
🍃نگاهی به بیت پنجم غزل حافظ🍃
تیری که زدی بردلم از غمزه .خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
تیری که با نازوغمزه(نگاه همراه با دل ربایی )به قصد کشتن من رهاکردی خطا رفت تا باردیگر اندیشه ی درست تو چه تدبیری برای صید دل ما بکند.
ممکن است منظور حافظ این بوده که
تیری که بردل من زدی مرا نکشت که از غم عشق خلاص شوم.
باید ببینم چه تدبیر درستی می اندیشی که باتیرغمزه مرا از غم عشق حلاص کنی
حافظ دربیت دیگری همین مضمون را آورده است.وازمعشوق خواسته است که باغمزه اورا هلاک کند تا از غم عشق رهایی یابد
به دام زلف تودل مبتلای خویشتن است
بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
حافظ درابیات دیگری به همین موضوع
اشاره دارد.
۱-غمزه شوخ توخونم به خطا می ریزد
فرصتش بادکه خوش رای وصوابی دارد
۲-خونم بریخت وزغم عشقم خلاص داد
منت پذیر غمزه ی خنجرگذارمت
۳-بتا چون غمزه ات ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد
✨✨✨
@TAMASHAGAH
مازنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
اقبال لاهوری
🍃🍃🍃
اقبال درسال ۱۸۷۳ میلادی در سیالکوت پنجاب به دنیا آ مدو در سال ۱۹۳۸از دنیا رفت.
اقبال در قالب های مختلف شعر اعم از غزل ،مثنوی، دوبیتی ، رباعی، وقطعه آثاری پدید آورده است .
در غزل او درد و سوز عرفانی شعرای بزرگ ایران را می توان دید..
در مثنوی از مولوی و شبستری تاثیر گرفته است
.درقطعات ومفردات از امیر خسرودهلوی
در دو بیتی ها از اندیشه های فلسفی خیام الهام گرفته است.
این فیلسوف وشاعر اندیشه های خیام را با سوز وگداز بابا طاهر درهم آمیخته است .
اقبال شاعر حرکت ،تلاش ،کوشش از درون وبرون است .
شرایط جامعه ی آن روز حرکت و شورو شوق را ایجاب می کرد.
.
دربیشتر اشعارش چون رود حرکت می کند وچون موج پرتلاش است.
اقبال حتی به جوانان ایرانی هم نظرمساعدی دارد
(ای جوانان عجم جان من وجان شما)
می گوید:" هستم اگر می روم گر نروم نیستم"
به قول استاد زرین کوب. :(شعر اقبال
جوش وخروش عارفانه است،
شوق سعدی است که از پرده نی مولوی می تراود .دردحافظ است که رنگ بیان عراقی رادارد.)
اقبال درکتاب سیر فلسفه در ایران
با روشی علمی تاریخ اندیشه های فلسفی را درایران بررسی می کند.
ودرکتاب احیای تفکر اسلامی
برای بیداری مسلمانان در عصر حاضر
پیشنهادها وآرای ارزنده ای دارد.
با دوبیتی ها اقبال همراه شویم
دل من روشن از سوز درون است
جهان بین چشم من از اشک خون است
ررمز زندگی بیگانه تر باد
کسی کو عشق را گوید جنون است
شنیدم درعدم پروانه می گفت
دمی از زندگی تاب وتبم بخش
پریشان کن سحر خاکسترم را
ولیکن سوز وساز یک شبم بخش
بیا ای عشق ای رمز دل ما
بیا ای کشت ما ای حاصل ما
کهن گشتند این خاکی نهادان
دگرآدم بنا کن از دل ما
دلا رمز حیات از غنچه دریاب
حقیقت درمجازش بی حجاب است
زخاک تیره می روید ولیکن
نگاهش برشعاع آفتاب است
اقبال لا هوری
@TAMASHAGAH
📚آشنایی با کتاب درپی آن آشنا
مولف سید محمد راستگو
ناشر ،نشر نی
چاپ،1395
مولف می نویسد ،درپی آن آشنا،نام دفترهایی است درزمینه ی حافظ پژوهی وگزارش برخی ازدیدودریافت ها ،نظرونگرهاوپنداشت وبرداشتهای. ره آوردسروکله زدن چندین ساله با این ابررندروزگاران است.
درمقدمه زیبایی شرح دلش را برای حافظ نوشته ای است وفهرستی از اندیشه های حافظ را نگاشته .
از قول حافط می نویسد ،ای دل مباش یکدم خالی زعشق ومستی،
عاشق شوارنه روزی کارجهان سرآید،و....
مولف دردرامدکتاب به مهندسی سخن حافظ پرداخته است.
درادامه کتاب مفاهیمی چون
آبروی ،سرمدی،بقا،بار،بام،جانان
جوهر،جهان،چوگان،خیر ،دمادم،
راحتی. رنگ،سابقه ،حق،شام
وصدها لغتی را که حافط به کاربرده است
در این کتاب مولف بررسی کرده است وبه معانی مختلف این واژه ها پرداخته است ومهمترین کارمولف این است که کاربردمعنی این لغت را درزمان حافظ بررسی کرده است وکاربردمعنی نادرست ان را در شرح های حافظ از نویسندگان معاصر نشان داده است با مثالها ونمونه ها ومنابع ومآخذ مستند این دوجلد کتاب برداشت مارا از اشعارحافظ به زمان خودش واقعی تر می کندوبه برداشت های حافظ ازاین لغت ها نزدیک تر
امروزه هرکسی از ظن خودیارحافط می شود وایرادی بران نیست تمام شاهکارهای ادبی جهان همین خاصیت را دارند ایراددران است که کسی ادعاکندنظرمن بهترین وکامل ترین برداشت است.
بایدسخن را با شعری از استادشفیعی به پایان برد
آفاق ازچراغ صدای تو روشن است
خاموشیت مبادکه فریادمیهنی
خاموشیت مبادکه فریاد عالمی
خاموشیت مبادکه فریادادمی
هزاره ی دوم آهوی کوهی
ص 53
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فهمیدن از بخشیدن بسیار جلوتره...
@TAMASHAGAH
تماشاگه راز
داریم تمام میشویم!!
دیگر اشک هم آراممان نمیکند!
دست خودمان نیست!!
آدمیم...احساس داریم!!
عاطفه داریم... پدریم، مادریم...
روح داریم، میفهمیم!!
همین فهمیدن و حس کردن و درد
کشیدن است که بیچاره مان کرده!!
ما بعد از این روزها دیگر آدمهای
سابق نخواهیم شد!
حتی اگر خودمان بخواهیم...
ما بعد از تماشای این صحنهها
هربار بچه هایمان را به آغوش
میکشیم جان میدهیم...
مرده های متحرکی شدهایم که
حالمان از این دنیای پر از ظلم بهم میخورد!
آنقدرکه اینروزها درخود مچاله شدیم
انقدرکه مثلآدمهای مستاصلو بیچاره؛
موقع ورقزدن وخواندن اخبار غزه دو
دستی توی سرمان؛ کوبیدیم و کاری از
دستمان برنیامد؛ جز نشر اخبار فاجعه!
شاید اگر همان چهل وپنج سال پیش
که جمهوری اسلامی، پرچم مبارزه با
اسرائیل را بلندکردوامام خمینی(ره)
از نابودی غده سرطانی سخن گفت،
جهان،عمق نگاه آن رهبرالهی را درک
کرده بود وملتها و روحهای سالممثل
اینروزها مصممویکدست شده بودند
درحمایتازحقوق اینبیپناهان تاریخ
غدهنمیتوانست اینقدر ریشه بدواند!!
دلمان میسوزد که همیشه و
هر جای تاریخ را که نگاه میکنیم؛
اصولامردمان همانزمانه نمیتوانند؛
افق بلند نگاه رهبران الهی را درک
کنند و باید روزگارانی بگذرد ؛
تا آن حقایق تلخ تجربه شوند..!
🌱🌱🌱
هوالمحبوب🌱
سلسلهٔ موی دوست حلقهٔ دام بلاست
هر که درین حلقه نیست فارغ ازین ماجراست
گر بزنندم بتیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یکنظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل نالهٔ زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوت صبرست و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشدهٔ پای بند گردن جان در کمند
زهرهٔ گفتار نه کین چه سبب وان چراست؟
مالک ملک وجود حاکم ردّ و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست[۱]
تیغ برآر از نیام زهر برافکن بجام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی بلطف ور بگدازی بقهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که بجور رقیب یا بجفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من!
هستی لبریز از عشق توست .
جسم و جان مرا با نیروی لایزال خویش قوت بخش و روح مرا از حضورت لبریز کن!
خویش را به تو می سپارم ،بادا که عشق و آگاهی الهی در درونم شعله ور گردد...
سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم🙏
«وَ یَجعَل لَکُم نوراً تَمشونَ بِه»
و نوری برای شما بوجود آورد که با آن حرکت کنید.
حدید / ۲۸
هر انسانی صاحب هاله ای نورانی است که جسم و کالبد فیزیکی را احاطه کرده و در آن نفوذ می کند.
این هاله، تجلّی انرژی کیهانی و کالبدی نورانی است.
این انرژیِ هالهء نورانی است که قلبِ شما را به تپش در می آورد.
و قلب کلید اصلی رسیدن به خدا است.
قلب، کلید گشایش اسرار هستی و تنها کلیدی است که راهنمای شما برای رسیدن به حق است.
@TAMASHAGAH
عرفات عشقبازان سر کوی یار باشد
به طواف کعبه زین در نروم که عار باشد
چو سری بر آستانش ز سر صفا نهادی
به صفا و مروهای دل دگرت چه کار باشد
قدمی ز خود برون نِه به ریاض عشق، کاینجا
نه صداع نفحهٔ گل نه جفای خار باشد
به معارج اناالحق نرسی ز پای منبر
که سری شناسد این سِرّ که سزای دار باشد
ز میِ شبانه ساقی قدحی بیار پیشم
نه از آن میی که او را به سحر خمار باشد
نکند کمال دیگر طلب حضور باطن
که قرارگاه زلفش دل بیقرار باشد
#کمال خجندی
@TAMASHAGAH
#مولانا #رباعی شمارهٔ ۲۴۳
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست
@TAMASHAGAH
جور کنی وفا بود
درد دهی دوا بود
لایق تو کجا بود دیده جان و دید من
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
ذره ای از نور حق افتاد اندر کائنات
عرش مست و
فرش مست و
عرصه ی دوار مست!
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
خیال؛ جایگاه پیوند جهانهاست،جهانی است که الوهیت و انسانیت را با هم در خود دارد...
#ابن_عربی
خیالِ رویِ تو چون بُگذَرَد به گلشنِ چَشم
دل از پِیِ نظر آید به سویِ روزنِ چَشم
سزایِ تکیه گَهَت مَنظَری نمیبینم
منم ز عالَم و این گوشهٔ مُعَیَّنِ چَشم
بیا که لَعل و گَُهَر در نثارِ مَقْدَمِ تو
ز گنجخانه دل میکشم به روزنِ چَشم
#حافظ
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی!
#سعدی
@TAMASHAGAH
#کریستین_بوبن می نویسد :
آنکه عاشق است،معشوق زیبایش را مرکز جهان میداند
اما آنکه عشق میورزد،ولی نه تنها به یک شخص خاص،همه مردم را مرکز دنیای خود میداند.
و #مولانا در مثنوی از راز عشق چنین با ما صحبت می کند :
انسانی که جهان را بدون منیت ، خودخواهی ،خشم و کینه می بیند ،زیبایی و عشق را در جهان نظاره گر می شود
چنین کسی به هیچ گروهی تعلق ندارد ،چرا که ملت او ،عشق می شود .
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
#مثنوی :دفتر دوم
#من زاده عشقم
#مولانای جان
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
مرا گویی که چونی؟ چونم ای دوست؟!
جگر پر درد و دل پرخونم ، ای دوست!
#نظامی
@TAMASHAGAH
گر زر فدای دوست کنند اهلِ روزگار
ما سر فدای پای رسالترسانِ دوست
بعد از تو هیچ در دلِ سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکانِ دوست؟
سعدی🍃
@TAMASHAGAH
بدانک موسی فرعون کش در این شهرست
عصاش را تو نبینی ولی عصا دارد
همیرسد به عنانهای آسمان دستش
که اصبع دل او خاتم وفا دارد
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
ی همه خوبی تو را پس تو که رایی که را ؟
ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا ؟
سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد
گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH