eitaa logo
تماشاگه راز
286 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
       حَسْبِ حالی نَنِوِشتی و شد ایّامی چند مَحرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟ ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند 🌱 @TAMASHAGAH
از اونجایی شروع میشه که دیگه نمیگی : زندگی با من مشکل داره که این اتفاق‌ها برام میفته! بلکه میگی : زندگی همینه اصلا دنیا جای سختی کشیدن و زمین سیاره‌ی رنج‌هاست اما من باید بهترین ورژن خودم باشم! از اونجایی شروع میشه که دیگه نمیگی: من قربانی رنج‌هام شدم! بلکه میگی: درد وجود داره، رنج هست! اما من میتونم یا راه حلی پیدا کنم یا به پذیرش برسم. این منم که باید خودم رو وسعت بدم. و بزرگتر از غم‌ها باشم. اصلا رشد و تغییر هیچوقت آسون نبوده چون تو نمیتونی کل دنيا رو تغيير بدی اما میتونی بارها و بارها، با هر سختی و رنجی بزرگتر بشی، صبورتر بشی و حرکت کنی... 🤍 @TAMASHAGAH
21.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد...♥️ @TAMASHAGAH
مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟ مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد خدا را محتسب ما را به فریادِ دَف و نِی بخش که سازِ شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد مجالِ من همین باشد که پنهان عشقِ او ورزم کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد مشوی ای دیده نقشِ غم ز لوحِ سینهٔ حافظ که زخمِ تیغِ دلدار است و رنگِ خون نخواهد شد @TAMASHAGAH
4_5836798716324875681.mp3
7.07M
🕊 عشق ما را پی کاری به جهان آورده است ادب این است که مشغول تماشا نشویم @TAMASHAGAH
اونجاکه طالب آملی میگه🌱 زین‌سان که رقص می‌کنم از شادی خیال در نعمتِ وصــــــال گر اُفتـــم چه‌هــــا کنم.. @TAMASHAGAH
یکجا به کنار تو ارزد به جهان با غیر... @TAMASHAGAH
ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ که ﮔـﻮیی تا ابد ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐـﺎﺵ تمرین کنیم، تلاش کنیم، که ﺭﻫـﺎ ﮐﻨﯿــﻢ و ﺑـﮕــﺬﺭﯾــﻢ و همه چیز را سخت نگیریم. . . به فرموده مولا علی ع: اَلمُؤمِنُ هَيِّنٌ لَيِّنٌ سَهلٌ مُؤتَمَنٌ... مؤمن ، آسان گير ، نرم خو ، سهل گير و مورد اعتماد است...
4_6046228305294659173.mp3
7.88M
حکمتِ حق، در قضا و در قدر کرد ما را عاشقانِ همدگر جمله اجزایِ جهان زآن حکمِ بیش جُفت جُفت و عاشقانِ جُفتِ خویش هست هر جُزوی ز عالَم جُفت خواه راست همچون کَهربا و برگِ كاه آسمان گوید زمین را: مَرحَبا با توام چو آهن و آهن ربا آسمان، مَرد و زمین، زن در خِرد هرچه آن انداخت، این می پرورد کانال تماشاگه راز🌱
🍃 ‍ آن یارِ غریبِ من، آمد به سوی خانه امروز تماشا کن، اَشکالِ غریبانه یارانِ وفا را بین، اِخوان صفا را بین در رقص که بازآمد، آن گنجْ به ویرانه ای چَشم چمن می‌بین، وی گوش سخن می‌چین بُگشای لبِ نوشین، ای یارِ خوش‌افسانه امروز مِیَ باقی بی‌صرفه ده ای ساقی از بحر چه کَم گردد زین یک دو سه پیمانه پیمانه و پیمانه در باده دُوی نبود خواهی که یکی گردد بشکن تو دو پیمانه من باز شکارم جان دربند مَدارم جان زین بیش نمی‌باشم چون جغد به ویرانه قانع نشوم با تو صبر از دل من گم شد رو با دگری می‌گو من نشنوم افسانه من دانه افلاکم یک چند در این خاکم چون عدل بهار آمد سرسبز شود دانه تو آفتِ مرغانی زان دانه که می‌دانی یک مشت برافشانی ز انبار پر از دانه ای داده مرا رونق، صد چون فلک ازرق ای دوست بگو مطلق، این هست چنین یا نه بار دگر ای جان تو زنجیر بجنبان تو وز دور تماشا کن در مردم دیوانه خود گلشن بخت است این یا رب چه درخت است این صد بلبل مست این‌جا هر لحظه کند لانه جان گوش‌‌کشان آید دل سوی خوشان آید زیرا که بهار آمد شد آن دی بیگانه جان کلیات شمس @TAMASHAGAH
🍃از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم 🍃گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم 🍃نه چنان معتقدم که‌م نظری سیر کند یا چنان تشنه که جیحون بنشاند آزم 🍃همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم 🍃گر به آتش بریم صد ره و بیرون آری زر نابم که همان باشم اگر بگدازم 🍃گر تو آن جور پسندی که به سنگم بزنی از من این جرم نیاید که خلاف آغازم 🍃خدمتی لایقم از دست نیاید چه کنم سر نه چیزیست که در پای عزیزان بازم 🍃من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم 🍃ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب که همه شب در چشم است به فکرت بازم 🍃گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی درد عشق است ندانم که چه درمان سازم @TAMASHAGAH
تماشاگه راز
🍃از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم 🍃گر توانی که بجویی دلم امروز بجو
سعدی و باز هم سعدی🍃 از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم / همچو پروانه که می سوزم و در پروازم یکی: «پرداختن از کسی» به معنی جدا شدن و فارغ شدن از آن کس و دیگری:  «پرداختن با (به معنی به) کسی» به معنی توجّه و عنایت کردن به آن کس. یعنی: تو وجود مرا پر کرده‌ای و از تو جدا نتوانم شد و در این راه، بی‌آنکه به مصلحت خودم توجّهی کنم، مانند پروانه به دورِ شمع وجود تو پرواز می‌کنم و می‌سوزم و می‌سوزم 🍃🍃🍃🍃