🍃💐
الهی ؛
هر شادي كه بي تو است
اندوه است ...
هر منزلي كه نه در راه تو است
زندان است .
هر دل كه نه در طلب تو است
ويران است .
يك نفس با تو
بدو گيتي ارزان است ...
يك ديدار از تو به هزار جان رايگان است ...
تا دلم فتنه بر جمال تو شد
بنده حسن ذوالجلال تو شد
#خواجه عبدالله انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
بوی بهار میشنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گل گونههای تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینهٔ خدا
حقّا که هیچ نقص ندارد خدای تو
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پارهٔ دلم! که بریزم به پای تو
امروز تکیهگاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگیام شانههای تو
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد
چـیـزی کـم از بـهـشـت نـدارد هـوای تـو
همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
آواز آسمانیشان لایلای تو
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حال و عالمی که تو داری، برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو
#قیصر_امینپور 🌹
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌹🌹
دیده ، حسن از جمال خود بر دوخته است
که كمال حسن خود را در نتواند یافت
الّا در آینه عشق عاشق.
لاجرم از این روی جمال را عاشقی درخود باید تا
معشوق از حسن خود در آینه عشق
و طلب عاشق قوت تواند خورد، و این
سرّی عظیم است ومفتاح بسیار اسرار است.
پس خود عاشق به حسن معشوق از
معشوق نزدیكتر است كه معشوق
به واسطه او قوت میخورد از حسن و جمال خود
لاجرم عاشق معشوق را از خودی خودش خودتر است.
وبرای این است
كه بر او از دیده اوغيرت برد،واندر این معنی گفته است:
یا رب بستان داد من از جان سكندر
كاو آینه ای ساخت كه در وی نگری تو
اینجا كه عاشق معشوق را از او اوتر بود،
عجایب علایق پیوند تمهید افتد به
شرط بی پیوندی عاشق با خود،
تا به جایی رسدكه اعتقادكند عاشق كه معشوق
خود اوست.
« اَناالحق» و « سبحان ما اعظم شأنی» این نقطه است
و اگر در عین راندگی و فراق و ناخواست بود
پندارد كه ناگزیر آن است و معشوق خود اوست
چندان ناز است ز عشق تو در سر من
تا در غلطم كه عاشقی تو بر من
یا خیمه زند وصال تو بر در من
یا در سر این غلط شود این سر من
#سوانح_العشاق
#شیخ_احمد_غزالی
🌹🌹
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃💐
حس سپاسگزاری صرفا، قصد و نیتی براي دريافت و طلب داشته های بيشتری از کاینات نيست،
بلکه سپاسگزاری همان بودش هماهنگ و موزون ما است با هر آنچه که ناهماهنگ و ناموزون به نظر می رسند.
در بحبوحه های زندگي هرچقدر سپاسگزارتر باشیم به فضاي خرد لایتنهاهی درونی مان نزديک تر خواهيم شد،
همچنين روح، ذهن و جسم متعادل تری خواهيم داشت که این خود سهم بيشترى از آرامش را برایمان به ارمغان خواهد آورد.
زیرا یک روح و قلب آرام فضاي بيشترى را برای درک، کشف شهود و دريافت های بيشتری چه در درون و چه در بیرون مهیا ساخته است.
حس سپاسگزاری نشان شايستگي موجوديت های ما در کشمکش تمامی لحظه لحظه ها است.✋😊
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃💐
اگر کسی گوید: "مرشدی نمی یابم" جوابش این است که "مرشد هست ، تو طالب حق نیستی ، بلکه طالب هوایی"
" ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست"
به حسب واقع عالم خالی از اولیاء نخواهد بود و فی الحدیث: إنّ لله عباداً اولیاء اخفیاء..
ای برادر! خدای تعالی محال است که خُلف وعده نماید.
قال الله: والذین جاهدوا فینا لندینهم سبلنا..
وقتی که سالک فی الله مجاهده نماید که به غرض مشوب نباشد مجاهده او - نه غرض دنیوی و نه اخروی - خدای تعالی او را به سبیل خود می رساند ، چنانچه وعده کرده است ، و سبیل حق تعالی اولیای خدایند که محمد و خلفای محمدند صلوات الله علیهم اجمعین.
و طریقه آن است که توسل تام و تمام نماید به محمد و آل محمد علیهم السلام و انقطاع تام و تمام نماید از ما سوی تا به خدا برسد.
#مرآة_الحق
#مجذوب_علیشاه_همدانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
کم رنگ که مي شویم
در انانیّت و
پر رنگ تر می شويم در انسانيت.
و این یعنی توانایی هنر والای عشق ورزیدن،
زیرا عشق در هر لحظه و هر حالتي شعور خاص خویش را
به همراه می آورد.
❤️
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃💐
"دلبر_بینشان_توئی"
ورای این مشایخ که میان خلق مشهورند و بر منبرها و محفل ها ذکر ایشان می رود ، ...
بندگانند پنهانی ،
از مشهوران تمام تر و نزدپروردگارخاصانند
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
«یا موسی إذا جئت علی بابک کیف تصنع؟
(ای موسی اگر به در خانهی تو بیایم چه میکنی؟)
قال یا ربّ أنت منزّه عن ذلک
(موسی گفت خداوندا تو منزّهی از اینکه به در خانهی کسی بروی)
قال یا موسی لو جئتُ...
(خداوند باز فرمود: ای موسی اگر بیایم؟...)
هر چند او میگفت که این چگونه باشد؟
جواب میفرمود که اگر واقع شود چه میکنی؟
عاقبت گفت: سخت گرسنهام،
مناظره رها کن، رو طعامها بساز که فردا میآیم.
طعامها بساخت؛ از پگه نظر کرد
همه چیزها حاضر بود الا آب کم بود.
آن درویش در رسید که.... نان بده.
موسی گفت: نیک آمدی؛
و دو سبو در دست او داد که آب بیار.
گفت: هزار خدمت کنم؛ آب آورد.
موسی نان به دست او داد.
درویش خدمت کرد و رفت...
روز دیر شد و موسی منتظر.
درین مشکل مانده که سِرّ این چه بود؟...
سوال کرد که وعده فرمودی و نیامدی؟
گفت: آمدم، اما تو ما را نان کی دهی،
تا دو سبو آب نفرمائی آوردن!»
🔰خمی از شراب ربّانی: گزیده مقالات شمس،
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
میِ کلامِ تو گوشم چنان به یغما برد
که گوش خویش ندانم ز گوشوارهٔ خویش
#طالب_آملی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
یک ذره حلاوتِ معرفت در دلی
به از هزار قصر در فردوس اعلی
#شیخ_بایزید_بسطامی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH