خواجه احمد غزالى قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ گوید در سوانح:
معشوق با عاشق گفت: بیا تو من باش،
گفت: اگر من تو گردم
آنگاه معشوق در باید و در عاشق نیفزاید و چون تو من گردی در معشوق افزاید.
همه معشوق بود و عاشق نه، همه ناز بود و نیاز نه، همه یافت بود و دربایست
نه، همه توانگری بود و قلت
نه، همه عزت بود و ذلت
نه. درین معنی
درویش گوید:
معشوق اگر بلطف درکار شود
با عاشق خسته تا در بار شود
معشوق شود عاشق و بی زحمت خود
در عالم او قابل دیدار شود
#لوایح
عین_القضات_همدانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌾🌾🌾🌾🌾
بودم آن روز در اين میکده از دردكشان
كه نه از تاک، نشان بود و نه از تاکنشان
از خراباتنشينان چه نشان میطلبی؟
بینشان ناشده زیشان نتوان يافت نشان
در ره میکده آن به كه شوی ای دل! خاک
شايد آن مست بدينسو گذرد جرعهفشان
نكتهٔ عشق به تقليد مگو ای واعظ!
بیش از این باده بچش، چاشنی جان بچشان
#جامی! اين خرقۀ پرهيز بینداز كه يار
همدم بیسروپايان شود و رندوَشان
🌾🌾🌾🌾🌾
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
الطاف الوهیت و حکمت ربوبیت بر سر ملایکه فرو می گفت ": شما چه دانید که ما را با این مشتی خاک از ازل تا ابد چه کارها در پیش است ؟ "
عشقی است که از ازل مرا در سر بود
کاری است که تا ابد مرا در پیش است
معذورید که شما را سر و کار با عشق نبوده است . شما خشک زاهدان صومعه نشین قدس اید! از گرمروان خرابات عشق چه خبر دارید ؟ سلامتیان را از ذوق حلاوت ملامتیان چه چاشنی ؟
درد دل خسته دردمندان دانند
نی خوش منشان و خیره خندان دانند
از سر قلندری تو گر محرومی
سری است در آن شیوه که رندان دانند
روزکی چند صبر کنید تا من در این یک مشت خاک دست کاری قدرت بنمایم و زنگار ظلمت و خلقیت از چهره آینه فطرت او بزدایم تا شما در این آینه نقش های بوقلمون ببینید . اول نقشی آن باشد که همه را سجود او باید کرد ...
#مرصاد_العباد
نجم رازی
داستان آفرینش آدم
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
نقل است که حسن بصری گفت:
یک شبانه روز با رابعه بودم
و سخن طریقت و حقیقت گفتم
که نه در خاطرمن گذشت که مردی ام
و نه بر خاطر او که زنی است.
آخرالامر برخاستم نگاه کردم،
خویشتن را مفلسی دیدم،
و رابعه را مخلصی.
🌹عطار
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
به سر شوق سر کوی ته دیرم
به دل مهر مه روی ته دیرم
بت من ، کعبهٔ من ، قبلهٔ من
ته ای هر سو نظر سوی ته دیرم
#باباطاهر
https://eitaa.com/TAMASHAGAH