...در خویش میگردانمت امشب
آواز من امشب،
شگفتا، خود ز نایِ توست
پنداری اصلاً در گلویِ من، صدای توست
وقتی دهانم باز و بسته میشود،
گویی تو خوانایی وز نیک و بد،
پیش آنچه میآید، تو بینایی
افلاکیام یا خاکیام امشب؟
من خود نمیدانم کیام امشب!
هیهاکنان نام تو با فریاد میگویم...
دستم تبرزین و دلم کشکول
یاهو کشان هر سو
به دنبال تو میپویم
تو در منی، پس من که را در شهر میجویم؟!
#حسین_منزوی، مجموعه اشعار
به کوشش محمد فتحی، تهران: نگاه/آفرینش، ۱۳۹۵، ص ۷۲۵
@TAMASHAGAH
خرّم آنکس که دراین محنت گاه
خاطری را سببِ تسکین است
#پرویناعتصامی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه عمر بر ندارم سر ازین خمارِ مستی...
#سعدی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حافظ !وظیفهی تو دعا گفتن است و بس...
🎙#سوگلمشایخی
@TAMASHAGAH
بیگناهی کم گناهی نیست در دیوانِ عشق
یوسف از دامان پاکِ خود به زندان میرود
#صائبتبریزی
@TAMASHAGAH
من کیستم که بهر تو جان را فدا کنم؟
ای صد هزار جانِ مقدس فدای تو...
#هلالیجغتایی
@TAMASHAGAH
بیحسرت از جهان نرود هیچکس به در
إِلّا شهیدِ عشق به تیر از کمانِ دوست ...
#سعدی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با آنکه دلم از غم هجرت خون است...💔
🎙#کاکاوند
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من !
حواسم هست که من اینجا فقط یک مسافرم ؛
مسافر خاک.
پس اگر مهربانی ام دیده نشد با کسی نجنگم ؛
اگر کسی بَدم را گفت با او گلاویز نشوم ،
اگر آن دیگری به چشمانم نگریست و بی صداقتی کرد، به رویش نیاورم؛
فقط سفرم را پیش ببرم و کوله ام را از #تو پر کنم
نه از کینه ها و نامهربانی های روزگار .
سپاسگزارم ای عشق!که در محضر تو مسافر بودنم تا همیشه فراموشم نگردد.
سپاسگزارم🙏
@TAMASHAGAH
#دیوان شمس/غزل شماره ۶۹
چه باشد گَر نگارینَم بگیرد دستِ من فردا
ز روزَن سَر دَرآویزَد چو قُرصِ ماهِ خوش سیما
دَرآیَد جانْ فَزایِ من گُشایَد دست و پایِ من
که دستَم بَست و پایَم هَم کَفِ هِجْرانِ پابَرجا
بِدو گویم به جانِ تو که بیتو ای حَیاتِ جان
نه شادم میکُند عِشرَت نه مَستم میکُند صَهْبا
وَگَر از نازْ او گوید بُرو از من چه میخواهی؟
زِ سودایِ تو میتَرسَم که پیوندد به من سودا
بَرَم تیغ و کَفَنْ پیشَش چو قُربانی نَهَم گَردن
که از من دَردِسَر داری مرا گَردن بِزَن عَمْدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مُردن بِهْ از هِجْران به یَزدان کَاخْرَجَ اَلْمَوْتی
مرا باور نمیآمد که از بَنده تو بَرگردی
همی گفتم اَراجیف است و بُهتانْ گُفتهی اَعْدا
تویی جانِ من و بیجانْ ندانم زیستْ من باری
تویی چَشمِ من و بیتو ندارم دیدهی بینا
رَها کُن این سُخنها را بِزَن مُطرب یکی پَرده
رَباب و دَف به پیش آور اگر نَبْوَد تو را سُرنا
@TAMASHAGAH
#امام_علی علیهالسلام فرمودند:
إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.
از هر کاری که ترسیدی خود را در آن بینداز، زیرا رنجی که در اثر نگاهداشتن خود از آن چیز به تو میرسد بزرگتر از چیزی است که تو از آن میترسی.
#نهجالبلاغه، حکمت 166
@TAMASHAGAH
دی شیخ باچراغ همی گشت گردشهر
کزدیو و دد ملولم وانسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود؛جسته ایم ما
گفت آن که یافت می نشود؛آنم آرزوست
#مولانای_جان 🕊
@TAMASHAGAH
🍂🍂🍂
ناخدا در کشتی ما گر نباشد گو مباش
ما خدا داریم، ما را ناخدا در کار نیست
#امیرخسرودهلوی
@TAMASHAGAH
🌾🌾
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود
از همان آغاز ، ما را کم تحمل ساختند...
#فاضلنظری
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
#سعدی
@TAMASHAGAH
خواب دیدم که برایم غزلی میخواندی
دوستم داری و این خوبترین تعبیر است
#سوگلمشایخی
@TAMASHAGAH
این چنین زیر و زبر عالم نمیماند مدام
مینشاند چرخ هرکس را به جای خویشتن
#صائبتبریزی
@TAMASHAGAH
ای بخورده از خیالی جامِ هیچ
همچو مستانِ حقایق بَر مَپیچ
#مثنوی_مولانا دفترسوم
📘کنایه از کسانی که ادای انسانهایی را در میآورند که از جام هستی بخش نوشیده اند و مست شده اند ، ادای انسانهای فرهیخته را در میاورند بدون آنکه چیزی در وجودشان داشته باشند و کسب کرده باشند
مانند مستان تلو تلو میخورند و خود را مدهوش نشان میدهند
@TAMASHAGAH
آموزه ای از مثنوی معنوی مولانا:
"گفت موسی ای خداوند حساب
نقش کردی باز چون کردی خراب
نر و ماده نقش کردی جانفزا
وانگهان ویران کنی این را چرا"
گفت حق دانم که این پرسش ترا
نیست از انکار و غفلت وز هوا"
ورنه تادیب و عتابت کردمی
بهر این پرسش ترا آزردمی"
🍁🍁🍁🍁
روزی حضرت موسی(ع) به خداوند گفت:
"ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را میآفرینی و باز همه را خراب میکنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب میآفرینی و بعد همه را نابود میکنی؟"
خداوند فرمود :
"ای موسی! من میدانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب میکردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی میدادم. اما میدانم که تو میخواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را میدانی. این سوال از علم برمیخیزد. هم سوال از علم بر میخیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی میشود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمیخیزد."
آنگاه خداوند فرمود :
"ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود."
موسی بذرها را کاشت و گندم هایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشهها را میبری؟ موسی جواب داد:
"پروردگارا ! در این خوشهها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانههای گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم میکند که گندم ها را از کاه باید جدا کنیم."
خداوند فرمود:
"این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ "
موسی گفت:
"ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرمودهای."
خداوند فرمود :
" پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن میآفرینم که گنج حکمت های نهان الهی آشکار شود."
خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن.
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH