«بُنَی ایّاک وَ ظُلْمَ مَنْ لا یجِدُ عَلَیک
ناصِراً الَّا اللَّه جَلَّ وَ عَزَّ»
پسرم! مبادا به کسی ستم کنی که به غیر از خدای جلال و عزیز یاوری ندارد
#امام_حسین_علیه_السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من!
قامت می بندم در محضر تویی که در بخشیدن، مرز نمی شناسی .
رنگ و لعاب نمی دانی.
ورق های سنگین گناهان ما را نمی شماری و از کیل و ترازو بی نیازی !
چه سعادتیست که بنده ی آن کریمی هستم که نان و نام آدمی او را اغوا نمی کند ،در بنده پروری اش وقفه ای وجود ندارد .
سر سپرده خدایی که در رفو کردن دلها دیر نمی ماند
تاخیر نمی دارد.
سپاسگزارم ای عشق !
سپاسگزارم 🙏🕊
⚫️
حضرت امام حسین(ع):
أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ
مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل بازداری نمیشود؟!
#تحف_العقول
ص۴۴۰
اوّلْ ملامتیای که در جهان بود، آدم بود؛ و اگر حقیقت میخواهی، اوّلْ ملامتی، حضرتِ جَلَّت (خداوند) بود؛ زیراکه اعتراضِ اوّل بر حضرتِ جَلَّت کردند:
"أَ تَجْعَلُ فیها مَن یُفْسِدُ فیها"
آیا کسی را در زمین جانشین قرار میدهی که در آن فساد میکند و خون میریزد؟
بقرة/۳۰
عجب اشارتیست اینکه بنای عشق بازی بر ملامت نهادند!
#شیخ_نجمالدین_رازی
مرصاد العباد
چون می روی بیمن مرو
ای جان جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو
ای مشعل تابان من!
#مولانای جان
به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست
که مونسِ دمِ صبحم، دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست بَرَد
ز لوح سینه نیارَست نقشِ مهرِ تو شُست
بکن معاملهای، وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتَمِ جم، یاوه کرد و باز نَجُست
دلا طمع مَبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز، چابک و چُست
به صدق کوش، که خورشید زایَد از نَفَسَت
که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به ترحم، نِطاق سلسله سست
مرنج #حافظ و از دلبران حِفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نَرُست
کسی که صادق باشد خداوند از او دستگیری میکند و
رهایش نمیکند .
چه بسا عارفی را ماموریت دهد که از او دستگیری کند.
#سید هاشم_حداد
#دلشده_صفحه_۱۶۸
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"حسین ،سینه زن راهزن نمی خواهد"
بزرگ فلسفه ی قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از مرگ ننگین است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق است که در میان مردمان صلح و آشتی برقرار میکند
به دریاها سکون و آرامش میبخشد و طوفانهای خشمگین را فرو مینشاند .
#ضیافت ، افلاطون
⭕️ «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنیِ»
آیا کسی هست که مرا یاری کند؟
"استنصار حسین(ع) همیشه است."
همه عالم صدای نغمهی اوست
که شنید این چنین صدای دراز
استنصار حسین(ع) اختصاص به روز عاشورا ندارد، بلکه استنصار اولیا از اولِ خلقتِ عالم بوده و هست.
همه ندا میکنند کیست که بتواند مصائب راهِ طلب را متحمل شده، خداجوی باشد و در صدد استكمال نفس خود بر آمده از مادیات بگذرد و رو به خدا برود؟
این استنصار همان استنصاری بود که حضرت عیسی(ع) کرد.
إذقَالَ للْحَوَارِيُّینَ: مَنْ أَنْصَارُی إلى اللَّهِ؟[۱]
حسین (ع) کسانی را میخواست که قدم بر قدم او گذاشته، بر جادهی شرع راه پیمایند، و زیر بار ظلم و جور نرفته، در راه احیای امر شریعت و وصول به محبوب از جان و مال دریغ نداشته باشند.
[۱] سوره صف آیه ۱۴
"بخاطر بیاور موقعی را که عیسی(ع) به حواریین گفت:
کیانند یاران من به سوی خدا و در راه او"؟
✍ رضاعلیشاه طاب ثراه
📕 #تجلی_حقیقت
"در اسرار فاجعه کربلا"
ص۱۴۹
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگ است
دگر به خفیه نمیبایدم شراب و سماع
که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفتهایم و دریغا که باد در چنگ است
به خشم رفتهٔ ما را که میبرد پیغام
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
بکش چنان که توانی که بی مشاهدهات
فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است
ملامت از دل #سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگ است
جزفیض بحر فضل تومارا امیدنیست
جز گوهر ثنای تو ما را نثار نیست
تا کار و بار عشق هوای تو دیدهام
ما را تحیریست که با کار کار نیست
#مولانای جان
هوالعزیز💐
برایت آرزو میکنم ....
بعضی از صداها را هیچگاه نشنوی!
بعضی از افکار را هیچگاه نفهمی!
و بعضی از حالات را هیچگاه حس نکنی!
آنچه حس میکنی، تنها عشق باشد و خوشبختی!
آرزو میکنم چشمانت
اگر تَر شد به شوق اجابت آرزویت باشد،نه تکرار غم دیروز!
سلاااام یاران جان همدلان مهربان
نیمه شب تون بخیر!✋
شبِ دراز، به امّید صبح بیدارم
مگر که بوی تو آرَد نسیمِ اَسحارم
عجب که بیخِ محبت نمیدهد بارم
که بر وی اینهمه بارانِ شوق میبارم
از آستانهی خدمت نمیتوانم رفت
اگر به منزلِ قربت نمیدهی بارم
به تیغِ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زندهی جاوید کن دگربارم
چه روزها به شب آوردهام در این امّید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرَم
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی؟
چه کردهام که به هجران تو سزاوارم؟
هنوز با همه بدعهدیات دعاگویم
هنوز با همه بیمهریت طلبکارم
من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات!
مگر اجل که ببندد زبانِ گفتارم
هنوز قصهی هجران و داستانِ فراق
بهسر نرفت و به پایان رسید طومارم
اگر تو عمر در این ماجرا کنی #سعدی!
حدیث عشق به پایان رسد؟ نپندارم
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بُود مطّلع بر اسرارم...
کلیات #سعدی، غزلیات، به تصحیح محمد علی فروغی، نشر هستان، ۱۳۷۸، ص ۵۹۴
ایمان بدون عشق شما را متعصب
وظیفه بدون عشق شما را بداخلاق
قدرت بدون عشق شما را خشن
عدالت بدون عشق شما را سخت
و زندگی بدون عشق شما را بیمار میکند.
#جبران_خلیل_جبران
خدای را نپرست که پروردگار
سزاورا بیش از آن است...
او را عاشق باش!
#شمس_تبریزی
#دلبر_بینشان_توئی
ورای این مشایخ که میان خلق مشهورند و بر منبرها و محفل ها ذکر ایشان می رود ،
بندگانند پنهانی ، از مشهوران تمام تر...
مریدی شیخ را دید که میلرزید.
گفت: یا شیخ!
این حرکت تو از چیست؟
شیخ گفت : سی سال در راه صدق قدم باید زد و خاک مزابل به محاسن باید رفت و سر بر زانوی اندوه باید نهاد تا تحرک مردان بدانی.
به یک دو روز که از پس تخته برخاستی میخواهی که به اسرار مردان واقف شوی؟
#تذکره_الاولیا بایزید بسطامی
#عطار_نیشابوری
تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من؟
تا که به سیل ام ندهد کی کِشدم بحر عطا؟!
#مولانای جان
کجایید ای شهیدان خدایی؟
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبکروحان عاشق؟
پرندهتر ز مرغان هوایی…
#مولانای جان
خلاصهی نفس ِ انسان، دل است و دل، آینه است؛
چون نفس ِانسان که مستعدّ آینهگیست تربیت یابد و به کمالِ خود رسد، ظهورِ جملگیِ صفات ِ حقّ در خود مشاهده کند؛
ما را چه غم ز دوزخ و با خُلدِمان چه كار؟
دل دادهايم ما، برِ دلدار مىرويم.
#شیخ_نجمالدین_رازی
#مرصادالعباد
آسودهدلا حال دل زار چه دانی؟
خونخواریِ عشّاق جگرخوار چه دانی؟
شب تا به سحر خفته به خلوتگه نازی
بیخوابیِ این دیدهٔ بیدار چه دانی؟
هرگز نخلیده به کف پای تو خاری
آزردگیِ سینهٔ افگار چه دانی؟
ای فاخته! پروازکنان بر سرِ سروی
درد دل مرغان گرفتار چه دانی؟
کار دلِ رندان بلادیده بوَد عشق
ای زاهد مغرور تو این کار چه دانی؟
نادیده ز خاک ره او کُحلِ بصیرت
با بیبصری لذّت دیدار چه دانی؟
#جامی تو و جام می و بیهوشی و مستی
راه و روش مردم هشیار چه دانی؟
#دیوان جامی، جلد اول، فاتحةالشباب، غزل ۹۹۲
مقدمه و تصحیح: اعلاخان افصحزاد
دفتر نشر میراث مکتوب ۱۳۷۸