eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
236 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پیش بینی عجیب آیت الله حائری شیرازی از روسیه، اوکراین، پوتین و ترامپ ایشون چهارسال قبل از حمله روسیه به اوکراین یعنی سال 96 از دنیا میرن، رحمة الله علیه. روسیه سال 1400 به اوکراین حمله کرد بخشی از پیش‌بینی‌شون هنوز محقق نشده که اگه بشه چقدر شیرینه ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ ✅کانال 👇 @meysame_tammarr
نخبه علمی بود به قدری باهوش بود که در۱۳سالگی به راحتی انگلیسی حرف می‌زد درجبهه آموزش زبان مۍ‌داد والفجر۸ شیمیایی شد و در۱۷سالگی به شهادت رسید...💔 سلام می کنیم به شهید🕊 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد تاج الدین 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
💠 با «قرآن کریم» نورانی شویم سوره مبارکه لقمان آیه ۱۸ وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ و روى خود را از مردم (به تكبّر) بر مگردان و در زمين مغرورانه راه مرو زيرا خداوند هيچ متكبّر فخر فروشى را دوست ندارد.
هدایت شده از کانال توبه
🌹 حدیث روز
هدایت شده از کانال توبه
1_6807331192.mp3
37.22M
💚💙💖❤️💜💛 🍃💜دعای پرفیض ندبه 🍃❤️استاد فرهمند 🍃💚التماس دعای فرج💚🍃 @Tobeh_Channel 💚💙💖❤️💜💛
هدایت شده از کانال توبه
💠اهمیت روز جمعه و اعمال روز جمعه 🔹روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم. 🔸اهمیت روز جمعه: 👈۱-ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است. 👈۲-امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است. 👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف (قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است. 👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر دشمنان مسلط خواهد شد. 👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود(عج) می باشد. 👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) پیمان وفاداری گرفته است. 👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست. 👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست. 💠اعمال ذکر شده برای روز جمعه 🌸1. در نماز صبح آن در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند. 🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد و دعای ندبه 🌸3. غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است 🌸4. هزار مرتبه صلوات بفرستد. رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطایای هشتاد سالهاش آمرزیده شود. واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد 🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد. 🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است 🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه 🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه 🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد ( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند) 🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید. 🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد. 🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده 🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه 🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند. 🌸13.صدقه دهد، روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است. 🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد @Tobeh_Channel 🌸🌸🌸
💚💐 🌷 تـو تمام دلخوشی ام، بـرای آغازی دوباره ای! همین که باز هم، به انتظار اولین سلام صبح نشسته ام، همه هراس های زمین را از دلم بیرون می‌کند! 🌷🍃 🌼🕊 🕊🌼 السلام علیک یا بقیه الله ✋ 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن وعاقبتتون_شهدایی📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🥀❤️‍🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️‍🩹🥀 🥀رمان عاشقانه شهدایی ❤️‍🩹جلد دوم؛ 🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی» 🇮🇷قسمت ۷۷ و ۷۸ سایه اشک چشمانش را پاک کرد و در تایید حرف‌های رها گفت: _یه حلقه‌ی قشنگ برات خریده بود... خیلی قشنگ؛ اونم داد به عروس و دوماد، اونروز تو محضر... وای خدای من! اصلا یادم نمیره... چطور حلقه رو از دستت درنیاورده بودی؟ تمام پس‌اندازشو گذاشته بود پای جشنی که برات گرفته بود و تو . وقتی دید چه حلقه‌ی ساده‌ای گرفته، مُردیم! فکر کرد شرمنده‌ت شد. و ما از شرمندگی دل دریاییش مُردیم! فکر کرد تو ساده‌زیستی دوست داری که عروسی نخواستی، نمیدونست تو فقط میخواستی باشی. سیدمحمد دست روی شانه‌ی سایه‌اش گذاشت: _راحتش بذارید. آیه خودش باید تصمیم بگیره. زندگی با کسی مثل ارمیایی که من میشناسم میخواد. سیدمحمد به یاد آورد... فخرالسادات را سر خاک آورده بود که مردی را از دور دید. تعجب کرد که چه کسی سر خاک برادرش نشسته است. نزدیک که شد جوانی را دید ، که بارها در مراسم سید مهدی دیده بود. مادرش را به مزار پدر فرستاد و کنار ارمیا نشست: _سلام. ارمیا نگاه از قبر گرفت و سیدمحمد را نگاه کرد: _سلام؛ ببخشید، الان میرم. ارمیا که نیم‌خیز شد، سیدمحمد دستش را گرفت و دوباره کنار خود نشاند: _چرا با عجله؟ بشین یه کم حرف بزنیم؛ هم‌دوره‌ی مهدی بودی؟ ارمیا دستی روی سنگ قبرش کشید: _آره. سیدمحمد: _از روزی که رفت، خیلی تنها شدم. برام هم پدر بود، هم برادر، هم رفیق... یکهو همه کسم رو از دست دادم. ارمیا: _من تازه فهمیدم کی رو از دست دادم؛ حوصله داری حرف بزنیم؟ سیدمحمد: _هم حوصله دارم هم وقت؛ مادرم که میاد اینجا، دیگه رفتنی نیست، گاهی غروب میشه و هنوز اینجاست؛ یه جورایی خونه‌مون شده. بابام اونجا، داداشم اینجا... چی تو رو به اینجا کشونده. ارمیا: _سال‌ها بود که گم شده بودم... گم شدن تو طالع منه؛ تو پرورشگاه بزرگ شدم، وقتی هجده سالم شد، گفتن برو زندگیتو . با دوتا از بچه‌ها تصمیم گرفتیم بریم . هم جای خواب و غذا، هم حقوق و هم اینکه کسی منتظرمون نبود؛ مرگ و زندگی ما برای کسی مهم نبود... گفتنش راحت نیست، اما و حقیقت گاهی از زهر تلخ‌تر. کلا معاشرتی نیستیم؛ یادگرفتم کسی ما رو نمیخواد پس خودمون رو به کسی تحمیل نکنیم. یه عمر تنهایی کشیدیم دیگه، فقط خودم بودم و دوتا رفیقام. با کسی دمخور نبودیم. همه چیزمون کار بود و کار... برای خودمون یه خونه اجاره کردیم و سه نفری زندگیمون رو ساختیم. تا اونشب و توی اون برف..زندگیم از مسیرش خارج شد. الان نمیدونم، قبلا روی ریل نبودم یا الان نیستم، اما هرچی که بود برام یه تغییر بود. یه شب که خیلی داغون بودم، خیلی شکسته بودم، خواب سیدمهدی رو دیدم. گذاشت سرم، داد دستم، دست رو شونه‌م گذاشت. و گفت: _ خالی نمونه داداش! گفتم: _اهلش نیستم. گفت: _اهلت میکنن! گفتم: _دنیام با دنیات فرق داره. گفت: _نگاهتو عوض کنی فرقی نداره. گفتم: _بلد نیستم گفت: _یا علی بگو، منم هستم و دستتو میگیرم. گفتم: _تو شدی؟! گفت: _همسایه‌ایم. گفتم: _من زنده‌ام؛ اگرم بمیرم من کجا و تو کجا! گفت: _همسایه‌ایم رفیق. گفتم: _منم میشم؟ گفت: _شهادت خیلی نزدیکه. گفتم: _چطور میشه؟ اصلا تو نترسیدی؟ گفت: _دیدم تو زندگی بدون شهادت،هیچی ندارم. دیدم مرگم همین روز و همین ساعت رقم میخوره. گفتم «اللهم ارزقنا توفیق الشهادة». اونقدر گفتم تا خدا با دلم راه اومد. گفتم: _زن و بچه داشتی. گفت: _ دستم بودن. حالا هم می‌سپرم دست تو. گفتم: _تو که گفتی شهید میشم! گفت: _گفتم همسایه‌ایم. گفتم: _یعنی شهید نمیشم؟ گفت: _شهادت تو ؛ اما من میکنم. گفتم: _تنهام نذاریا... گفت: _دست رفاقت بدیم؟ دستش رو گرفتم، لبخند زدیم؛ تو آسمون پرواز کردیم. گفتم: _اون پایین چه خبره؟ اونا کیان؟ گفت: _روزگار آیه بعد از منه گفتم: _میدونی چی میشه؟ گفت: _همه‌شو نه، اما میدونم باید چی بشه. گفتم: _حال زنت ! گفت: _باید خودش رو پیدا کنه؛ بهش گفتم که مواظب باشه، اما براش ! گفتم: _چرا؟ اونکه خیلی با ایمان و معتقده! گفت: _از روزی که کنه میترسم، روزی که با اشتباهش باد ببره. گفتم: _مواظبش باش! گفت: _من دیگه نمیتونم؛ تو مواظبش باش! همینجا بود که سقوط کردم و از خواب پریدم. دستم هنوز از گرمای دستای سیدمهدی گرم بود. آقا سید... مواظب خانوم سید مهدی باشید! سیدمهدی نگرانشه. سیدمحمد سرش را تکان داد و از خاطراتش بیرون آمد: _دیگه بریم سایه جان؛ آیه نیاز به کسی نداره..... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🥀❤️‍🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️‍🩹🥀 🥀رمان عاشقانه شهدایی ❤️‍🩹جلد دوم؛ 🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی» 🇮🇷قسمت ۷۹ و ۸۰ سیدمحمد سرش را تکان داد و از خاطراتش بیرون آمد: _دیگه بریم سایه جان؛ آیه نیاز به کسی نداره. خودش عاقل و بالغه! آیه روی تختش دراز کشید ، و به حرف‌های رها و سایه و سیدمحمد فکر کرد. آن‌هایی که خود را محق میدانند که برایش تعیین تکلیف کنند... ********* مریم نگاهی به خانه انداخت. از خانه بی‌بی و سید بهتر بود. همه‌ی خانه بوی تازگی میداد. محمدصادق برایش گفته بود که فقط لوازم شخصیشان را به طبقه پایین منتقل کرده‌اند. از اینکه مزاحم زندگی مردم شده بود راضی نبود. دلش همان دو اتاق بی‌بی را میخواست.. پدری‌های سید... دلش تنگ بود برای حاجی یوسفی و همسرش... قنادی و کیک پختن‌هایش... دلش کمی نقش زدن بر روی آن کیک‌های نرم و لطیف را میخواست... دلش درس و دانشگاه میخواست، آرزوهای پدر که در خاک رفت، همین یک آرزوی پدر را میخواست برآورده کند. موهای زهرای کوچکش را شانه کرد؛ درس‌های محمدصادقش را دوره کرد. ملاقات مادر در بیمارستان رفتند. غذا پخت... همه کار کرد... از نگاه کردن به صورتی که روزی عاشقانه نوازششان کرده بود، جای بوسه‌های که هنوز حس میکرد. به روزهایی که گذشت فکر کرد. به مسیحی که پابه‌پایش می‌آمد. به مسیحی که سایه‌اش شده بود. مسیحی که پسری میکرد برای مادرش؛ مسیحی که در تمام سختی‌ها بود. مرد بود و مردانگی خرج تنهایی‌هایشان میکرد. برای زهرا کودک میشد و مردانه با محمدصادق قدم میزد؛ اصلا این جماعت را درک نمیکرد... نمیفهمیدشان، کمی درک این جماعت سخت است؛ جماعتی که هم از مایه میگذارند هم از ؛ اصلا چرا اینگونه‌اند؟ در این غوغا و آشفتگی دنیا که هرکس میخواهد از دیگری بِکَند برای خودش، این جماعت چرا وصله‌ی ناجور شده‌اند؟ چرا از خود میکنند و زخم‌ها را التیام میدهند؟ صورتش می‌سوخت و نمی‌دانست ، زنانی که ندانسته محکوم و مجازاتش کردند حقیقت این جهان‌اند یا این جماعت وصله‌ی ناجور زمانه؟ سایه را دوست داشت... پا به پای آن مرد، همان دکتری که شوهرش بود، می‌آمد؛ پا به پای تنهایی‌های مریم می‌آمد... برای دردهایش گریه میکرد و برای غصه‌هایش دل می‌سوزاند؛ سایه دوست‌داشتنی‌تر از دیگران بود؛ شاید چون هم‌سن‌وسال بودند، شاید همان حرف سایه درست باشد و دارد جبران میکند؛ سایه می‌گفت روزی آیه برایش اینگونه بوده و پابه‌پایش آمده... میگفت آیه‌ی این روزها را نبین؛ میگفت آیه را باید با سیدمهدی میدیدی... میگفت آیه شکسته... میگفت دلش چینی‌بندزنی میخواهد که خیلی وقت است صدایش در کوچه‌ها نمی‌آید؛ همانکه روزگاری در کوچه‌ها با ارابه‌اش می‌آمد و میگفت چینی‌بندزنه..چینی دلش که بند زده شود درست میشود؛ کاش آیه دلش را دست چینی‌بندزن بدهد، تا دوباره آیه‌ی رحمت خدا شود! میگفت میخواهد مثل آیه‌ی آن روزها باشد و شوهرش که این جمله را شنیده بود خندیده و گفته بود: " که بعد از رفتن منم، توئم دختر شهرآشوب بشی؟ همون آیه برای هفت پشت همه‌ی ما بسه!" به آیه میگفت دختر شهرآشوب ، و مریم به آشوبی می‌اندیشید.... ارمیایی که رفت... رهایی که فریاد زد... آیه‌ای که عصبانی بود... زینب‌سادات بغض کرده... حاج علی کلافه... زهراخانم بیقرار... محبوبه خانم پریشان... مسیح هم که گویی چیزی را گم کرده...نه ارمیا را درک میکرد و نه آیه و نه مسیح را... این خانه عجیب بود؛ بهتر بود دنبال کاری باشد تا زودتر از دست این عجیب‌ها راحت شود... *********** شب دیر زمانی از راه رسیده بود. ارمیا هنوز روی شن‌زار دراز کشیده و خیره به آسمان سیاهپوش ستاره باران بود. دلتنگی برای کسی که دوستت ندارد عجیب است؟ ارمیا دلتنگ زنش بود. هرچند که هنوز آیه را امانت سیدمهدی میدید؛ هرچند که هنوز آیه دل و دل و دل . تلفن همراهش زنگ خورد... تلفنی که هیچگاه نام آیه زینت‌بخش آن‌نشد و چقدر حسرت‌های کوچک دارد دل این مرد! با بیحوصلگی تلفن را نگاه کرد... باز هم سیدمحمد بود که زنگ میزد.این چند روز از دست او و صدرا کلافه شده بود؛ از تکرار حرف‌هایشان خسته نمیشدند؟ چرا نمی‌فهمیدند ارمیا به سیدمهدی داده؟ چرا نمی‌فهمیدند آیه امانت سیدمهدی است؟ تماس که وصل شد صدای بلند سیدمحمد پیچید: _چرا جواب نمیدی؟ خوشت میاد گوشیت زنگ بخوره؟ خوب آدمو دق میدی تا جواب بدی؛ حالا چرا ساکتی؟ الو... الو... ارمیا: _تو به آدم امون میدی که حرف بزنه؟ صدای خنده آمد: _سلام برادر ارمیا: _سلام؛ چیکار داری هی هرشب هرشب مزاحم خلوت من و آسمون میشی؟ سیدمحمد: _میترسم زیاد غرق شی و تو هم آسمونی بشی؛ اون‌وقت.... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
. 👇تقویم نجومی اسلامی 👇 👇👇👇کانال عمومی👇👇👇 (تقویم همسران) (اولین و جامعترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️جمعه 👈17 اسفند /‌ حوت 1403 👈6 رمضان 1446👈7 مارس 2025 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅عقد و خواستگاری و عروسی. ✅مسافرت. ✅خرید و فروش. ✅رفتن به تفریحات سالم. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅قرض و وام دادن و گرفتن. ✅صلح دادن افراد. ✅و دیدار باروسا خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 🚘مسافرت : سفر خوب است بعد از ظهر انجام گردد. 👶زایمان خوب و نوزاد روزی دار و خوب تربیت شود. 💠کانال ما در موضوع حرز و ادعیه همراه حرز های مطمئن و با قیمت مناسب.👇 @Herz_adiye_hamrah 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️آغاز امور یادگیری. ✳️آغاز نوشتن کتاب و مقاله و پایان نامه. ✳️دیدار روساء و مسئولین. ✳️سفارش و خرید اجناس. ✳️معامله املاک و مستغلات. ✳️مبادله اسناد و قولنامه. ✳️و ارسال کالا به مشتری خوب است. 🟣نگارش ادعیه و حرز و حکاکی و برای نماز حرز و بستن آن خوب است. 🔲 این مطالب تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت توصیه یا منعی ندارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث بلای ناگهانی می شود. 💉💉 حجامت. فصد زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ،باعث رعشه اعضا می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 7 سوره مبارکه "اعراف" است. والوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به افرادی واگذارد برخی در انجام آنها تلاش کنند و برخی سستی کنند و از چشم وی بیفتد. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد @taghvimehamsaran 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن. 09032516300 09123532816 02537747297 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran ادمین کانال ایتا و تلگرام...👇👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
هدایت شده از کانال توبه
دعای روز ششم ...