eitaa logo
📌تقویم شیعه📜
362 دنبال‌کننده
8 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🌱 ﷽ 🌱 ✨اینجا سعی داریم وقـايـع تاریخی مرتـبـط با زندگانی معصومین علیهم‌السلام رو کاملاً مستند و معتبر ارائه بدیم. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات شما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
٢. ⚔️ جنگ حمراء الاسد در اين روز در سال ۳ ه.ق جنگ حمراء الاسد اتفاق افتاد. «حمراء الاسد» نام مكانى در اطراف مدينه است. بعد از جنگ احد (بنابر قولى كه جنگ احد را در هفتم شوال نقل كرده است) و آمدن مسلمانان به مدينه، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله براى آنكه مبادا قريش مراجعت كنند و به مدينه حمله نمايند امر نمود تا بلال ندا دهد: امر خداوند متعال است كه بايد آنان كه در احد حاضر بوده‌اند و جراحت ديده‌اند به تعقيب دشمن بروند. اصحاب كار معالجه را رها كردند و لباس رزم پوشيدند. أمير المؤمنين عليه السّلام هم با اينكه بيشتر از ۸۰ جراحت برداشته بود و بعضى آنقدر عميق بود كه فتيله داخل آن قرار داده مى شد، لباس رزم پوشيدند و رسول خدا صلّی اللَّه عليه و آله در حاليكه به او نگاه مى كرد و مى گريست پرچم را به آن حضرت داد و مسلمين حركت كردند. بعد از تعقيب و تاخت بر كفار، مسلمانان سه روز در حمراء الاسد ماندند و آنگاه به مدينه مراجعت كردند. 📚 بحار الأنوار: ج۲۰، ص۱۴۶؛ منتهى الآمال: ج۱، ص۶۴ 🆔 @TaghvimShia1
🔻 ٢. 🔹 بانوئى به نام نسيبه در جنگ احد: در اين روز يكى از كسانى كه جانفشانى كرد فرار نكرد، بلكه مانع از فرار ديگران نيز شد، بانوئى به نام نسيبه دختر كعب بن مازنيه بود و به او امّ عماره مى گفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شركت داشتند. نسيبه مشك آبى به دوش داشت و سقايت لشكر اسلام را مى نمود. هنگامى كه موقعيت را چنان ديد كه مسلمين در حال فرار هستند، مشك را به كنارى انداخت و خود را پيش روى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سپر كرد، به گونه‌اى كه جراحات زيادى بر او وارد شد، كه مداواى يكى از آنها تا يك سال بعد ادامه داشت. اين زن فداكار دست به شمشير برد، و چنان ضربه‌اى بر ابن حميه كه قصد كشتن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را داشت زد كه او فرار كرد. عبداللَّه فرزند نسيبه خواست فرار كند كه مانع او شد و او را تشويق به جنگ و دفاع از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمود و او قبول كرد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به نسيبه فرمود: «بارك اللَّه عليك يا نسيبه». در اين حال پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ديد يكى از مهاجرين فرار مى كند در حالى كه سپرش را به پشتش بسته است. آن حضرت فرمودند: «اى صاحب سپر، سپرت را بيانداز و خودت به جهنّم برو». سپس آن حضرت به نسيبه فرمود: «سپر او را بردار». او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشركين شد. در اين هنگام حضرت فرمود: «مقام نسيبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است، چه اينكه آنان فرار كردند». 🔘 شهادت حضرت حمزه (ع): در اين روز جناب حمزة بن عبدالمطلب عليه السّلام عموى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به شهادت رسيد. آن حضرت برادر رضاعى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثويبه شير خورده بودند. آن حضرت مردى شجاع و با هيبت بود و در اين جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفيان كشته شد. هند به خاطر كشته شدن پدر و برادر و عمويش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را داشت، ولى كفار قريش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. اين بود كه او وحشى را با وعده هائى به كشتن پيامبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله يا على مرتضى عليه السّلام و يا حمزه تحريك كرد. وحشى گفت: «از كشتن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و پسر عمويش على عليه السّلام عاجزم، ولى براى كشتن حمزه كمين مى كنم». او در ميدان جنگ با نيزه‌اى بر سينه و يا شكم مبارك آن حضرت زد و آن حضرت را شهيد كرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبيث دستور داد سينه آن حضرت را بشكافد و جگر مبارك آن حضرت را بيرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش كارگر نشد. همچنين هند با خنجرى گوشها، بينى و... آن حضرت را جدا كرد و به گردن انداخت. پيامبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه حمزه را با آن وضع ديدند، گريستند و عباى مبارك را روى او كشيدند كه خواهرش صفيه او را به آن حال نبيند و فرمودند: «يا عم رسول اللَّه و اسداللَّه و اسد رسوله... يا فاعل الخيرات، كاشف الكربات...». أمير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهماالسّلام و صفيه و ديگران بر آن حضرت گريستند. پيامبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بر بدن مبارك او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند. بعد از چهل سال كه معاويه خواست نهرى از احد عبور دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بيلها به پاى حمزه رسيد و فوراً خون جارى شد! حضرت رضا عليه السّلام به نقل از رسول خدا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: «بهترين برادران من على عليه السّلام و بهترين عموهاى من حمزه است. 📚 بحار الأنوار: ج١۵، ص٢٨١ و ج٢٠، ص١٨ و ۵٣-۵۵؛ عيون اخبار الرضا عليه السّلام: ج۲، ص۶۱؛ اثبات الهداة: ج۲، ص ۳۶۴-۳۶۵ 🆔 @TaghvimShia1
. ♦️ رد الشمس در اين روز بازگشت خورشيد براى أمير المؤمنين عليه السّلام به وقوع پيوسته است. لازم به يادآورى است كه رد الشمس براى أمير المؤمنين عليه السّلام دو بار اتفاق افتاده است: يكى در زمان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در نزديكى مسجد قبا، و ديگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمين بابل در نزديكى حلّه. علاّمه امينى رحمة اللَّه به تفصيل احاديث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنين كسانى را كه در باره رد الشمس كتاب تأليف كرده‌اند در الغدير بيان فرموده است. 📚 الغدير: ج۳، ص ۱۸۳-۲۰۴؛ فيض العلام: ص٧۶ و۲۰۱ 🆔 @TaghvimShia1
. ⚔️ جنگ خندق در اين روز در سال ۵ ه.ق غزوه خندق (احزاب) و كشته شدن عمرو بن عبدود به دست أمير المؤمنين عليه السّلام به وقوع پيوست، و اين جنگ در زمستان به وقوع پيوست. در اين جنگ مسلمانان تعداد مسلمانان ۳۰۰۰ نفر و تعداد شهداى مسلمانان ۶ نفر بود. تعداد كفار ۱۰۰۰۰ نفر بود ولى تعداد مقتولين كفار ذكر نشده است. در اين جنگ مسلمانان داخل مدينه در اطراف شهر خندقى كندند. در اثناى اين كار منافقين جسارتها به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمودند و عمرو بن عبدود مبارز طلبيد ولى كسى جرأت نكرد. عمر بن خطاب از شجاعتهاى عمرو سخن گفت، و در مردم ايجاد ترس كرد. عبد الرحمن بن عوف گفت: «اگر عمرو بر ما چيره شود همه ما را خواهد كشت. بهترين راه اين است كه محمّد را دست بسته تحويل آنها دهيم»!! در چنين شرائطى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آيا دوستى هست كه شر اين دشمن را كفايت كند؟ آقا و مولايمان اسد اللَّه الغالب على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود: من به مبارزه او مى روم. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سكوت كردند، و تا سه بار اين كلام را فرمودند، و هر سه بار امير المؤمنين عليه السّلام براى مبارزه اعلام آمادگى نمودند. آخر الامر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اجازه فرمودند و أمير المؤمنين عليه السّلام حركت كردند. در اين هنگام پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «برز الايمان كله الى الشرك كله». بعد از آن كه عمرو بن عبدود اسلام اختيار نكرد و دست از جنگ برنداشت، أمير المؤمنين عليه السّلام او را به يك ضربت از پا در آورد. در اين حال صداى تكبير مسلمين بلند شد و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مبارزه على بن ابى طالب صلّى اللَّه عليه السّلام در روز خندق از اعمال امت من تا روز قيامت افضل است. 📚 فيض العلام: ص ۷۶-۷۷؛ كشف الغمة: ج۱، ص۱۵۰ 🆔 @TaghvimShia1
٢. 🎈 مرگ اشعث بن قيس در شب اول ذى القعده سال ۴۰ ه.ق اشعث بن قيس كندى به دركات جحيم شتافت. امام صادق عليه السّلام مى فرمايند: «اشعث بن قيس در قتل أمير المؤمنين عليه السّلام شريك بود، و دخترش جعده امام مجتبى عليه السّلام را مسموم كرد، و محمّد پسرش در قتل امام حسين عليه السّلام شريك بود». اشعث در سال دهم هجرت با جمعى از قبيله خود اسلام آورد، و بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مرتد شد. ابوبكر او را دستگير كرد و خواهر كورش را به شرط همسرى به او داد. از اين زن جعده و محمّد به دنيا آمدند، كه جعده قاتل امام حسن عليه السّلام و محمّد جزء لشكر عمر سعد در كربلا شد، و در دستگيرى جناب مسلم بن عقيل عليه السّلام نيز نقش بسزائى داشت. 📚 بحار الأنوار: ج۴۲، ص۲۲۸؛ مستدركات علم رجال الحديث: ج۱، ص۶۸۸ 🆔 @TaghvimShia1
١. ♦️ عزل ابوبكر از تبليغ سوره برائت در اين روز در سال نهم هجرت، ابوبكر از تبليغ سوره برائت عزل شد و سپس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله أمير المؤمنين عليه السّلام را روانه فرمود كه آيات برائت را از ابوبكر بگيرد و خود بر اهل مكه قرائت فرمايد. آغاز ماجرا اين بود كه در سال ۹ ه.ق پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ابوبكر را به مكه فرستاد تا آيات اوائل سوره برائت را بر كفار بخواند. پس از رفتن او جبرئيل نازل شد: «يا رسول اللَّه، اداى اين امر بايد به دست شما يا به دست مردى كه از شماست انجام شود». به روايت ديگر: «بايد على عليه السّلام از جانب تو تبليغ كند». پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله أمير المؤمنين عليه السّلام را كه به منزله جانش بود معين كردند و فرمودند: شتاب كن و آيات را از ابوبكر بگير و در موسم حج بر مردمان قرائت كن. . 🔹 فرستادن امير المؤمنين عليه السّلام و بازگشت ابوبكر آن حضرت ناقه غضباء را به أميرالمؤمنين عليه السّلام داد و آن حضرت همراه جابر بن عبداللَّه حركت فرمود، و در روز دوم به ابى بكر رسيد و آيات برائت را از وى گرفت و اختيار آمدن يا برگشتن را به خود او واگذار كرد. ابوبكر به مدينه بازگشت و به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله عرض كرد: «مرا براى كارى لايق دانستى كه ديگران مشتاق آن بودند، ولى مقدارى كه رفتم مرا معزول نمودى؟ حضرت فرمود: «من تو را معزول نساختم بلكه خدا تو را معزول ساخت». . 🔸 تبليغ سوره برائت توسّط امير المؤمنين عليه السّلام أمير المؤمنين عليه السّلام آيات را در سه روز در ايام تشريق منى كه مجمع كفار و مشركين بود و از بغض و عداوت على عليه السّلام آكنده بودند، هر صبح و شام همراه با فرمايشات پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بر مردم قرائت مى نمود و سپس به مدينه مراجعت فرمود. از هنگامى كه على عليه السّلام به مكه رفته بود، از فراق او آثار حزن بر صورت مبارك پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ظاهر گشته بود. صحابه با خود مى گفتند: شايد خبر فوت آن حضرت از آسمان رسيده، يا از ما دلتنگ شده باشد. ابوذر نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله داراى مقام و منزلتى بود و لذا او را نزد آن حضرت فرستادند. ابوذر كلمات اصحاب را عرضه داشت، و آن حضرت فرمود: «حزن و اندوه من براى مفارقت على است». . 💠 بازگشت امير المؤمنين عليه السّلام از تبليغ برائت ابوذر براى اطلاع از حال على عليه السّلام از مدينه به استقبال آن حضرت حركت كرد، و در اثناى راه به أمير المؤمنين رسيد و با آن حضرت ديدن كرد و عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما باد، آهسته تشريف بياوريد تا من پيشتر بروم و بشارت آمدن شما را به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بدهم. ابوذر به سرعت خود را به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رسانيد و آمدن على عليه السّلام را به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بشارت داد. آن حضرت با اصحاب به استقبال على عليه السّلام آمدند و چون به آن جناب رسيدند، پياده شده آن حضرت را در آغوش گرفتند و صورت مبارك خود را بر شانه على عليه السّلام گذاشتند و از شوق ديدار گريستند و أمير المؤمنين عليه السّلام نيز گريستند. پس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود: «پدر و مادرم به قربانت، در مكه چه كردى؟ أمير المؤمنين عليه السّلام از آنچه انجام داده بود به آن حضرت خبر داد. 📚 فيض العلام: ص ۱۰۶-۱۰۷ 🆔 @TaghvimShia1
٢. 🔘 آغاز نامه‌ها براى جنگ صفين چون دو روز از ورود أمير المؤمنين عليه السّلام به صفين گذشت، در اول ذى حجه حضرت براى معاويه نامه نوشتند و او را موعظه فرمودند، ولى آخرالامر قرار بر اين شد كه روز اول صفر بعد از ماه حرام جنگ شروع شود و روز اول صفر جنگ شروع شد. 📚 تتمة المنتهى: ص۲۴ 🆔 @TaghvimShia1
١. ✨ ازدواج امير المؤمنين و حضرت زهرا عليهما السّلام در اين روز در سال ۲ ه.ق، آقا و سرور ما خاتم الانبياء صلّى اللَّه عليه و آله، أمير المؤمنين عليه السّلام را به سيّده نساء عالميان فاطمه زهرا بتول عذراء سلام اللَّه عليها تزويج فرمود. اين ماجرا بعد از رجوع از جنگ بدر ۱۶ روز بعد از وفات رقيه دختر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در روز سه شنبه ۶ ذى الحجه واقع شده است. امام صادق عليه السّلام فرمود: «اگر خداوند متعال أمير المؤمنين عليه السّلام را خلق نمى كرد، در تمام زمين انسانى كه كفو و شايسته همسرى با حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها باشد يافت نمى شد». 📚 تتمة المنتهى: ص١٣٧؛ امالى شيخ طوسى: ج۱، ص ۲۹-۴۲ 🆔 @TaghvimShia1
٢. ✨ خواستگارى از فاطمه (س) هنگامى كه سن مبارك بتول عذراء حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها نه سال كامل شد، از اطراف و اكناف اهل مدينه و عظماى قبائل و رؤساى عشاير و صاحبان ثروت و مكنت به خواستگارى حضرت آمدند. عده‌اى از منافقين نيز اين جرئت را به خود دادند كه با كمال بى شرمى به خواستگارى آن حضرت بيايند. هنگام خواستگارىِ بعضى از آنها رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بسيار ناراحت شدند، و به عده‌اى از منافقين كه اعتراض كردند، فرمودند: «من شما را رد نكردم، بلكه خدا شما را رد كرده و امر فاطمه سلام اللَّه عليها از جانب خداوند متعال معين مى شود». آنان غافل از اين بودند كه اين گوهر گرانبها را خداوند در سايه عزّت و حراست خود حفظ فرموده و او را در خور استعداد ابناء دنيا از ملوك و رعايا و ارباب فقر و غنا قرار نداده است، بلكه او را براى وصى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله على بن ابى طالب عليه السّلام ذخيره فرموده است. از امام حسين عليه السّلام روايت شده كه فرمود: روزى حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله در خانه امّ سلمه بود. فرشته‌اى با هيبت خاصى بر آن حضرت نازل شد كه با لغات گوناگون كه به يكديگر شباهتى نداشت مشغول تسبيح و تقديس خداوند بود. او عرض كرد: من صرصائيلم. خداوند مرا نزد شما فرستاده كه به شما بگويم: «نور را با نور تزويج كن». حضرت فرمود: «چه كسى را با چه كسى»؟ گفت: «فاطمه را با على بن ابى طالب». لذا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فاطمه سلام اللَّه عليها را در حضور جبرئيل و ميكائيل و صرصائيل به عقد على عليه السّلام در آورد و اين عقد در زمين بود. در اين هنگام پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به ميان شانه‌هاى صرصائيل نگريست و ديد نوشته است: «لا اله الااللَّه، محمّد رسول اللَّه، على بن ابى طالب مقيم الحجة». فرمود: اى صرصائيل، از كى اين جمله بين شانه‌هاى تو نوشته شده؟ گفت: دوازده هزار سال پيش از آنكه خداوند متعال دنيا را بيافريند. 📚 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۱۲۳ و١۴۵ 🆔 @TaghvimShia1
٣. ✨ مراسم عروسى هنگامى كه حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها را در شب ازدواج به خانه على عليه السّلام مى بردند، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از جلو ايشان، جببرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ ايشان، و هفتاد هزار فرشته پشت سر حضرتش حركت مى كردند و در آن حال خدا را تسبيح مى گفتند و تقديس مى كردند، و اين تقديس و تسبيح آنها تا طلوع فجر ادامه داشت. جبرئيل زمام ناقه‌اى كه آن حضرت را مى بردند و اسرافيل ركاب و ميكائيل دنبال آن را گرفته بود، و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله جامه‌هاى فاطمه سلام اللَّه عليها را منظم مى كرد، و هفتاد هزار ملك با ديگر فرشتگان تكبير مى‌گفتند، اما به حسب ظاهر سلمان زمام ناقه را گرفته بود و حمزه و عقيل و جعفر از اهل بيت پشت سر حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها و بنى هاشم با شمشيرهاى كشيده مى آمدند، و همسران پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از پيش روى مى آمدند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آنها را به مسجد طلبيد و دست فاطمه سلام اللَّه عليها را در دست على عليه السّلام نهاد و فرمود: «بارك اللَّه فى ابنة رسول اللَّه»، و نيز فرمود: «هذه وديعتى»، و بعد از مراسمى مخصوص، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در حق آنها و نسل ايشان دعا كرد. سپس فرمود: «مرحباً ببحرين يلتقيان و نجمين يقترنان». سپس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از نزد ايشان بيرون آمد و چهار چوب در را گرفت و فرمود: «طهّركما اللَّه و طهّر نسلكما، انا سلم لمن سالمكما و حرب لمن حاربكما، أستودعكما اللَّه و أستخلفه عليكما». آنگاه همه به منازل خود رفتند و از زنان جز اسماء كسى نزد فاطمه سلام اللَّه عليها نماند، و اين به خاطر وصيت حضرت خديجه سلام اللَّه عليها بود كه هنگام وفات گريست و از اسماء عهد و پيمان گرفت كه در شب عروسى حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها آن حضرت را تنها نگذارد. اسماء هم به عهد خود وفا كرد، و چون ماجرا را براى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نقل كرد، آن حضرت به ياد خديجه سلام اللَّه عليها كرد و گريست و در حق اسماء دعا فرمود. 📚 اقبال الاعمال: ص۵۸۴؛ فيض العلام: ص۱۶۱ 🆔 @TaghvimShia1
۴. ✨ مهريه حضرت زهرا (س) در مقدار و نوع مهريه آن حضرت روايات مختلفى وارد شده است: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «در آسمان معين شده كه مهريه زهرا يك پنجم زمين است. پس هر كه در زمين راه برود در حالى كه با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قيامت در زمين حرام است». امام باقر عليه السّلام فرمود: مهر فاطمه سلام اللَّه عليها يك پنجم دنيا و دو سوم بهشت است، و در زمين چهار نهر فرات، نيل، نهروان و بلخ براى حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها است. خداوند به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «اى محمّد، تو فاطمه را به پانصد درهم به ازدواج على در آور تا سنّتى در بين امّت تو باشد». در روايت ديگر: «يك چهارم دنيا و بهشت و جهنّم است، كه دوستان خود را داخل بهشت مى كند و دشمنان خود را به جهنّم روانه مى نمايد». 📚 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۱۱۳ 🆔 @TaghvimShia1
۵. ✨ وليمه عروسى اثاث منزل و وليمه عروسى حضرت زهرا سلام اللَّه عليها چنين بود كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «زره خود را بفروش». آن حضرت زره را فروخت و پول آن را خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آورد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مقدارى را جهت تهيه غذاى عروسى به امّ سلمه دادند. بنابر بعضى روايات نصف از لوازم غذا را پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و نصف ديگر را أمير المؤمنين عليه السّلام تهيه نمودند. . ✨ جهازيه حضرت زهرا (س) مقدارى را هم به بلال و عمار دادند كه از بازار لوازم خانه را خريدارى كنند. يك پيراهن، يك عدد روسرى، قطيفه سياه خيبرى يا عباى سياه، پرده نازك پشمى، يك عدد حصير از بافته هاى قريه هَجَر، آسياى دستى، يك عدد طشت مسى، مشك براى آب آوردن، كاسه‌اى سفالين، مَشكى مخصوص خنك كردن آب، ابريقى كه طرف بيرونش رنگ شده بود، كوزهٔ سفالين، پوست گوسفند. أمير المؤمنين عليه السّلام مى فرمايد: در آن شب كه دختر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به خانه من آمد، بسترمان جز يك پوست گوسفند نبود. در جاى ديگر از آن حضرت نقل شده كه فرمود: من با فاطمه سلام اللَّه عليها در حالى ازدواج كردم كه جز يك پوست گوسفند چيزى نداشتيم كه شب بر روى آن مى خوابيديم و روز علوفه شترمان را بر روى آن مى ريختيم و خدمتگزارى در خانه نداشتيم. در روايتى ديگر مى فرمايد: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به خانه ما آمد در حالى كه ما بر روى خود قطيفه‌اى انداخته بوديم كه اگر از طول آن را به روى خود مى كشيديم، پهلوهايمان خالى مى شد و اگر از عرض مى انداختيم سر و پاهايمان بدون روپوش مى ماند. 📚 ذخائر العقبى: ص۴۹؛ بيت الاحزان: ص۵۷ 🆔 @TaghvimShia1
۶. 💠 عروسى و شركت كنندگان در بعضى روايات آمده است كه بعد از خريد، أمير المؤمنين عليه السّلام صبر كرد تا اينكه جعفر و عقيل به آن حضرت گفتند: از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بخواه كه همسرت را به خانه بياورى. بعضى از همسران پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله گفتند: ما از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله خواهش مى كنيم كه شما همسرت را بياورى. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «ما انتظار داريم خود او بيايد و از ما درخواست كند». أمير المؤمنين عليه السّلام مى فرمايد: عرض كردم «حيا مانع من مى شود». پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اجازه مجلس عروسى و وليمه را فرمودند، و به أمير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: «هر كس را دوست دارى دعوت كن». زنان به كار زنها و أمير المؤمنين عليه السّلام و عمار و بلال و چند نفر ديگر به كار مجلس مردها كه در مسجد بود، مى رسيدند. اصحاب با هداياى خود در جشن عروسى آن دو نور الهى شركت كردند، و از وليمه عروسى كه به دستور پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فراهم آمده بود، ميل كردند. در آن مجلس ۴۰۰۰ نفر از آن طعام خوردند، و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله غذائى براى أمير المؤمنين و فاطمه عليهماالسّلام فرستاد، در حالى كه چيزى از آن غذا كم نشد و همچنان به جاى ماند، با وجود اينكه سه روز از آن تناول مى كردند. شب با مراسمى مخصوص، حسب الامر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آن دو بزرگوار را به حجره امّ سلمه آوردند. امّ سلمه مى گويد: هنگامى كه خورشيد غروب كرد، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «فاطمه را بياور». من رفتم و دست فاطمه سلام اللَّه عليها را گرفته در حالى كه لباسش بر زمين كشيده مى شد و از خجالت و شرم عرق از چهره‌اش جارى بود، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش آوردم. هنگامى كه خدمت آن حضرت رسيد، از شدت خجالت پايش لغزيد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «خداوند تو را از لغزشهاى دنيا و آخرت نگه دارد». هنگامى كه پيش روى آن حضرت قرار گرفت، چادر را از صورت فاطمه سلام اللَّه عليها كنار زد تا على عليه السّلام چهره او را ببيند. سپس دست او را در دست على عليه السّلام قرار داد و اين گونه بود كه اين زندگى نورانى آغاز شد. 📚 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۹۶ 🆔 @TaghvimShia1
٧. ✨ ثمره ازدواج نورانى ثمره اين ازدواج مبارك و نورانى و الهى پنج فرزند بود. دو امام معصوم عليهماالسّلام، آقا و مولايمان حضرت مجتبى عليه السّلام و سرور شهيدان حضرت اباعبداللَّه عليه السّلام، دو دختر حضرت عقيله بنى هاشم زينب كبرى و جناب امّ كلثوم عليهماالسّلام و كه اين فرزندان در زمان حيات پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در مدت نه سال به دنيا آمدند. آخرين فرزند ايشان حضرت محسن عليه السّلام بود كه بعد از شهادت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به مدت چند روز به وسيله ضربه هاى بين در و ديوار و كتك هاى منافقين و ظالمين به شهادت رسيد. حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها نه سال و ۷۵ روز يا ۹۵ روز در منزل أمير المؤمنين عليه السّلام زندگى كرد تا آنكه بعد از شهادت حضرت محسن عليه السّلام به شهادت رسيد. 📚 دلائل الامامة: ص ۴۵-۴۷ 🆔 @TaghvimShia1
٣. ♦️ روز سد الابواب در اين روز به امر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله همه درهاى منازل اصحاب به طرف مسجد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بسته شد، جز در خانه أمير المؤمنين عليه السّلام كه به دستور خاص الهى آن را نبستند. عده اى از اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه، چرا همه دربها را جز در خانه على عليه السّلام بستيد؟ حضرت فرمودند: «من تابع وحى پروردگار هستم»، و در روايتى ديگر است كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله خطبه‌اى ايراد فرمود و در ضمن آن فرمود: «اى مردم، خداوند متعال به موسى و هارون امر فرمود خانه هائى بنا كنند، و امر فرمود كه اشخاص غیر پاک در آن خانه‌ها بيتوته نكنند و زنها داخل آنها نشوند مگر هارون و ذريّه هارون. على بن ابى طالب عليه السّلام براى من به منزله هارون است براى موسى. پس براى احدى از زنها و اشخاص غیر پاک حلال نيست كه به مسجد من داخل شود». پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ايستادند و فرمودند: «عده‌اى رضايت قلبى ندارند كه على بن ابى طالب عليه السّلام در همه وقت و هر حالتى ساكن مسجد باشد، در حالى كه آنها بيرون شده‌اند، و به خدا قسم كه من آنها را بيرون نكرده‌ام و على عليه السّلام را من ساكن مسجد قرار نداده‌ام، بلكه خداوند آنها را بيرون نموده و على عليه السّلام را ساكن مسجد قرار داده است، و منزلت او نزد من مانند منزلت هارون نزد موسى عليه السّلام است. سپس در فضائل على عليه السّلام كلماتى فرمودند، تا آنجا كه فرمودند: «هر كس از اين موضوع ناراحت است برود آنجا»، و اشاره به طرف شام كردند. 📚 علل الشرايع: ج۱، ص۲۶۲؛ مصباح كفعمى: ج۲، ص۶۰۰ 🆔 @TaghvimShia1
. ♦️ افشاء سر ولايت توسّط عايشه در اين روز در سال دهم هجرت در حجة الوداع پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به حفصه سرّى را بيان فرمود و به او تذكر داد كه اگر اين سرّ را با كسى بازگو كنى، لعنت خدا و ملائكه و تمامى مردم بر تو باد. حفصه بلافاصله آن سِر را به عايشه گفت. عايشه هم آن را به ابوبكر بازگو كرد و ابوبكر هم عمر را در جريان قرار داد. كار به جائى رسيد كه آن چهار زن و مرد تصميم گرفتند پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را مسموم كنند. جبرئيل پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را با خبر كرد و آن حضرت آنها را از توطئه و افشاء سرّ خبر داد. سپس حفصه را طلاق دادند، ولى بعداً به اصرار بعضى رجوع فرمودند و آيات سوره تحريم نازل شد. وَ إذْ أسَرَّ النَّبِيُّ إلى بَعْضِ أزْواجِهِ حَديثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ إنْ تَتُوبا إلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ. (سوره تحريم، آيات ۳ - ۴) اين دو زن چه كرده بودند كه خداوند در سوره تحريم آنها را به زن نوح و لوط عليهما السّلام تشبيه نموده است؟ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأتَ نُوحٍ وَ امْرَأتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ.(تحريم/۱۰) در آخر آيه ۴ اين سوره آمده است: اگر شما دو زن ياور هم شويد براى قتل آن حضرت، خداوند و جبرئيل و صالح المؤمنين يعنى أمير المؤمنين عليه السّلام و ملائكه ياور پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله هستند. «تظاهروا» در آيه شريفه خطاب به عايشه و حفصه است، و معنايش اين است كه آنان تعاون بر اذيّت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نموده، سرّ آن حضرت را فاش كردند و زنان آن حضرت را اذيّت نمودند. عمر مى گويد: مراد از اين دو زن كه در اذيّت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله هم پيمان بودند عايشه و حفصه است. 📚 رياحين الشريعة: ج۲، ص ۳۸۲ - ۳۸۳؛ بحار الأنوار: ج ۲۲، ص ۲۲۸ - ٢٣٣ 🆔 @TaghvimShia1
. 💠 خلافت ظاهرى أميرالمؤمنين عليه‌السّلام در روز قتل عثمان یعنی ١٨ ذی‌الحجه در سال ۳۴ هجری قمری مردم با أميرالمؤمنين عليه‌السّلام بيعت كردند. 💎 از نکات جالب توجه این است که خلافت واقعی امیرالمؤمنین عليه‌السلام در روز غدیر به امر الهی، با خلافت ظاهری آن حضرت به دست مردم، هر دو در روز ١٨ ذی‌الحجه رخ داده است. همچنین (همانطور که قبلاً بیان شد)، خلافت و جانشینی اوصیاءِ انبیاء نیز در چنین روزی اتفاق افتاده است. 📚 مستدرك سفينة البحار: ج۵، ص۲۱۲ 🆔 @TaghvimShia1
. 💎 روز خاتم بخشى در اين روز أميرالمؤمنين عليه‌السّلام در مسجد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله، انگشتر خود را در حالت ركوع به سائل بخشيد، و آيه مباركه ۵۵ سوره مائده در شأن آن حضرت نازل شد: «إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» «سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.» بزرگان اهل سنّت اتّفاق دارند كه آيه «انما وليكم اللَّه... » در شأن اميرالمؤمنين عليه‌السّلام نازل شده است. از أميرالمؤمنين (ع) معناى اين آيه شريفه را سؤال كردند كه مى‌فرمايد: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» «نعمت خداوند را مى شناسند و سپس آن را انكار مى كنند» (نحل، ۸۳)، حضرت فرمودند: هنگامى كه آيه مباركه «انما وليكم اللَّه... » نازل شد، عده‌اى از اصحاب پیامبر در مسجد مدينه جمع شدند. بعضى به بعض ديگر گفتند: درباره اين آيه چه مى‌گوئيد؟ بعضى گفتند: اگر منكر اين آيه بشويم ساير آيات را هم بايد منكر شويم و اگر ايمان به اين آيه بياوريم و قبول كنيم براى ما ذلّت است؛ زيرا على بن أبیطالب عليه‌السّلام بر ما مسلّط مى‌شود. عده‌اى از منافقين گفتند: ما مى‌دانيم كه محمّد در آنچه مى‌گويد صادق است. او را به ظاهر دوست داريم، ولى از على در آنچه امر مى‌كند اطاعت نمى‌كنيم. حضرت فرمودند: در اين هنگام اين آيه نازل شد: «يعرفون نعمة اللَّه ثم ينكرونها... »، يعنى: ولايت على بن أبیطالب عليه‌السّلام را مى‌شناسند و حال اينكه اكثر آنها كه آن را مى‌شناسند نسبت به ولايت آن حضرت كافرند. بعضى از مخالفين گفته‌اند: براى كسى اتّفاق نيفتاده كه در يك زمان جمع بين دو عبادت مالى و بدنى بنمايد مگر براى على بن أبیطالب عليه‌السّلام، و براى أحدى نيامده از فضائل مثل آنچه براى على عليه‌السلام آمده است. 📚 تفسير برهان: ج۱، ص۴٧٩ 🆔 @TaghvimShia1
٣. ⚔️ شروع جنگ صفين پس از بى نتيجه ماندن نامه‌ها و موعظه هاى امير المؤمنين عليه السّلام به معاويه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال ۳۸ ه.ق لشكر امير المؤمنين در مقابل لشكر شام صف كشيدند. لشكر حضرت ۹۰ هزار نفر و لشكر معاويه ۸۵ هزار نفر بودند. لشكر كفر، آب را بر لشكر حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بستند، ولى پس از گرفتن و باز نمودن آب توسط امام حسين عليه السّلام لشكر حضرت مانع از رسيدن آب به لشكر معاويه نشدند. سرانجام با حيله چند برگ از قرآن بر سر نيزه كردند، و ماجراى حكمين پيش آمد. 📚 تتمة المنتهى: ص۲۳-٢٩ 🆔 @TaghvimShia1
. 🗡️ ليلة الهرير در جنگ صفين خاتمه جنگ صفين نبرد «ليلة الهرير» در شب جمعه يازدهم ماه صفر سال ۳۸ ه.ق بود. در آن شب سپاه معاويه از شدت سرما مانند سگ صدا مى‌كردند، چون «هرير» به صداى سگ مى‌گويند. امير المؤمنين عليه السّلام ذوالفقار به دست و سوار بر اسب پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله شمشير مى‌زد و به هر شمشيرى كه مى‌زد تكبير مى‌گفت و شجاعى را به خاك مى‌افكند. مقتولين به دست آن حضرت در آن شب بيش از ۵۰۰ نفر نقل شده است، و تا صبح مشغول جنگ بودند به گونه‌اى كه ذوالفقار چند مرتبه خميده شد و آن بزرگوار با زانوى مبارك آن را راست نمودند. در اين جمگ جمعى از لشكر امير المؤمنين عليه السّلام به شهادت رسيدند كه از جمله آنها عمار ياسر، اويس قرنى، هاشم مرقال، پسر هاشم، خزيمة بن ثابت، صفوان بن حذيفة و عبداللَّه بن بديل با برادرش عبدالرحمن بن بديل، عبداللَّه بن حارث برادر مالك اشتر، كه از خواص امير المؤمنين عليه السّلام بودند. از لشكر معاويه جمع كثيرى به درك واصل شدند، و اين جنگ ۱۴ ماه به طول انجاميد. سرانجام با حيله عمروعاص و نفاق عده اى مثل اشعث بن قيس كندى كار به حكميت كشيد. 📚 منتخب التواريخ: ص ۱۶۳-١۶۴ 🆔 @TaghvimShia1
. 🔸 حكمين در صفين صبح دوازدهم يا سيزدهم ماه صفر سال ۳۸ ه.ق، لشكر امير المؤمنين عليه السّلام مهياى جنگ شدند، اما عمروعاص حيله نمود و دستور داد تا قرآنها را بر سر نيزه كنند. صفوف جلو لشكر كفر ورقهائى از قرآن و در ديگر صفوف هر كس هر چه داشت بر سر نيزه كرد!! و فرياد مى‌زدند: «لا حكم الا للَّه »! منافقين مانند اشعث بن قيس، با تضعيف روحيه لشكر حضرت آنان را به اختيار حكمين ترغيب كردند. هرچه اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند كه اين نيرنگ است، و من كلام اللَّه ناطق هستم نتيجه نداد. سرانجام قرار بر اين شد كه هر لشكر حكمى از جانب خود معين كند تا حكم ايشان را هر دو طرف بپذيرند. معاويه عمروعاص را معرفى كرد و اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: «اگر ناچار هستيم، عبداللَّه بن عباس، و الاّ مالك اشتر نخعى حكم باشد». اشعث و جماعت قرّاء و حافظين كه بعداً جزء خوارج شدند راضى به هيچكدام از اين دو نشدند و گفتند: «فقط عبداللَّه بن قيس يعنى ابوموسى اشعرى». نفاق منافقين نتيجه داد و ابوموسى و عمروعاص در «دومة الجندل» كه قلعه‌اى است بين مدينه و شام، جمع شدند، و با توجه به عداوتى كه هر دو نسبت به بنى هاشم خصوصاً حضرت امير المؤمنين عليه السّلام داشتند و با مكر و حيله عمروعاص حضرت را به ظاهر عزل نمودند. ابوموسى از جمله منافقينى بود كه در شب عقبه (بعد از غدير) قصد قتل پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله را داشتند. بدين ترتيب فرداى آن روز در بين جمعيت ابوموسى به عمرو گفت: تو بايست و معاويه را از امارت خلع كن، تا من هم على بن ابى طالب عليه السّلام را خلع نمايم. عمروعاص گفت: من هرگز بر تو كه عامل ابوبكر و عمر بوده‌اى و در ايمان و هجرت بر من تقدم داشته‌اى سبقت نمى گيرم! ابن عباس گفت: ابوموسى! پسر نابغه تو را فريب ندهد، ولى او به گفته ابن عباس گوش نداد و ايستاد و انگشتر از دست بيرون كرد و گفت: من على و معاويه را از خلافت عزل نمودم و ساكت شد. عمروعاص ملعون ايستاد و گفت: «مردم شنيديد كه ابوموسى، على را از خلافت عزل كرد. من هم او را از خلافت عزل نموده، و آن را براى معاوية بن ابى سفيان ثابت مى‌نمايم كه او سزاوارتر است، و من بعنوان منصوب كردن معاويه انگشتر به دست مى كنم»! حكمين براى عوامفريبى فحش و دشنام بسيارى به يكديگر دادند و دست به گريبان يكديگر شدند و شريح قاضى تازيانه‌اى بر سر عمروعاص زد. ابوموسى از ترس اصحاب حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به مكه پناهنده شد. همه اين مطالب در حالى بود كه پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله در غزوه دومة الجندل ابوموسى را از اينكار خبر دادند و فرمودند: «حكمين در دومة الجندل گمراهند و گمراه مى‌كنند كسانى را كه از آنها تبعيت كنند». امير المؤمنين عليه السّلام پس از اين واقعه در قنوت نوافل ابوموسى و سه نفر ديگر را اين گونه لعن مى‌فرمود: «اللهم العن معاوية و عمراً و اباالاعور السلمى و ابا موسى الاشعرى». 📚 شرح ابن أبي الحديد: ج۱۳، ص ۳۱۴-٣١۵؛ تتمة المنتهى: ص ۳۰-٣١ 🆔 @TaghvimShia1
. 📝 طلب كتف توسط پيامبر (ص) در اين روز پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله دوات و كتف طلبيدند تا بنويسند كه خلافت بلافصل براى أميرالمؤمنين علی عليه‌السّلام است، ولى عمر مانع از اين كار شد و به ساحت اقدس نبوى صلى‌الله‌عليه‌وآله جسارت كرد و گفت: «إن الرَّجُلَ َلَيَهْجُر»: «اين مرد هذيان مى گويد»! همچنين پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در اين روز بر منبر رفتند و خطبه خواندند و مردم را موعظه نمودند و به پيروى از قرآن و عترت فرا خواندند. 📚 بحار الانوار: ج۲۲، ص۴۷۳ 🆔 @TaghvimShia1
١. 🖤 دفن بدن مطهر پيامبر (ص) در نيمه شب اول ربيع الاول بدن مطهر خاتم الانبياء و المرسلين صلى‌الله‌عليه‌وآله را اميرالمؤمنين على بن أبیطالب عليه‌السّلام دفن فرمودند. 📚 طبقات ابن سعد: ج۲، ص۷۸ مصيبت و فاجعه رحلت پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله از يك طرف و بى‌احترامى به آن حضرت و توجه نداشتن مردم به غسل و كفن و دفن حضرت از طرف ديگر، داغهائى بود كه بر دل مبارك اميرالمؤمنين عليه‌السّلام سنگينى مى كرد. 📚خصال: ص۳۷۲ چنانكه با ياد تلخ آن روزها فرموده اند: «آيا بدن شريف پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله را رها مى‌كردم و او را دفن ننموده براى خلافت و سلطنت بعد از او نزاع مى‌كردم»؟ 📚 احتجاج: ص۷۴ شيخ مفيد مى فرمايد: «اكثر مردم در دفن پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله حاضر نشدند، و نماز بر آن حضرت نخواندند، چه اينكه بين انصار و مهاجرين مشاجره در امر خلافت بود. 📚 ارشاد مفيد: ج۱، ص۱۸۹ اعمش مى‌گويد: پيامبرشان از دنيا رفت و مردم هم و غمى نداشتند جز آنكه عده‌اى بگويند: «امير از ماست» و طايفه ديگرى بگويند: «امير از ماست». 📚 تقريب المعارف: ص۲۵۶ هنگام رحلت پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله مغيره خطاب به ابوبكر و عمر گفت: اگر بعداً با مردم كارى داريد آنها را دريابيد. لذا ابوبكر و عمر هنگام دفن پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله حاضر نبودند، بلكه ميان ديگران بودند كه در سقيفه براى خود امير انتخاب مى‌كردند، و قبل از آنكه كنار بدن حضرت حاضر شوند، بدن مطهر دفن شد. 📚 المنصف: ص۱۴ و۵۶۸ عبداللَّه بن حسن مى‌گويد: به خدا قسم ابوبكر و عمر بر پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله نماز نخواندند، و سه روز بدن مبارك آن حضرت دفن نشد، ولى با اين همه اهل سقيفه مشغول كار خود بودند. 📚 تقريب المعارف: ص۲۵۱ حضرت باقر عليه‌السّلام مى‌فرمايند: مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز مى خواندند، و عموم مردم حتّى خواص و نزديكان حضرت بر بدن مبارك نماز خواندند، اما هيچيك از اهل سقيفه بر غسل و كفن و دفن حضرت حاضر نشدند. اميرالمؤمنين عليه‌السّلام، بريده اسلمى را براى خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولى اعتنائى نكردند و بعد از دفن آن حضرت بيعت آنان هم تمام شد. 📚 مناقب ابن شهر آشوب: ج۱، ص۲۹۷ عايشه در اين باره اقرارى دارد كه جالب توجه است. او گفته است: «بخدا قسم ما از دفن پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله با خبر نشديم تا اينكه صداى بيل و كلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنيديم»، يعنى بعد از دفن متوجه شديم. 📚 تاريخ الاسلام (ذهبى): ج۱، ص۵۸۲ بايد از اينان كه بر سر غصب خلافت همه چيز را فراموش كرده بودند پرسيد: آيا سقيفه در حضور پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله و به سفارش حضرت بود يا غدير؟ آيا براى تشكيل شوراى سقيفه دستورى از طرف خداوند آمده بود يا درباره غدير؟ آيا در سقيفه از اكثر بلاد مسلمين حضور داشتند يا در غدير؟ آيا در سقيفه همه مردم حاضر بودند يا در غدير كه حتّى زنها هم بيعت كردند؟ 🆔 @TaghvimShia1
٢. 🌌 ليلة المبيت شب اول اين ماه پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله از شر كفار از مكه به مدينه هجرت كردند. در آن شب آقا و مولايمان اميرالمؤمنين عليه‌السّلام جان نثارى فرموده به جاى رسول گرامى اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در بستر ايشان خوابيدند. چه اينكه كفار قريش قصد كشتن حضرتش را داشتند. به اين مناسبت آيه: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ...»: «از مردم كسى هست كه جان خويش را در راه رضايت خداوند مى‌فروشد و خدا بر بندگان مهربان است»، در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد. (سوره بقره: آيه ۲۰۷) در شبى كه اميرالمؤمنين عليه‌السّلام به جاى پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله خوابيد به جبرئيل و ميكائيل خطاب رسيد كه من بين شما دو نفر برادرى قرار دادم و عمر يكى از شما را بيش از ديگرى قرار دادم. كداميك از شما ايثار مى كند كه عمر طولانى از آن ديگرى باشد؟ هر دو عمر طولانى را اختيار كردند. خطاب آمد: «به زمين نگاه کنيد و ببينيد كه چگونه على عليه‌السّلام حيات خود را به برادرش پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله ايثار نموده و به جاى او خوابيده و جان خود را فداى او نموده است. به زمين برويد و او را از دشمنان حفظ كنيد». آنان آمدند و جبرئيل بالاى سر اميرالمؤمنين عليه‌السّلام و ميكائيل سمت پاهاى آن حضرت نشست و ندا كرد: «بخ بخ من مثلك يابن أبیطالب، خداوند در جمع ملائكه به تو مباهات فرمود». اينجا بود كه آيه شريفه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ...» نازل شد. 📚 بحارالانوار: ج۹۷، ص۱۶٨؛ ج١٩، ص٣٩ 🆔 @TaghvimShia1
۴. 🔥 هجوم به خانه وحى در اين روز اولين هجوم به خانه اميرالمؤمنين عليه‌السّلام صورت گرفت. هنگامى كه اميرالمؤمنين عليه‌السّلام متوجه غسل و كفن و دفن پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله شد و غاصبين خلافت در سقيفه بودند، در شب چهارشنبه كه اول ربيع الاول بود بدن مبارك آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصيت پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله متوجه جمع آورى قرآن شد. آن حضرت فرموده بودند: «على جان، تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آورى كن...». 📚 تفسير فرات: ص۳۹۸؛ در توحيد صدوق: ص۷۳ ،هفت روز؛ و در أمالى طوسى: ج۱، ص۲۶۳، نه روز آمده است. در اين ايام، سه بار به منزل آن حضرت هجوم آوردند: بار اول در روز اول ربيع بود كه براى بيعت آمدند و آن حضرت فرمود كه قسم ياد كرده‌ام كه تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بيرون نيايم و آنان بازگشتند. پس از آن اميرالمؤمنين شبها صديقه طاهره و حسنين عليهم‌السّلام را بر در منازل اصحاب مى‌بردند و طلب يارى مى‌نمودند. 📚 كتاب سليم بن قیس: ص۱۲۸ بار دوم هفت روز بعد از دفن پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله بود كه زبير و عده‌اى ديگر در منزل اميرالمؤمنين عليه‌السّلام جمع شده بودند. آن روز زبير شمشير كشيد تا عمر را بكشد. 📚 توحيد صدوق: ص۷۳ بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن درب منزل و ضرب و جرح صديقه طاهره سلام اللَّه عليها و كشتن حضرت محسن عليه‌السّلام، امير‌المؤمنين عليه‌السّلام را با دست بسته بيرون بردند. 📚 كتاب سليم بن قیس: ص٨٢ و٢۴٩؛ تاريخ طبرى: ج۳، ص۲۰۳ 🆔 @TaghvimShia1