MR Shajarian & Seventh Soul - Saghi.mp3
8.92M
آه از هوشنگ خانِ ابتهاج...
فتنه ي چشم تو چندان ره بيداد گرفت
كه شكيب دل من دامن فرياد گرفت
آن كه آيينه ي صبح و قدح لاله شكست
خاك شب در دهن سوسن آزاد گرفت
آه از شوخي چشم تو، كه خونريز فلك
ديد اين شيوه ي مردم كشي و ياد گرفت
منم و شمع دل سوخته، يارب مددي
كه دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ي عشاق غم انگيزتر است
داد از آن زخمه كه ديگر ره بيداد گرفت
سايه ! ماكشته ي عشقيم، كه اين شيرين كار
مصلحت را، مدد از تيشه ي فرهاد گرفت
#آواز
#ترکیب
#شجریان
#شعر
#هوشنگ_ابتهاج
#نامه
سلام بر#عزیز_جانمان
اینجا فقط حرف می زنند قربانتان شوم... خلف وعده در این سرزمین، مثل خوردن نان و پنیر شده عزیزِ جان... از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان، ما هم به طریقتِ ناراستِ این نامردمان عادت کردهایم... اتفاق عجیبی نمی افتد... آنقدر که اتفاقهای عجیبتر را دیدهایم، این روز ها هر اتفاق عجیبی برایمان عادیست... باور بفرمایید که اگر خبر بدهند فلان ملّای صاحب کرامات و الطافِ خّفیّه به سمتِ قشون انگلیس مایل شده است، تعجب نمی کنیم... این انگلیسی های از خدا بی خبر، حکمهای بدیهیِ روزگار را نیز به دست این عُمّالِ شکم پرست، دستکاری می کنند؛ چه برسد به اینکه بخواهند به جان و مال و ایمان این مردم رحم کنند...
چندی پیش، از حوزهی (...) خبر رسید که یک سری از این عمّال، دست به اقدامی عادی زدهاند... ظاهراً در آن شهر، تحرکاتی در مُنافی با منافع انگلیس و ممالک غربیّه صورت می گرفته و به هر طریق، این عمّال هم دست در جیب همین قماش دارند و این تحرکات را به ضرر جیب نامبارک خویش و اربابان خود دیدهاند و باعث توقف ظاهری این حرکات شدهاند...
تنها فقط دم می زنند و شرم از این داریم که می بینیم دم از شما می زنند و در دلشان مشغول به خاموش کردنِ دمِ مسیحایی شمایند اما... اما تنها چارهمان در این زمان، دیدن و دم بر نزدن است...
اما جانم به فدایتان! بد به دلتان راه ندهید که عناصرِ متصله به شما، تمام تلاششان را هم اکنون می کنند که اگر آشکارا نشد، در خفا؛ روی زمین نشد، در زیر زمین، بر روی برگ کاغذ نشد، بر روی برگ درخت، به منویّات شما جامهی عمل بپوشانند و نگذارند این نانِ دینْخوران و نمکِ دینْنشناسان، دینِ خدا را در بین جماعتِ این سرزمین بدنام کنند که صد البته اول نظر پروردگامان و بعد دعای شما باید پشت سر این جان بر کفان باشد... که همانا خودِ ذاتِ اقدسِ الٰه فرمودند« يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»... که نورِ خدا هیچ گاه خاموش نخواهد شد...
#حق
#حقیقت
#نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم: کدامین خواب؟... به راستی، کدامین خواب می تواند خستگیِ سالهای فراق را از روح ما در بیاورد؟
گفت:...
#متن
#استوری
#یک_هیچ_تنها
مثل همین دقیقه ها که به اندازهی یک روز با هم فاصله دارند و در عین حال، فاصلهای بینشان نیست...
به نظرم ماه اسفند، یه ماهِ دور افتادهی پاییزیه که قرار بوده پاییزی باشه ولی افتاده توی چنگ زمستون... چون حال و هوایی که اسفند داره، توی خیلی از اوقات شبیه پاییزه... یعنی یه بوی بی نظیری از زندگی میده...
امشب یکی از رفقا، شعری از جناب #صائب_تبریزی خوندن که حقیقتا دیوانه کننده بود... حقیقتا...
می فرمایند که:
«می روم از خود بُرون، شاید که پیش آید کسی...»
وااااااااااااااااااای... فقط وااااااای...
همین...
#شعر
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
#گرداب_تنهایی سالها پیش در مجلهای به مطلبی عجیب برخوردم... مثلث برمودا... مکانی ناشناخته در وسط اق
آنها هیچگاه از این گرداب بیرون نمی آیند... کسی که به این گرداب می افتد، دیگر نه می تواند بیرون بیاید و نه می خواهد که بیرون بیاید... خاصیت این گرداب این است که همه را غرق خود می کند... آنهایی که در این گرداب می افتند هم می خواهند بقیه را به درون آن بکشند... اما افراد کمی گرفتار این گرداب می شوند... چون بقیه، کمتر از گرفتارشدگان این گرداب با معانی غیر قابل توضیح، خودشان و اطرافیانشان درگیر هستند و در اکثر اوقات شاید تنها با اطرافیانشان درگیر باشند و کاری به معانی و خودشان ندارند...
دنیایی که آنها در آن زندگی می کنند، دنیایی ناشناخته و بسیار پر رمز و راز و پیچیده است... تقریبا کسی جز خودشان خبر ندارد که چه اتفاقاتی در آنجا رخ می دهد... خودشان به این دنیا می آیند، خودشان در آن زندگی می کنند و خودشان با تمام شدنشان آز آنجا می روند... ورودشان به آنجا دست خودشان است ولی خارج شدن از آن، دست خودشان نیست... آنها حتی این دنیا را بعد از تمام شدن جسمانیشان ادامه می دهند و در ابدیّتی نامتناهی غرق آن هستند...
آنها با آن گرداب، عجین شدهاند... ماهیّت آنها تبدیل به آن گرداب شده است... گرداب یعنی آنها و آنها یعنی گرداب... چیز جدای از همی نیستند... به خاطر همین است که گفتم می خواهند بقیه را هم همراه خودشان کنند...
#گرداب_تنهایی
#متن
#معنا
#تنهایی
#یک_هیچ_تنها