انّ الكلام لفی الفؤاد و انّما
جعل اللسان علیالفؤاد دلیلا
ترجمه: كلام، تنها در دل قرار دارد و زبان فقط یك راهنما برای نشان دادن آن است.
شاعر عرب، اخطل
شرح ملاصدرا در کتاب شواهد، بر معنای "کلام":
بل هو عبارة عن انشاء كلمات تامّات و انزال ایات محكمات و آخر متشابهات فی كسوة الالفاظ والعبارات.
و الكلام قرآن و فرقان، باعتبارین؛ و هما جمعیاً غیر الكتاب. لانه من عالم الخلق... والكتاب یدركه كل احد و الكلام لایمسه الا المطهرون.
#فکر
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
هیچ دیگر،
همینها را تصور کنید کافیست بنظرم،
از توضیح اضافه خستهام.
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
هیچ دیگر، همینها را تصور کنید کافیست بنظرم، از توضیح اضافه خستهام.
کافیست بنظرم...
از توضیح اضافه، خستهام... .. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلمان انقدر کربلای حسین را میخواهد،
که فقط خدای حسین میداند🙃💔
#کربلا
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
به محض بیرون آمدن از موکب، جاگیر که شدیم، صحبتها شروع شد. چندتا پسر بچه، پسربچه جفاست البته، شیربچهی حدودا ده دوازده ساله خادمهایشان بودند، یک روپوش خادمی سبز رنگ داشتند که تا رانشان میآمد، معمولا وقتی نگاهشان میکردی داشتند صاف و صوفش میکردند، گشادشان بود؛ ولی مادرم حرف قشنگی میزد:« یک روپوش ساده بود، ولی حس میکردند لباس سرهنگی برشان است.»
ما که توی مردانه نبودیم، پدرم اینها را تعریف میکرد: در تمام این چند ساعت یک لحظه ننشسته بودند، یکیشان آب آورده بود، یکیشان چایی، بالشت، پتو؛ همه چیز. بنظرم زیباترین دیالوگشان این بود، پدرم میگفت یکی بهشان گفته بود برو آنجا دراز بکش، خستهای - حالا به تعبیر من، بچه! با یک جدیتی جواب داده بود من با این لباس بیایم جلوی مردم دراز بکشم؟ نمیشود که. پدرم میگفت با همان قد و قواره بامزهشان میرفتند توی گاراژ پشت پرده استراحت میکردند. اینها خیلی چیزهای عظیمیست، ما نمیفهمیم. ولی یک بچهای که الان میتواند سرش گرم هزار و یک سرگرمی باشد چنان بدش میآید وقتی میگویند برو یک جایی دراز بکش، چون خودش را خادم امام میبیند، خودش را صاحب اثر میبیند. این بچه شخصیتش در دستگاه امام حسین شکل میگیرد، تربیت میشود. بین همین حرفهایی که در ماشین رد و بدل شد همین را گفتند، هرکس در مختصات امام قرار بگیرد، آدم میشود.
رفتم از توی ماشین یک چیزی بردارم، دیدم سه تایشان خیمه زدهاند روی شیشه پشتی، دیدم دارند روی شیشه از این یا صاحبالزمانها مینویسند، با چه ذوقی، با چه شوقی. دیدنی بود فقط. یعنی اگر جلوی در مردانه نبودم فقط نیم ساعت نگاهشان میکردم، دیدنی بود. هر چیزی رنگ و بوی حسین (ع) میگیرد دیدنی میشود..
- روایت اول،
موکب بهبهان.
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
به محض بیرون آمدن از موکب، جاگیر که شدیم، صحبتها شروع شد. چندتا پسر بچه، پسربچه جفاست البته، شیربچ
روایت اول برای ما جاماندهها...🖋👌
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
ما یک دوست دو قلو داریم که مادرشان مدتیست بدجور مریض شده، شخصا همیشه به یادشان هستم،
شما هم برای همه بیماران دعا کنید،
همه مشکلدارها.
دعا را جدی بگیرید، یک حرف ساده نیست، انعکاس جهانی دارد.
لطفا همه را دعا کنید.
#ناشناس
"اربعین،کربلایی میشید؟!"
_ عجب سوالِ غریبی...
عجب سوالِ عجیبی...
منی که هر ساله همین موقعها یا در مسیر بودم یا مستقر در مهران، با این سوال، دلم عجیب میشکند...
دلم از خودم میشکند...
که آنچنان همهچیز را خراب کردم که پایم به کربلای حسین باز نشد امسال...
شاید هم اصلا سالهای پیش، تنها فقط پاهایم رفته بودند و حالا فقط دلم آنجاست... با عاشقان... با عارفان حسین...
ای بابا...
ای بابا...
#کربلا
#اربعین
#الی_الله
بدجور گرفتاریم رفقا...
گرفتارها را دعا کنید...
بسیار...