میخواستیم برگردم به خانه ولی
خانهها غریب بودند ، همین دیروز
خداحافظی کردیم اما چرا اینهمه
ناآشنا شده است ، چه قدر زود
فراموش شدیم گویا یادمان رفته بود
که خانهی ما قلب تو بود .. !
باید به این اطمینان برسیم که
برخی چیزها در این دنیا سهمِما
نمیشود ، دلایل نشدنیها زیاد است
این کیفیت نگاه تو است که نشدنی را
شدن معنا میکند ، گاهی نمیشود
چون زمان اجازه نمیدهد، گاهی نمیشود
چون ناقصی تلاشهایمان را میبینیم او
از طولانی بودن راه خسته میشود ، گاهی
نمیدانی و میروی و نمیشود ، ولی باید
رفت ، آگاهانه تلاش کرد و منطقی قدم
برداشت، شاید شدنیها یک مسیر تربیتی
است که ما وصال و رسیدن و شدن را در
دویدن معنا کنیم .. ! او حواسش به
چشمهایی که خیس میشود و قلبهایی
که میتبد است و اینجا تلاش میشود
یک حس خوب و رضایت قلبی چون او
میبیند .. #ایرویایِجمیل
#راوی_گفت :
درجههای متن های حضور و
تفاوتِ شهداء به میزان کیفیتِ
جهادشان است ..
_ساعت ۱۰:۱۵
گلستان شهدا ۲۹ دی ۱۴۰۳
راوی از مجید بقایی هم صحبت
کردند ..
جالب که ۱ بهمن تولدشونِ ..
که اتفاقی نبوده ..
صدای چشم ها ...mp3
1.84M
#درخواستیاز گَلبَم .. 🌿
لحنِنگاهش را نمیشود
ترجمه کنم ، گاهی فقط
باید آن را چشید و گاهی
با صدایش قلب را نوازش
کرد ..
گاهی توجه به جزییاتِ حضورتان ،
میزان فاصلههایتان با نقشهایی
که قرار است تابلوهای زندگیِ دیگران
شود را مشخص میکند .. شاید این
فلسفهی ملاقات و زیارت است تا قلب
با زیارتِ آنجایی را که باید برسد ،
مسیرش را بر مدار آنجا تنظیم کند ..
#زیارت
هدایت شده از کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
70.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای شما ..
یه #اصفهانمان شد ..
#فیلمبردارشم ..
زیارت از حاجت گرفتن برتر است ،
حاجت گرفتن بخشی از زیارت است و
چه حاجتی بالاتر از توفیق خودِ زیارت.. !
زیارت برتر آن است که قلب زائر، حسها
و تپشهای قلب امام را میان شبکهی
روح خودش ایجاد کند .. 🌿
#زیارت
گاهی عکسهایی از لحظههای زندگی
خودمان را که بررسی میکنیم ، چه قدر
برای پیشپا افتادهترین چیزها هزینههای
زیاد و اضافی کردهایم .. ! کاش ما عبرتی
از این آگاهی اولیه و فرصتهایی که هدر
دادیم کنیم تا لااقل به تکرار دوبارهی آن
دچار نشویم .. #ایستُ_بازرسی_روح
• تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
سید حسن نصرالله : فی کل ما نحتاج الیه، نحن لدینا الله سبحانه و تعالی و لا نحتاج الی آخر¹ .. 🌿 برای
میانِ خودمان بیابان شدیم و را گم کردیم
راهی را که میشناختیم و ناامیدیِ سردی
از توقفهای زیادِمان و اشتباهاتِ متداول
و کمکاریها و شکستها در روحمان رخنه
کرد و تشنگی و عطشِ در نیتها و انگیزهها
و انتظاراتمان وقتی با واقعیتِمان همخوانی
نداشت ، ما به کویری ترک خورده در میان
باغستانی پر از تلاشهای مثمر ، تبدیل
شدیم .. از خودمان کلافه شدیم و این
همه تکراری شدنِمان در مسیرهایی
که میدانیم خطاست اما باز میلهای
غلط و به ظاهر دوست داشتنی ما را در
شبستانهای شهرمان اسیر میکنند و ما
گرفتار میشویم .. ! این خستگی درمانی
ندارد جز دوباره خسته شدن ، اینها همه
تفسیر من بود ، شما را نمیدانم و خودم
را فقط با شنیدن و چشیدن و دیدنِ زندگیِ
#روحهایِبزرگ و آغوششان آرام میکنم
شاید التیامی یابد این زخمهای بی درمان ،
این تقدیری که خودم صفحاتِ حضورش
را با دستهای خودم نوشتم.. من را صدایِ
او ، نگاهاو، لحنِاو،گرمای دغدغههای او
حیات مجدد میدهد ..
#خستگی
#روحهایِبزرگ