فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی🌱
📹 گناه یعنی چی؟
👈🏻تا حالا از این زاویه بهش نگاه کرده بودی؟!
#تصویری
#استاد_پناهیان
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
32.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #نماهنگ زیبا و بسیار دلنشین...🌺
🎼 علی_بود ...
🎤 حاج محمود کریمی
🔺به همراه زیرنویس عربی
#روزپدر #ولادت_امیرالمومنین_ع
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
🌿🌹✨
#بسماللهالرحمنالرحیم💫
| السلامعلیکیااباصالحالمهدے(ارواحنافداه) |🌸
🌿🌹✨
+صبحِصادق زده و ضربتِ آخر ماندهست..
_راه باز است اگر |سیدعلی| فرماندهست..
#احمدبابایی
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
#روزپدࢪ🌿🕊
#حاجقآسم
📸 مزار مطهر شهیدحاج قاسم سلیمانی
دࢪ شب میلاد امیرالمومنیݩ
🌹کیکی ڪھ به مناسبت روز پدر توسط خادمین گلزار شهداے ڪرمان تهیھ شدھ...
#ولادݓمولاامیرالمومنیݩرابࢪتمامیشیعیاݩتبریڪعرضمینماییم....🌿🌹🌿
#تلنگر
#پدر منی که پدر شده ام می دانم چه رنجهایی برای من کشیدی. من می دانم که با چه
سختی هایی نیازهای من را بر طرف کردی ، پدرم قسم به تمام روزهای سرد و گرم که
برایم زحمت کشیدی دوستت دارم و خیالت برایم تکیه گاه است ،
#روز_پدر_مبارک
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
Ali Akbar Ghelich - Toyi Darya.mp3
3.07M
.
بهشت روی زمین برای من نجفه🍃..
.
#علیاکبرقلیچ
.
🌱
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
Goroh Surod Abadeh - Reza Reza[128].mp3
5.19M
#سرود_مداحی
🎼سرود قدیمی دوست دارم نگات کنم توهم منو نگاه کنی
#به_وقت_مداحی ❤️
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
❤️🍃••
#رزقشبانهمون🌙🌱
اگرشڪرڪردیدبرایشمازیادمیڪنم..
یعنیشڪرهرچیزیمناسب
خودآنچیزاست.
شڪرپولڪمڪڪردن
وانفاقبهفقیراست،
شڪرعلمتعلیمدادناست،
شڪرقدرت،گرفتندست
ضعیفاست.
اینهاشڪرنعمتند!
شڪرمنعم،یعنیخداراعبادت
ڪنیمچون
سزاوارعبادتشدناست
نهبرایاینڪهبهمانعمتدادهاست..!
#محمداسماعیلدولابے
#راھبۍپایان
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
¡!🧡↯
وَهذاحالےلایَخْفےعَلَیْکَمِنْکَ
اَطْلُبُهلْوُصُولَاِلَیْکَ (((:♡
واینحالِمناست؛
کہبرتوپوشیدهنیست'
ازتورسیدنبہتورامیخواهم!
#وصالِتوآرزوست💔|
#شبزیارتی✨🚶♂
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
🦋🍃••
#شهیدانه🍃
•° همیشهـمےگفت:
درزندگی،آدمےموفقتراستڪهـ
دربرابرعصبانیتدیگران" صبور "باشد.
وڪاربےمنطقانجامندهد.
واینرمزموفقیتاودربرخوردهایشبود .
#شہید_ابراهیم_هادے ♥️
#زندگے_بہ_سبڪ_شہدا
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
#بیوگࢪافے📱✨
.
.
نَزار یہ غم هزارٺا نعمـٺ رو از یادٺ ببرھ ..🎈🖇
.
.
•
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
#یامھدے🌹
عشقآندارمڪهتاآیدنفـس
ازجماݪدلبـرمگویمفقط ...
حـقپرستم،مقتدایممهـدۍاست
تاابدازسرورمگویمفقــط😌♥️
#صاحبنا!
#اْلْلْھْمْْعْجْڵْْلْوْلْیْڪْْاْلْفْࢪْجْ
|عاشقانه آفریدی
بیرحمانه جفا کردم
حلالم کن
بد کردم..
خُدا♥📿|
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
~🕊
🌿#ڪݪام_شـھید💌
دࢪ عَجَبَم از ڪسانے ڪھ
هزاࢪان #گناھ مےڪنند...
و مُعتقدند یڪ قطࢪھ
اَشڪ بࢪ امام حســین(؏)
ضامنِ #بهشـت آنهاست!
📒🖇⸾ #شهید_چمران♥️🕊
ــــــــــــــــــــ«🌿🌸»ــــــــــــــــــــ
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
⚠️ تلنگرانه
میگویم منتظرم
منتظر آمدنت ..
اما 😔
نشانی از
التهاب انتظار
در خود نمیبینم ..
برعکس من
تـــــــــــو منتظری
منتظر بازگشت منــ😔
ملتهب،
نگران و امیدوار ..
#تلنگر #جمعه
#امام_زمان 💚
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
دستش قطع شد ، امّـا...
دست از یارے امامزمانش برنداشت
در #ڪربلاے_چهار
مثل اربابش فرماندھ بود
فرماندهٔ قلبها
چهرھ نورانے اش
جز لبخند چیزے نمیگفت...
سردارشهید_حسین_خرازے
#سالروز_شھادت
●ولادت : ۱۳۳۶/۶/۱ اصفھان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۸ شلمچھ ، عملیات کربلاے ۵
#بھیادشھدا
1_870111731.mp3
2.27M
✨🖤
زینب اگر نبود حسینے نمیشدیم
زینب اگر نبود زمین ڪربلا نداشت
مداحی آنلاین - توی روضه شما نشستیم - ابوذر بیوکافی.mp3
4.25M
#وفات_حضرت_زینب(س)
🎼توی روضه ی شما نشستیم
🎼ما همه #مدافع شما هستیم
🎤 #ابوذر_بیوکافی
#به_وقت_مداحی ❤️
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Trench_Defense
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️به وقت رمان❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️یا علی گفتیم و عشق آغاز شد❤️
🌸رمان عشق با طعم سادگی🌸
#پارت_11
یک روز صبح که به خاطر اومدن محرم همه عجله داشتن و یک هفته دیگه قرار عقدمون بود...
عمه و امیرعلی اومدن خونمون تا مادوتا هم باهم حرف بزنیم!
چه استرسی داشتم....تو شهرستان کویری ما رسم نبود که عروس شب خواستگاری چایی ببره
باید سنگین و رنگین فقط یک سالم بکنه و تا آخر هم تو اتاقش بمونه ولی امروز مامان سینی
چایی رو داده بود دست من چون خواستگاری نبود و عمه آشنا !
با همه استرسی که داشتم خوشحال بودم که مثل فیلمها و قصه ها دستهام نمیلرزه ! عمه با دیدنم
کلی قربون صدقه ام رفت و من مطمئن بودم لپهام سرخ شده چون حس غریبی داشتم و امروز
عمه رو مامان امیر علی میدیدم!
امیرعلی بایک تشکر ساده چاییش رو برداشت ... اما عمه مهلتش نداد برای خوردن و بلندش کردو
دنبال من اومد تا توی پذیرایی باهم صحبت کنیم!
سرم رو پایین انداخته بودم همیشه نزدیک بودن به امیر علی ضربان قلبم رو باال میبرد و حاال بدتر
هم شده بودم ... دستها و پاهام یخ زده بود ...برای آروم کردن خودم دستهام رو که زیر چادر
رنگی ام پنهون کرده بودم , بهم فشار میدادم ...شک نداشتم که االن انگشتهام بیرنگ و سفید
شده ...
_ببینید محیا خانوم
لحن آرومش باعث ریختن قلبم شدوسرم که پایین تر اومد و چسبید به قفسه سینه ام!
به زور دهن باز کردم _بفرمایین
امیر علی نفسش رو فوت کرد_می تونم راحت حرف بزنم؟
فقط سرتکون دادم بدون نگاه کردن به امیر علی که خیلی دلم می خواست بدونم اون تو چه
حالیه؟!
خیلی خیلی بی مقدمه گفت: میشه جواب منفی بدی؟!
برای چند ثانیه حتی کوبش قلبم هم وایستاد و سریع نگاهم چرخید روی امیر علی که فکر میکردم
شوخی میکنه ولی نگاه جدیش قلبم رو از جا کند و بهت زده گفتم: متوجه منظورتون نمیشم ؟
کالفگی از چشمهاش میبارید_ببین محیا...
❤️یا علی گفتیم و عشق آغاز شد❤️
🌸رمان عشق با طعم سادگی🌸
#پارت_12
مکث کرد و اینبار نگاهش مستقیم چشمهام رو نشونه رفت_وقتی می گم محیا بی پسوند ناراحت
که نمیشی؟
به نشونه منفی سر تکون دادم ...چه حرفی؟! از خدام بود و اگر امیر علی می دونست با این محیا
گفتنش بدون اون خانومی که همیشه جلوی بقیه بهم میگه چه آشوبی توی قلبم به پا کرده دیگه
نمیپرسید ناراحت میشم یانه!
آروم گفت: خوبه
بازم با کالفگی دست کشید به موهای معمولی و مرتبش که نه بهشون ژل میزدو نه واکس مو
ساده بود و ساده و من چه دلم رفته بود برای این سادگی که این روزها دیگه خریدار نداشت!
_ببین محیا راستش من فکر می کردم همون شب اول به من و تو فرصت حرف زدن بدن ولی
متاسفانه همه چی زود جلو رفت و من انتظارش رو نداشتم ...می دونی من اصال قصد ازدواج ندارم
امیدوارم فکر اشتباه نکنی... نه فقط تو بلکه هیچ وقت و هیچ کس دیگه رو نمی خوام شریک
زندگیم بکنم و اگر اومدم فقط به اصرار مامان و بابا بود که خیلی هم دوستت دارن!
دیگه حاال قلبم تند نمیزد انگار داشت از کار می ایستاد!
پریدم وسط حرفش_االن من باید چیکار کنم نمی فهمم؟؟!
عصبی نفس کشید _میشه تو بگی نه!
حرف امیرعلی توی سرم چرخ می خورد و آرزوهام چه زود داشت دود میشدو به هوا میرفت!...با
سردی قطره اشک روی گونه ام به خودم اومدم و نفهمیدم باز کی اشک جمع کردم توی چشمهام
برای گریه!
امیرعلی عصبی و کالفه تر فقط گفت: محیاجان!
امیرعلی می خواست من بگم نه و نمی دونست چه ولوله ای به پا کرده توی دلم با این جان گفتن
بی موقعش که همه وجودم رو گرم کرد!
غمزده گفتم: حاال؟االن میشه؟ آخه چرا شما...
نزاشت تموم کنم حرفم رو_نپرس محیا نپرس جوابی ندارم فقط بدون این نه گفتن به خاطر خودته..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا حضرت #زینب سلام الله علیها اینقدر قوی است؟
اسیری که امیر بود