eitaa logo
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
1.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
42 فایل
دیـٰانت منهـٰاے سیـٰاست🍃 نتیجہ‌اش مےشود کربلـٰا💔؛ نہ‌ ظهور!💚 شروط‌"تبادل‌،کپی..."🤗↶ https://eitaa.com/sh_Vesal180 "شنوای حرفاتون هستیم"😉↶ https://daigo.ir/secret/1491814313 هشتگ‌ها😇↶ https://eitaa.com/3121542/16574 .
مشاهده در ایتا
دانلود
(ره): 🔸سلطان تسلیم🔸 🔻پس اگر انسان، قوا و اعضای مملکت خود را در تصرف «رَبِّ العالَمِینَ» داد و به او شد، کم کم ، که سلطان این مملکت است، او شود؛ و دل که مربوب ‏‏ رَبِّ العالَمِینَ ‏‏ شد، سایر به او اقتدا کنند و مملکت یکسره مربوب او گردد؛ و در این هنگام لسان غیبی او، که ظلّ قلب است، می تواند بگوید:‏ ‏‏الله- جَلَّ جَلالُهُ- رَبِّی در جواب ملائکه عالم قبر که گویند: مَن رَبُّکَ؟  📚 کتاب تفسیر سوره حمد، ص۴۴ ❣️الَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفرَج❣️ ┄┄┅┅┅❅🍃🌺🍃❅┅┅┅┄┄ 👥به صراط بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2709913647Cce5ec22c54
💡 | ضرورت خلوت ◼️ در برابر سؤال‌هايى كه مثل كنه مى‌چسبند، عاجز و ناتوان مى‌مانيم كه چرا دنبال اين رفتى؟ و چرا از ميان همه اين را برداشتى و چرا خودت را كردى؟ ◻️ مگر اينكه از سؤال‌ها فرار كنيم و خودمان را به شلوغى‌ها و سرگرمى‌ها بسپاريم و يك لحظه خلوت را و يك لحظه سكوت را هم تحمل ننماييم، ◼️ ولى اين و هم هميشه آراممان نمى‌سازد و اين مانى بزرگ هم براى هميشه نمى‌تواند رنگمان كند. ◻️ فرار كارى نمى‌كند، هنگامى كه ضعيف‌تر شدى دستگير مى‌شوى. تا دارى دست به كار شو. ◼️ ما در برابر اين سؤال‌ها كه ما را به مقايسه و به سنجنش و تعقل وا مى‌دارند، مجبوريم كه به تفكر روى بياوريم و براى اين مجبوريم كه خلوتى و سكوتى را تحمل كنيم؛ كه «دَلِيلُ العَقْلِ، التَّفْكُر وَ دَلِيلُ التَّفْكُر الصَمْت »؛ نشان و سنجش، است و نشان تفكر، و . ◻️ تو تا نشناسى نمى‌توانى بسنجى و تا خلوتى نداشته باشى نمى‌توانى كنى. 📚 کتاب صراط، صفحه ۱۰ ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
از كفّاره گناهان بزرگ است، به فرياد مردم رسيدن و آرام كردن مصيبت ديدگان. 〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️ 💡 | چه کسی در درونت حکومت دارد؟ 🔷🔹 يعنى تنها را حاكم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و اين ولايت و سرپرستى است كه معاويه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهره‏ اى ندارند، كه حاكم در درون آنها و محرك در وجود آنها امر على و دستور على نيست؛ كه هواها و حرف‏ ها و جلوه‏ ها در آنها حكومت دارند. 🔹 معاويه گر چه على را دوست دارد، ولى سلطنت را بيشتر از على ‏خواهان است و دوستدار آن است. 🔹و احمد حنبل گر چه براى على شعر مى ‏سرايد اما حكومت ديگرى را به عهده دارد. و جرج جرداق گر چه از على مى‏ نويسد، اما براى على نمى ‏نويسد؛ كه محركى ديگر دارد و عاطفه ‏اى فقط او را به چرخ انداخته است. 🔹اما مالك؟ اين است كه ولايت على را به عهده دارد و اين بار گران را به آسانى مى‏ كشد. 🔹مالك چند سال براى نابودى معاويه رنج كشيده و كوشش كرده است. خويش و فاميل و قبيله‏ اش را به خون كشيده، شب‏ها و روزها را بر روى لبه‏ ى تيغ و سرِ نيزه‏ ها گذرانده و شمشير زده و شمشير زده تا اين كه لشگر شام را عقب رانده و معاويه را به حركت وادار كرده و در بيرون از خيمه آماده ‏ى فرار نموده، هان چيزى نمانده تا اين بت بزرگ بشكند و اين سركش بميرد و يا فرارى شود و مالك به هدف نهايى، به پيروزى محبوب دست بيابد و در ميان قومش و در ميان تمام مردم به بزرگى معرفى شود و بر رقيب خودش، اشعث و بر قبيله‏ ى رقيبش، كِنده، پيروز شود. 🔹 درست در اين هنگام، در اين هنگام، على او را مي خواند، على او را مى‏ طلبد. على مى‏ گويد كه برگرد. و اين از مرگ سخت‏ تر و اين از مرگ جانكاه ‏تر است. 🔶🔸 مخالفت يك هوى، مخالفت يك هوس، مخالفت با يك حرف و گذشتن از حرف‏ هاى خلق، مخالفت با يك جلوه از جلوه ‏هاى دنيا ما را مى ‏شكند، ما را از پاى در می آورد. ما از راه حق با يك حرف با يك فحش با يك پشيز باز مى‏ گرديم 🔸 و اما مالك؟ و اما مالك؟ او از تمام هواهاى چند ساله و تمام حرف ‏هاى تمام مردها و زن ‏هاى عرب و از زمزمه ‏ى خفيف زبان ‏ها بر سر راه مردان فاتح و از نگاه‏ هاى شيفته‏ ى سرداران پيروز و از تمام جلوه‏ هاى ، از اين همه مى‏ گذرد و باز مى‏ گردد و به على اين سرپرست آگاه ملحق می شود. 🔸 چرا؟ چون در درون مالك، ديگر هواها و غريزه‏ ها حرف‏ ها و زمزمه ‏هاى زن‏ هاى عرب جلوه‏ هاى پررنگ و برق دنيا حاكم نيست، 🔸 اينها كوچكتر از اين هستند كه در روح بزرگ مالك موجى و حركتى ايجاد كنند... 🔸 او به ولايت رسيده و از ولايت برخوردار است. نشستن و ايستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت‏ ولىّ كنترل می شود؛ نه از طرف هواها و حرف ‏ها و جلوه ‏ها. 🔸 مالك اين را يافته كه على اين مرد آزاد از غير حق و اين انسان آگاه حق، بيش از مالك به مالك علاقه دارد و بيش از مالك از مصالح و منافع مالك آگاهى دارد و بيشتر از مالك به منافع او مى‏ انديشد و بهتر به منافع او مى‏ انديشد؛ 🔸 پس ديگر جاى درنگ نيست و جاى سركشى نيست؛ كه سركشى‏ ها حماقت‏ هاى زيان آورى بيش نيستند. جاى است و و پيروى و تشيع و دنباله روى. 📚 کتاب غدیر،صفحه 14 〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️〽️ ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━