eitaa logo
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
34 فایل
دیـٰانت منهـٰاے سیـٰاست🍃 نتیجہ‌اش مےشود کربلـٰا💔؛ نہ‌ ظهور!💚 شروط‌"تبادل‌،کپی..."🤗↶ https://eitaa.com/sh_Vesal180 "شنوای حرفاتون هستیم"😉↶ https://daigo.ir/secret/1491814313 هشتگ‌ها😇↶ https://eitaa.com/3121542/16574 .
مشاهده در ایتا
دانلود
|چرا نوزادها بی دلیل گریه می کنند⁉️ ☑️ پرسیده بود: نوزادها چرا بی دلیل، گاهی می خندند و بی درد، گاهی گریه می کنند؟! 💎امام صادق (عليه السلام) به مفضّل فرمود: هیچ نوزادی نیست مگر اینکه امام زمان خودش را می بیند و با او نجوا میکند! ♦️ گریه های نوزاد براي غیبت امام است و خنده هایش برای آمدن امام به سمت او. امّا زمانی که نوزاد زبان باز می کند، درِ این رحمت بر او بسته می شود و بر دلش مُهر فراموشی می خورد. 📚 بحارالانوار، ج 25 ،ص382 ❣أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❣ ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
| امروز سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
| امروز چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
💢 | شعب ابی طالب شِعْب ابی‌طالب، درّه‌ای میان دو کوه ابوقبیس و خندمه در مکه است. در سال هفتم بعثت، رسول خدا(ص)، بنی‌هاشم و مسلمانان به سبب آزارهای مشرکان مکه به شعب پناه جستند و سه سال در محاصره اقتصادی و اجتماعی در این مکان به سر بردند. امام علی(ع) در نامه‌ای به معاویه به دشمنی قریش و محاصرۀ ۳ ساله شعب ابی‌طالب اشاره کرده است. این منطقه ملک عبدالمطلب بوده است. خانه متعلق به خدیجه که پیامبر اکرم(ص) با او در آن زندگی می‌کرده و همه فرزندانشان در آنجا به دنیا آمد، در این محله واقع بوده است. این شعب که در قسمت شرق کعبه، و پس از مَسعیٰ قرار گرفته، به دلیل نزدیکی به کعبه بهترین نقطه مکه بوده است. به علت تولد پیامبر(ص) در این منطقه آن را "شعب مولد" نیز نامیده‌اند. فاطمه زهرا(س) نیز در این شعب به دنیا آمده‌ است. امروزه تنها بخشی از محلۀ شعب ابی‌طالب به نام سوق اللیل باقی مانده و سایر قسمت‌های آن در توسعه‌های مختلف در داخل مسجد الحرام قرار گرفته است. ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
💢 | صدقه سرّ و صدقه علانیه‏ در خود قرآن، هم از صدقه سرّ نام برده شده و هم از صدقه علانیه و از هر دو تقدیس شده و از صدقه سرّ بیشتر. صدقه (سرّ) به اخلاص‏ نزدیکتر است و فایده فردی‏اش بیشتر است و اما صدقه علانیه موجب تشویق دیگران است و فایده اجتماعی ‏اش زیادتر است. در سوره بقره، آیه 271 می‌فرماید: إنْ تُبدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّاهِی وَ إنْ تُخْفوها وَ تُؤْتوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکمْ وَ یکفِّرُ عَنْکمْ مِنْ سَیئاتِکمْ‏. 📕یادداشت های استاد مطهری ج ۱ ص ۴۱۶ ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
4_5830178835986907732.mp3
1.68M
💢 | چقدر به حرف همسرت گوش میدی؟ 🤔 زن ذلیلی از کجا آغاز میشه؟ ➕ نمونه از رفتار امام باقر(ع) ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 | تفاوت انسان‌ها ➕چند نمونه شنیدنی از رفتار ائمه و پیامبر(ص) هنگام موعظه و نهی از منکر ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
| امروز پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
| امروز جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
💡 | تکافل، تعاون و عهده داری 🔻... هرکس به قدر خود ظرفیتی دارد و به اندازه ی خود می تواند آب بردارد...، می تواند یک را در نظر بگیرد و گرفتاری هایش را در نظر بگیرد. 🔻اگر این روح در ما زنده شود؛ این روح تعاون و تکافل و عهده داری و کوشش در راه حوائج و گرفتاری ها، دیگر مرگی و کمبودی نخواهیم داشت. 🔻... اگر هر کس، یک نفر یا بیشتر از این استعدادها را در نظر می گرفت و گرفتاری های آن ها را مرتفع می کرد، کارها به خوبی اصلاح می شد و نفراتی تهیه می شدند و این نفرات تهیه شده، باز به تهیه ی دیگران می پرداختند و همین طور افراد زیاد می گردند. هنگامی که افراد نبودند، زیاد می شود. 🔻مسائل تأمین و و ، به وسیله ی «تکافل و تعاون و سعی در حوائج» به خوبی حل می گردد. این درست است که من برای خودم نمی توانم کنم، اما برای گرفتارِ دیگر که ننگی نیست، حتی هم هست. اگر همین عهده داری و تکافل در میان ما بود، کار به اینجا نمی کشید. 🔻... مادام که زیربنای و در ما نباشد، چطور می توانیم به این مراحل دست یابیم؟! مادامی که در سطح غریزه هستیم و علاقه ی ما به خودمان از همان حب بقا و حب به ذات تجاوز نمی کند، کجا می توانیم به درد دیگری برسیم؟! 🔻اگر من کرده بودم و شناخت ها و معارفی به دست آورده بودم و از به رسیده بودم و از سطح غریزه رهیده بودم و ″علاقه ی من به خودم، به خاطر خدا و دستور او بود و رسیدگی به خودم از روی بود″، در اینجا؛ در اینجایی که محتاج تر و گرفتارتر از من وجود دارد، می توانستم ایثار کنم و یا انفاق کنم و یا لااقل برایش کوشش کنم و در حوائجش سعی کنم و از افراد دیگر بدون آنکه نامش را ببرم و آبرویش را بریزم، برایش وجوهی جمع آوری نمایم. 🔻... اگر و انفاق و قناعت و یا لااقل تکافل و عهده داری و سعی در حوائج و اهتمام به امور مسلمین در ما زنده می شد، بسیاری از مسائل تأمیناتی در همین سطحِ پایین حل می شد و به کمک فلان کس هم احتیاج نمی افتاد. 📚 ، ص ۱۸۱ تا ۱۸۷ ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
💡 | تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن... 🔻خدايا! ما را از آن بنده‌هايى قرار بده كه مدام با تو هستند و شب و روزشان در كنار توست و با داشتن اين وصل، از وحشت هم سرشارند. 🔻در سورۀ هل اتى مى‌فرمايد: وقتى كه على(ع) آن مرحله از را ادامه مى‌دهد، دو خوف هم دارد: يكى «وَ يَخَافُونَ‌ يَوْماً كانَ‌ شَرُّهُ‌ مُسْتَطِيراً» و ديگرى «إِنَّا نَخَافُ‌ مِنْ‌ رَبِّنَا»، كه آنها با آن همه انفاق و ايثار، از هم سرشارند. نه در آنها مى‌آيد كه به آنها بدهد و نه ريايى دلهايشان را مى‌گيرد كه ضايع بشوند. 🔻ما با خواندن دو ركعت نماز چنان غرورى در وجودمان مى‌آيد كه خيال مى‌كنيم بايد چهار قبالۀ بهشت را به ما بدهند كه به چهار نسل‌مان انتقال بدهيم! در حالى كه آنهايى كه راه رفته‌اند، با وجود تمام كارهايشان، از غرور سرشار نمى‌شوند. آخر چه غرورى‌؟ ما كه براى هيچ‌ها در اين عالم عمرى را داده‌ايم، وقتى كه براى او يك لحظه مى‌آوريم، چه مى‌خواهيم به ما بدهند؟! گيرم كه خدا در گذشته به ما چيزى نداده و در آينده هم چيزى ندهد، مگر آنها كه ما برايشان مرده‌ايم و فانى شده‌ايم، چه داده‌اند و چه مى‌دهند!؟ 📚 بهار رويش ص۱۰۷ ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
| امروز شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐 | توضیحات استاد رائفی پور درباره تلاش شهید فخری زاده در ساخت واکسن کرونا 👤 واحد سلامت مؤسسه مصاف در بخشی از این پروژه همکاری داشته است. 👤 ...این رو ما افتخار می دونیم در جریانی هستیم و تفکری وجود داره که بچه‌هاش حاضرن جانشون رو فدای مردم ایران میکنه ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━
🌐 | چرا برخی دشمن را باور ندارند یا می‌خواهند دشمن را به دوست تبدیل کنند؟ 🔻بدون برائت از دشمن اهل‌بیت، دوستی اهل‌بیت موجب نجات نمی‌شود 🔘محافظه‌کاری، قتلگاه انقلاب؛ تحول‌خواهی، گام دوم انقلاب(ج۶) ➖ چرا انسان علی‌رغم دوست‌داشتنِ تحول‌، برای تحول همت نمی‌کند، انگیزه ندارد، ذهنش خوب کار نمی‌کند و راه‌ها را باز نمی‌کند؟ یکی از دلایلش این است که دشمن را نمی‌بیند یا باور ندارد که دشمن وجود دارد. ➖ بعضی‌ها نمی‌خواهند دشمن را باور کنند، بلکه وجود دشمن را انکار می‌کنند و حتی می‌خواهند دشمن را به دوست تبدیل کنند. درحالی‌که همۀ دشمن‌ها به دوست تبدیل نمی‌شوند؛ بلکه گاهی وحشی‌تر و دشمن‌تر می‌شوند. ➖ متاسفانه برخی از مسئولین و سیاسیون، نه‌تنها دشمنی‌ها علیه کشورمان را جدی نمی‌گیرند، بلکه ما را در رقابت هم نمی‌بینند و تصورشان این است که همه با ما دوست هستند، فقط باید گفتگو کنیم تا سوءتفاهم برطرف بشود! ➖ یکی از ویژگی‌های دولت بازرگان این بود که وجود دشمن را انکار می‌کردند؛ هم در داخل و هم در خارج. می‌گفتند شما زیادی شلوغش کرده‌اید، آمریکا این‌طوری نیست! برای همین، مخفیانه دنبال مذاکره بودند. ➖ بعضی‌ها در اثر ضعف روحی و ترس، چون دوست دارند که دشمن نباشد، در تحلیل‌هایشان وجودِ دشمن انکار می‌شود یا فراموش می‌شود. همۀ ما قبول داریم که بهتر است دشمن نباشد، اما در واقعیت می‌بینیم که دشمن وجود دارد. ➖ جنایت‌های استکبار جهانی در منطقه و در کشورهای همسایۀ ما، بزرگ‌ترین امداد الهی برای جامعۀ ما بود که ما بفهمیم دشمن‌های بی‌حیثیتی داریم؛ و الا اگر نفرت از این دشمن پدید نمی‌آمد، دوستی اهل‌بیت(ع) هم ما را نجات نمی‌داد. ➖ اگر شما دوستی اهل‌بیت(ع) را داشته باشی ولی برائت از دشمنان اهل‌بیت(ع) را نداشته باشی، کارَت لنگ است. با یک بال نمی‌شود پرواز کرد. 👤علیرضا پناهیان 🚩هیئت هنر - ۹۹.۶.۱۵ 👈🏼 متن کامل: Panahian.ir/post/6561 ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━
| تمسخرکنندگان پیامبران، همان تولیدکنندگان تروریست‌ها هستند 🔸 کسی که برای شخصیت مورد احترام جمع کثیری از انسانها، احترام قائل نشود، برای خود انسان‌ها هم احترام قائل نیست 🔸 هیچ انسان فرهیخته‌ای هرچند بی‌دین باشد، نمی‌تواند بی‌احترامی به یک پیامبر را تحمل کند 🔻 من به سهم خودم به مردم فرانسه عرض می‌کنم؛ شما که به حضرت مسیح معتقد هستید، حتی یهودیانی که به حضرت موسی معتقد هستید، بدانید که بی‌احترامی به پیامبر اسلام، بی‌اثر نیست در بی‌احترامی به پیامبر ادیان دیگری مثل یهودیت و مسیحیت. 🔻 هیچ انسان دین‌داری در عالم نمی‌تواند بی‌احترامی به یک پیامبر را تحمل کند. اگر کسانی در جهان هستند که دین‌دار نیستند، اما آدم‌های فرهنگی و فرهیخته‌ای هستند، اینها هم نمی‌توانند بی‌احترامی به رسول‌خدا(ص) را تحمل کنند. 🔻 شخصیت‌های فرهنگی کشور خودمان، که وقتی به یک امر باستانی بی‌احترامی بشود، یا مثلاً به یک شخصیت شاهنامه بی‌احترامی بشود، برآشفته می‌شوند، به اینها هم عرض می‌کنم که اگر به رسول‌خدا(ص) بی‌احترامی بشود، فکر نکنید که فرهنگ باقی می‌ماند و سنت‌های بشری، محترمانه باقی خواهند ماند! 🔻 اهل فرهنگ و هنر، طبیعتاً نباید بتوانند بی‌احترامی به رسول‌خدا(ص) را تحمل کنند. خداوند متعال، استهزاءکنندگان به رسول خود را تحمل نمی‌کرد. 🔻 هرکس که احترام قائل نمی‌شود برای آن شخصیتی که عزیز و مورد احترام جمع کثیری از انسانهاست، برای خود انسان‌ها هم احترام قائل نمی‌شود. تمسخرکنندگان پیامبران، همان تولید کنندگان تروریست‌ها هستند. 👤علیرضا پناهیان 🚩دعای ندبه جمکران - ۹۹.۸.۹ ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━
🌐 | دون‌همتی، مانع تحول/مدیری که بلندهمت نباشد، نمی‌تواند تحول ایجاد کند 🔻اگر فقط دنبال امنیت ایران باشیم نه منطقه، امنیت ایران را هم از دست خواهیم داد 🔻چرا از سال‌ها پیش، با وجود تأکید رهبر، مسئولین دنبال اقتصاد بدون نفت نرفتند؟ 🔘 محافظه‌کاری؛ قتلگاه انقلاب، تحول‌خواهی؛ گام دوم انقلاب(ج۷) ➖ یکی از موانع تحول و تحول‌خواهی در یک فرد-که ابعاد اجتماعی هم پیدا می‌کند- دون‌همتی و داشتن همتِ کم است. کسی که این مانعِ تحول در وجودش باشد اصلاً نباید مدیریت قبول کند و نباید مسئول بشود چون به جامعه لطمه خواهد زد. ➖ خدا دنیا را طوری قرار داده که اگر بلندهمت نباشی و به کم راضی بشوی، همان کم را هم از دست می‌دهی و اوضاعت بدتر خواهد شد. لذا گاهی اوقات، داشتن همت بلند، برای ما یک تکلیف است. ➖ مثلاً اگر همت ما فقط حفظ امنیت ایران باشد و به امنیت کشورهای منطقه اهتمام نورزیم، امنیت خودمان را هم از دست می‌دهیم. ولی اگر بلند همت باشیم و به امنیت عراق، سوریه و... کمک کنیم، امنیت خودمان صد برابر بهتر باقی می‌ماند. علی(ع) می‌فرماید: اگر کسی منتظر باشد تا در خانۀ خودش با دشمن بجنگد، ذلیل و مغلوب دشمن می‌شود (نهج‌البلاغه/ خطبه۲۷) ➖ رهبر انقلاب از حدود سی سال قبل، صریحاً بر جدا شدن اقتصاد کشور از نفت تأکید داشته و فرموده‌اند، اقتصاد مملکت باید بدون نفت اداره بشود. اما چرا مسئولین این کار را نمی‌کنند؟ چون همت بلند ندارند! چنین کسانی اصلاً نباید این مسئولیت را می‌پذیرفتند. ➖ کسی که دارای همت بلند نیست نمی‌تواند تحول ایجاد کند. ایجاد تحول و تغییر، بالاخره یک سختی و رنجی دارد، همت بلند، به انسان انگیزه می‌دهد که سختی‌های تحول را بپذیرد. همت بلند، شجاعت و قدرت ریسک انسان را هم بالا می‌برد. 👤علیرضا پناهیان 🚩هیئت هنر - ۹۹.۶.۱۶ 👈🏼 متن کامل: Panahian.ir/post/6573 ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━
| امروز یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
📜 | دیدن خدا گویند عارفی قصد حج كرد. فرزندش از او پرسید: پدر كجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن كه هر كس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما كجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم كجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید كه می گفت: تو به زیارت خانه خدا آمدی و آن را درك كردی. او به دیدن خدا آمده بود و به سوی خدا رفت! منبع: تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید ، خواجه عبدالله انصاری ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━
❤️ | خاطره‌ای از شهید میثم نظری ✅میثم در تاکسی با زن مواجه می شود که با بی مبالاتی خود را با میثم رعایت نمی کرده و میثم با نقشه ای جالب خود را از ورطه می رهاند. او گفت میثم ساعت 9 شب با او تماس گرفت و پس از سلام و احوالپرسی مختصر گفت که بیماری واگیرداری گرفته که حتی از فاصله ای کوتاه قابل است. زیرکی میثم جواب داد، بدون درگیری و ناراحتی، زن بدحجاب از او فاصله گرفت. ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
❤️ | داستان استخوان شهدا و برگه های دانشجویان! ✅سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:  این روزها زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران... به نظرنتون کارخوبیه؟؟ کیا موافقن؟؟؟ کیامخالف؟؟؟؟ اکثر دانشجویان مخالف بودن!!! بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا ... ملت دیوونن!!" بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!! تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های جلسه ی قبل نبود... ✅همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.....ولی استاد جواب نمیداد... یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟ شما برگه های مابودی؟؟؟ استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم... استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟ همه ی دانشجویان شاکی شدن. ✅استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ گفتند: چون واسشون کشیدیم، درس خوندیم، دادیم، کردیم... . هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... . استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ... استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. صدای دانشجویان بلند شد. ✅استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن! دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید و چقدر کردید تا پیداشون کردید، ✅پس چطور توقع دارید که رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد ؛ الان همین چهارتا نباشه!!؟؟ بچه اش رو ، حتی اگه شده باشه. ❇️چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن شدن!! تنها کسی که موافق بود .... بود که سالها باباش بود. ... ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
📜 |داستان سگ واستخان روزی از روزها، یک سگ ولگرد به دنبال غذا می گشت که به یک مغازه قصابی رسید. او یک تکه استخوان پیدا کرد که مقداری گوشت به اون چسبیده بودپس استخوان را برداشت و پا ه فرار گذاشت تا جای امنی پیدا کند و از غذایی که پیدا کرده بودریال لذت ببردسگ قصه ما، شروع کرد به جویدن استخوان و چون استخوان خیلی بزرگ بود، حسابی تشنه شد.پس کنار رودخانه ای رفت تا تشنگی اش را برطرف کند. او همچنان استخوان را با خودش می برد و نگران بو که مبادا سگ دیگه ای استخوانش را بدزددوقتی سگ به بالای پل رسید، به دور و برش نگاهی کرد تا ببیند که آیا می تواند استخوان را لحظه ای به زمین بگذارد و برود آب بخورد؟ که به طور اتفاقی عکس خودش رو از بالای پل توی آب دید. اون نتوانست بفهمد که اون عکس، سایه خودش است و فکر کرد که سگ دیگه ای با یک استخوان اونجاست و برای اینکه حریص بود، دلش می خواست که اون استخوان هم مال خودش باشه. برای همین شروع کرد با پارس کردن با این امید که اون سگ، بترسه و فرار کنه ولی از بخت بد، استخوانی که توی دهانش بود، افتاد توی آب رودخانه ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━
📜 |داستان کوتاه زخم زبان , داستان استاد شیوانا زخم زبان , داستان شیوانا زخم زبان شیوانا در مدرسه نشسته بود که با دیدن صحنه ای عجیب جا خورد . زن و دختر جوانی پیرمردی را کشان کشان نزد او آوردند در حالی که با نفرت به پیرمرد خیره شده بودند از شیوانا خواستند تا سوالی را از جانب آن ها از پیرمرد بپرسد ! شیوانا در حالی که سعی می کرد خشم و ناراحتی خود را از رفتار زشت دختر و زن با پیرمرد پنهان کند ، از زن قضیه را پرسید . زن گفت : این مرد همسر من و پدر این دختر است . او بسیار زحمت کش است و برای تامین معاش ما به هر کاری دست می زند . از بس شب و روز کار می کند دستانی پینه بسته و سر و صورتی زخمی و پشتی خمیده و قیافه ای نه چندان دلپسند پیدا کرده است . وقتی در بازار همراه ما راه می رود ما در هیکل و هیبت او هیچ چیزی برای افتخار کردن پیدا نمی کنیم و سعی می کنیم با فاصله از او حرکت کنیم . ای استاد بزرگ از طرف ما از این پیرمرد بپرسید ما به چه چیز او به عنوان پدر و همسر افتخار کنیم و چرا باید او را تحمل کنیم !؟ شیوانا نفسی عمیق کشید و دوباره از زن و دختر پرسید : این مرد اگر شکل و شمایلش چگونه بود شما به او افتخار می کردید !؟ دخترک گفت : من دوست دارم پدرم قوی هیکل و خوش تیپ و خوش لباس باشد و سر و صورتی تمیز و جذاب داشته باشد و با بهترین لباس و زیباترین اسب و درشکه مرا در بازار همراهی کند . زن نیز گفت : من هم دوست داشتم همسرم جوان و سالم و تندرست و ثروتمند و با نفوذ باشد و هر چه از اموال دنیا بخواهم را در اختیار من قرار دهد . نه مثل این پیرمرد فرتوت و از کار افتاده فقط به اندازه بخور و نمیر برای ما درآمد بیاورد !؟ به راستی این مرد کدام از این شرایط را دارد تا مایه افتخار ما شود ؟ ای استاد از او بپرسید ما به چه چیز او افتخار کنیم !؟شیوانا آهی کشید و به سوی پیرمرد رفت و دستی به شانه اش زد و به او گفت : آهای پیرمرد خسته و افسرده ! اگر من جای تو بودم به این دختر بی ادب و مادر گستاخش می گفتم که اگر مردی جوان و قوی هیکل و خوش هیبت و توانگر بودم ، دیگر سراغ شما آدم های بی ادب و زشت طینت نمی آمدم و همنشین اشخاصی می شدم که در شان و مرتبه آن موقعیت من بودند !؟ پیرمرد نگاه سنگینش را از روی زمین بلند کرد و در چشمان شفاف شیوانا خیره شد و با صدایی آکنده از بغض گفت : اگر این حرف را بزنم دلشان می شکند و ناراحت می شوند ، مرا از گفتن این جواب معاف دار و بگذار با سکوت خودم زخم زبان ها را به جان بخرم و شاهد ناراحتی آنها نباشم ! پیرمرد این را گفت و از شیوانا و زن و دخترش جدا شد و به سمت منزل حرکت کرد . شیوانا آهی کشید و رو به زن و دختر کرد و گفت : آنچه باید به آن افتخار کنید همین مهر و محبت این مرد است که با وجود همه زخم زبان ها و دشنام ها لب به سکوت بسته تا مبادا غبار غم و اندوه بر چهره شما بنشیند . ┏━🍃🌺🍃━┓     @seraat313 ┗━🍂━
| امروز دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━
| امروز سه شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۹ 😷لطفا به محدودیت های کرونایی عمل کنید و تو خونه بمونید و اگر سر کار می روید فاصله گزاری اجتماعی رو رعایت کنید و ماسک بزنید 🗓 ┏━🍃🌺🍃━┓ @seraat313 ┗━🍂━