✍ #خاطرات_افلاکیان
رسول هميشه لبانش پر از #خنده بود. يكي از #بااخلاق_ترين نوجوانان آن موقع بود. او هميشه در كارهاي كشاورزي به پدربزرگش کمک می کرد. رسول، آدمي متدیني بود كه اكثر وقتها در #مسجد بود و نمازها را با #جماعت ادا مي كرد و هميشه #دعا مي كرد كه خدايا دولت ما، ايران اسلامي را از تجاوز دشمن محفوظ بدار و ما را بر دشمن بعثي پيروز بدار.
✍ #راوی:آقاي احمد ممندي، دوست شهيد رسول رسولي
🌷 #شهید_رسول_رسولی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #حلما_کوچولو ( #از_خاطرات_شهید )
روزهای آخر فقط در حال نوشتن بود خیلی #خاکی و #تو_دار بود
همش #خنده رو لباش بود چند روز مونده بود که بابا بشه خیلی #ذوق داشت #حلما_کوچولوشو_ببینه.
اما همش از یه کار نیمه تموم حرف میزد که باید انجام بده و بعد برگرده
بالاخره کاری که باید میکرد رو انجام داد و برگشت اما بدون دیدن دخترش.
🌷 #شهید_مدافع_حرم_میثم_نجفی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398