eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
567 دنبال‌کننده
23.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
46 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
سرانجام علی اکبر حکمت در سن ۳۶ سالگی در روز ۱۷ اسفند ماه ۱۳۶۲ در عنفوان جوانی و در بهترین دوران زندگی در جبهه جنوب جزایر مجنون و در عملیات خیبر جان شیرین و زندگی آرام خود را فدای راه اسلام و آرامش هموطنان خود کرد وخون پاکش بر خاک گرم خوزستان جاری شد وجان به جان آفرین تسلیم کرد و به فیض شهادت رسید. اواخر اسفند ماه سال ۱۳۶۲ که مردم در تدارک آمدن بهار وعید نوروز بودند و طبیعتا" خانواده وبچه های خردسال علی اکبر حکمت نیز دراین فکر بودند که احتمالا" بالاخره پدرشان برای ایام عید به مرخصی خواهد آمد در انتظار آمدن پدر بسر می بردند. لیکن خداوند سرنوشت دیگری را رقم زده بود. در یکی از این روزهای آخر سال ۱۳۶۲ با چند نفر از بچه های اقوام که در سنین نوجوانی بودیم در کوچه نزدیک منزل علی اکبر حکمت در اصفهان مشغول بازی بودیم ناگهان یک موتور سوار از دور به ما نزدیک شد وپس از توقف پیاده شد و پرسید بچه ها منزل علی اکبر حکمت کدام است؟ ما هم با اشاره دست منزل را نشان دادیم وگفتیم ایشان از اقوام ما هستند و در حال حاضر اینجا نیستند و در جبهه‌های جنگ حضور دارند. وی پس از کمی مکث در حالتی که لحنی ناراحت داشت پس از کمی مقدمه چینی گفت حقیقتش را بخواهید ایشان به شهادت رسیده اند و هم اکنون پیکر مطهرش در معراج شهدای اصفهان است و شما که از اقوامشان هستید یک جوری به خانواده اش اطلاع بدهید و هر چه زودتر جهت شناسایی و تایید پیکر مطهر شهید به بنیاد شهید جهت رفتن به معراج شهدا مراجعه نمایید. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
سیزده بدر“ 🌿🌿 به یاد مردانی که سبزه‌های🌱 نوروزشان را با آرزوی گره می‌زدند... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
در زمان غیبت کبری به کسی منتظر گفته می شود و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد؛ منتظر شهادت ، منتظر ظهور امام زمان "عجل الله تعالی فرجه شریف" و خداوند امروز از ما و طلبی می خواهد. وصیت کوتاه مجید زین الدین🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بار پروردگارا تو را به بخشندگیت قسم این مسئله کوچک برای تو و بزرگترین آرزو برای من یعنی را برآورده کن  . خدایا برادران و خواهرانی که درسنگر تو آنهایی که خدمت می کنند پیروز و مؤید بفرما تا برای امت خود مفید باشند. 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🔺بعد از عملیات «» با دلـے شکسته رو به خدا کردم و گفتم: «پروردگارا! ما کگڪه توفیق نداشتیم، قسمت ڪن در همین جوانی را، را، را زیارت ڪنم...» 🙏 🔺مشغول دعا و در خواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که آمد. دستی به شانه‌ام زد و گفت: «حاج علی، می‌روی؟!» یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: «چطور مگر؟» 🔺خندید و ادامه داد: «برایم یک جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمی‌توانم بروم. با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشید به بروید!» سر به آسمان بلند کردم. دلم می‌خواست با تمام وجود فریاد بکشم: «...»🙏 ✍ : خودشهید      🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🔸 جدال عشق و تکلیفِ صیداحمد؛ هنگام دل‌بُریدن از دخترش... 🌼 |معاون گردانِ انبیاء از تیپ ۵۷ ابوالفضل (ع) بود. دخترش خدیجه که متولد شد؛ اومد برا دیدنش. صورتش رو به نوزادِ تازه بدنیا اومده‌اش نزدیک کرد و با تمام وجود فرزندش رو بویید... مادرش اومد جلو؛ پیشونی‌اش رو بوسید و گفت: بخاطر بچه‌هات هم که شده، بیشتر مواظب خودت باش! صیداحمد لبخندی زد و گفت: جان من فدای این خاک... بعد هم شروع کرد از پاسداری گفت که تازه عقد کرده و اومده بود جبهه. یا از بسیجی ۱۴ ساله‌ای گفت؛ که ترس به جانِ عراقی‌ها انداخته بود... مادرش هم سکوت کرد... 🌼 |رفته بود منطقه‌ی زبیدات عراق. توی مسیر داشت به بچه‌هاش فکر می‌کرد. هم به مجید؛ هم به خدیجه؛ و هم به بوسه‌های آخری که بر صورتشون زده بود. تازه به منطقه رسیده بودند که باران خمپاره امان از همه برید. صیداحمد حتی فرصت نکرد از ماشین پیاده بشه. مدام فریاد می‌زد: بخوابید روی زمین! بخوابید!! تا اینکه ترکشی اومد و خورد به شقیقه‌ی صیداحمد؛ همون‌جایی که پر شده بود از بوی تنِ دخترِ تازه متولد شده‌اش. خورد جای بوسه‌های مادرش‌... جالبه که ترکش درست همان‌جایی خورده بود که صیداحمد به همرزمانش می‌گفت: می‌دونم گلوله به اینجای سرم می‌خوره... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
. ♻️ یک سال از این خداحافظی گذشت مایهٔ غرورِ خداحافظ پروژه‌هایِ افتتاحی خداحافظ جمعه‌هایِ بی‌خواب خداحافظ دکترِ سلیم‌النفس‌ها خداحافظ مظلومِ هلهلهٔ بی‌وطن‌ها خداحافظ سفرهای پی‌در‌پیِ استانی خداحافظ پیشانیِ بوسهٔ حاج‌ قاسم خداحافظ «تمجید»هایِ آقا خداحافظ جشن‌های احیایِ کارگاه‌ها خداحافظ «اتّقواالله»هایِ حین خداحافظ زبانِ بی‌لکنتِ از خداحافظ سفرهای عادی‌شدهٔ خداحافظ «ما دنبال دوتا رأی حلال‌ایم» خداحافظ سربازِ احیاگرِ له‌شدهٔ ما خداحافظ «من دردِ را چشیده‌ام» خداحافظ استقبال‌هایِ چشم‌گیر خداحافظ ماشین‌هایِ بدون شیشه‌دودی خداحافظ مخاطبِ و کنایه‌ها نامردها خداحافظ دعای کارگر‌های کارخانه‌هایِ احیایی خداحافظ حینِ خدمت؛ نه پشتِ میز خداحافظ «برای این طلبهٔ خدمتگزار کنید» خداحافظ عبا و قبایِ خاکی بین سیل و زلزله‌ها خداحافظ سیبْلِ تمسخرِ شش‌کلاسی‌هایِ نامرد خداحافظ سیبْلِ توهین‌ها، طعنه‌ها و تهمت‌ها خداحافظ سکوتِ مردانهٔ مقابل تخریب‌های خداحافظ مخاطب پیرمردی که گفت «خدا پدرت رو بیامرزه» خداحافظ «ماشین رو نگه دارید، مگه نمی‌بینید وایستادن» خداحافظ شجاعتِ قدم‌های اقای و مواضعِ صریحِ شیعه‌گری خداحافظ «من تا تمامِ مشکلات حل نشود، به سفرهای استانی خواهم آمد» حالا مخالفین راحت‌تر تخریبت می‌کنند و تو راحت‌تر می‌کنی! خداحافظ آقاسید ابراهیم! 😭 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🏷واسطه یادآوری خدماتش باشیم کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🇮🇷ضمن عرض و تسلیت سی‌ومین شهیدوالامقام مالواجردی ✍مطلب کوتاهی پیرامون آشنائی با 🌹 تقدیم حضورتان می‌نمائیم‌. 🌹 🇮🇷🌹 🔹نوه‌ی جناب ✨ معروف‌به "حاج‌علی‌رحیم‌خان" که ایشان اصالتا رامشه‌ای و 🔹داماد ⚜حضرت‌مرحمت‌پناه ⚜حجت‌الاسلام‌والمسلمین مشهور به "حاجی‌آخوند" می‌باشند. 👇به‌عبارتی 👈نتیجه‌ی مرحوم "حاج‌ملاعباس" می‌باشند. این شهیدوالامقام ⚜مرحومه‌مغفوره 🌸حاجیه‌فاطمه‌عبدالجباری حدود یک‌سال‌پیش به رحمت‌ الهی رفت. 🔹و جناب‌ معروف‌به "حاج‌حسین‌سکينه‌تقی" (آقامهدی) می‌باشند. ✍مطالب تکمیلی و مراسم‌ پیکر پاک این شهیدوالامقام متعاقبا اعلام می‌گردد. 💠اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمد وعجل‌فرجهم کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷🍃🌷 نمی‌گویم از بهره نگیر، می‌گویم زرق و برقش، تو را در فرو نبرد... کوله بار شهدا، تنها از پُر بود... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
تعریف می کرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش  میرسوند. ما هر وقت می خواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم. یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم چراغ موتور روشن می رفت. چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره بزنند خندید من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو می زنند دوباره خندید گفت: مگه خاطرات رو نخوندى که گفته. شب روى خاک ریز راه می رفت.و تیر هاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین تیر میخورى در جواب می گفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده و شهید مصطفى می گفت: حسن می خندید و می گفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایی براش افتاد. و بعد چه خوب به رسید ✍ :شهید صدرزاده کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
📲  فرازی از وصیت نامه 🌹 (کوثری) 💠 :  ۱۳۶۲/۰۶/۳۱ -ارتفاعات پیرانشهر 🔸 شـادی روح مطهرشهید صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
شهید روز علی خاکباز اهل و بود و شبی نبود که با خدای خویش نکند.در اواخر سال 1366 در منطقه دربندیخان عراق با هم بودیم شب عملیات با و معنوی به من گفت:«ببین اباذر به بهترین نقطه دنیا آمده ایم اینجا جایی است که ملائک خدا به ما افتخار میکنند.»با شنیدن این جملات پرمغز و عمیق به چهره نورانی و مصمم آن شهید نگاه کردم و با خود گفتم:آقای خاکباز در این عملیات شهید می شود ببین چقد نورانی شده! در حین عملیات نیز با و به دشمن حمله می کرد به طوری که من با دیدن این همه دلاوری و شجاعت متحیر شده بودم. یک ساعت قبل از شهادتش به من گفت:«آتش دشمن کمتر شده من میروم اگر مجروحی داریم به عقب بیاورم.»دقایقی بعد به دنبال او رفتم و دیدم در حال کمک به مجروحین مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفته و به رسیده است. ✍ :اباذر کشاورز 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398