eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
570 دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
برادرم در جبهه دقیق یادم نیست فرمانده دسته یا گروهان بود و تعریف می کرد: بچه های دستجرد از من زیاد حساب نمی برند و به شوخی و خنده حرف گوش نمی دهند. البته همگی باهم رفیق بودند و خیلی برادرمو دوستش داشتند چون برادرم آدم مهربان و با اخلاقی بود بچه های دستجرد که در جبهه با برادرم بودند شوخی داشتند. برادرم می گفت: نیروهایی که غریبه هستند بیشتر حرف من و گوش می دهند. یک شب سرد زمستان که برف هم آمده بود مادرم آمده بود لب ایوان نشسته بود. می گفت: خواب بودم یک دفعه یاد سه تا پسرام افتادم که الان اونا تو جبهه تو این هوای سرد زمستان کجا هستند و چه می کنند. و من اینجا زیر کرسی و جای گرم و نرم خوابیدم و نمی دونم بچه هام الان کجا هستند. و همیشه نصفه های شب می آمد در حیاط منزل و دعا می کرد که خدایا بچه هام نه اسیر و نه شهید شوند. بخاطر همین برادرم همیشه می گفت: مادر شما دعا می کنید ما شهید نشویم چون من خودم تو جبهه می بینم که تیرهایی که بسمت من می آید اما از کنار من رد می شود و به من نمی خورد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
یادم می‌­آید یک بار گفتم دستور عقب‌نشینی نمی­‌دهید؟ و : چرا عقب‌نشینی؟ ما در هستیم و چشم امید امام و 30 میلیون ایرانی به ما است.🌷 ✍ : همرزم شهید 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
💢 . ▪️از عملیات برگشته بودیم.ناصر مجروح شده بود.رفتیم تهران مطب پزشک برای درمانش.ناصر رفت داخل و من بیرون منتظر ش بودم.مدتی نگذشت دیدم ناصر با یه بغضی از اتاق دکتر اومد بیرون.بهش گفتم حاجی چیزی شد؟؟؟ . گفت نه فقط بریم ازینجا محمد.اومدیم بیرون دیدم زد زیر گریه ، اشکش می‌ریخت، گفت : محمد دعا کن شهید بشم ، دیگه این دنیا جای موندن نیست.تعجب کردم!!!گفتم چی شد حاااجی ؟؟؟؟ گفت وقتی رفتم پیش پزشک ، رفت معاینه م کنه ، فهمید که تو جبهه مجروح شدم ، برگشت و بهم گفت : حقتووونه ، میخاسین نرین !!! تا کی دنبال جنگ و جبهه میخاین باشین !!!!!!محمد دعا کن شهید بشم ، من تحمل شنیدن این نیش و کنایه هارو ندارم.... . 🚩 بیاد ویژه ۲۵ ، سردار ناصر بهداشت ، گردان حمزه سیدالشهدا ...( 📸 سمت : محمد موسوی، سمت ناصر بهداشت ) کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
راه و مکتب سید مقاومت ادامه خواهد یافت ضربات جبهه‌ی مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی کوبنده‌تر خواهد شد -فاتح-خیبر 🔴 حضرت امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: 🔻شب و روز پنهان و آشکار شما را به مبارزه دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید. به خدا سوگند هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد. اما شما سستی نشان دادید و خواری و ذلت پذیرفتید تا آنجا که دشمن پی‌درپی به شما حمله و سرزمین‌های شما را تصرف کرد.
تو مسير كه مي‌رفتيم راه‌آهن، تعریف كرد. :« ببين پسرم! كسي تو رو مجبور نكرده بري . من دارم تو رو مي‌بينم كه تو مي‌زني. بگو آخه واسه چي مي‌خواي بري؟» ؛ اگر چه منَم جلو چشمَمِه كه دارم تو خونم غلط مي‌زنم.» رسیدیم. راه‌آهن به رنگ دراومده بود. … از كثرت رزمنده‌ها جاي سوزن انداختن نبود. سر و صورتشو با اين احساس كه آخرين باره كه مي‌بينمش، بوسيدم. او هم خم شد، دستمو بوسید. قاسم رفت. ۵ سال بود که اثری اَزَش نبود. وقتی هم پیداش کردن، یه و بود. استخونشو خاك گرفت. پلاك رو هم ديوار با عكسش بغل گِرِفت. هرچَند زمان زیادی گذشته ولی هنوز هم كه هنوزه، آخرين حرفاش تو گوشمه. * زيادي مي‌كرد. دوست داشت همراه بچه‌هاي تخريب براي كردن برود. با اين وجود هنوز گفت نبايد بروي! گفت:« ! و ديگر هيچ نگفت.» 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷 ... تازه رسیده بودم به . همانطور ڪه داشتم میرفتم، صحنه اےعجیب دیدم. درآن هواےگرم و درآن موقع ظهر ڪه تمامےنیروها ازشدت داخل سنگربودند، ڪنارتانڪرآب نشیته بود و باعشق، ظرف هاے ناهار بچه هاےقرارگاه را مےشست. گفتم شاید نباشد؛ اما وقتےجلوتر رفتم، دیدم خوداوست. آدمےمثل با آن همه برو و بیا، تیپ۲۷محمدرسول الله(ع) و مسئول قرارگاه تاڪتیڪے، بیاید و ڪنار تانڪرآب، بشقاب هاے نیروهایش رابشوید. فورے را آماده ڪردم و خیلےسریع، قبل از اینڪه متوجه شود، از او درآن حالت عڪس گرفتم    🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🍃 تعهد کاری زیر سایه‌‌ی تهدید منافقین و گروهک‌ها، جهاد پستش را ترک کرده بود. اجازه نداد کسی سر پست نگهبانی برود؛ خودش رفت و در کیوسک نگهبانی ایستاد. نگهبان که برگشت، پشتیبانی و مهندسی جنگِ جهاد را دیده بود که به جایش ایستاده است، از خجالت سرش را بالا نمی‌آورد که لبخندهای حاج علی را نبیند. این‌طوری به ما فهماند حتی جلوی در هم که نباشد، فرماندهی دچار اخلال می‌شود و ما نباید کارمان را رها کنیم. 🌷 🌷 فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد استان اصفهان کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398