🖤وهب بن وهب
🕊🌹وهب در سال ۶۱ هجری قمری تنها ۲۵ سال سن داشت و تنها هفده روز از دامادی او گذشته بود. او بعد از بریر یا عمرو بن مطاع به میدان رفت و با شجاعت در برابر تمام مشکلات جنگ استوار ماند و جنگید.
بعد از آن به سمت مادرش قمر و همسرش هانیه رفت که همراه با او به کربلا آمده بودند. به مادرش گفت: آیا از من راضی شدی؟ گفت: من از تو خشنود نمی شوم مگر آنکه پیش روی حسین علیه السلام کشته شوی. همسرش به او گفت: تو را به خدا سوگند مرا به فراقت مبتلا مکن و دلم را به درد نیاور.
مادرش گفت: فرزندم! از تقاضای همسرت روی گردان و به میدان برو و در رکاب فرزند دختر پیامبرت بجنگ تا از شفاعت جدّش در روز قیامت بهرهمند شوی
درنهایت بعد از اینکه هفتاد زخم بر روی بدنش وارد و سرش از تن جدا شد آن را به طرف مادرش انداختند. مادرش خون از چهره فرزندش پاک کرد و گفت:
«ستایش مخصوص خدایی است که رویم را سفید و چشمانم را به شهادت فرزندم در رکاب امام علیه السلام روشن کرد ... گواهی میدهم که یهود و نصاری و مجوس در کلیسا و آتش خانه های خود از شما بهترند.»سپس سر وهب را به سوی سپاه یزید انداخت که به یکی از سپاهیان یزید برخورد کرد و وی را به هلاکت رساند.
خوارزمی گوید: غلام شمر به فرمان او، مادر وهب را به شهادت رساند.
#کربلا
#امام_حسین_علیه_السلام
#وهب_بن_وهب
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#اباعبدالله🥀
آنان که ز خرمای #علــی سیر شدند
#کربلا گوشه گودال همه شیر شدند
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#گزارش_کار_فرهنگی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
به لطف خدای متعال امسال نیز با همت خادمین حفظ آثار شهدای دستجرد عکس اربعین شهدا طراحی و به چاپ رسید تا بدست زائرین کربلا برسد تا به یاد شهدا نائب زیاره شهدا در پیاده روی اربعین حسینی باشند.
زائرین #کربلا التماس دعا 🤲
زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
1_5969349552.mp3
4.06M
اربعین قسمت خوبات شد
و من جاموندم😭😭😭
#اربعین
#کربلا
#زیارت
#پیاده_روی
#حرم
#اللهم_ارزقنا 🤲
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
قصد داشتم برای #اربعین به کربلا برم.
پیاده روی نجف تا #کربلا، به نیابت از شهیدم و همه شهدا...
همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره
ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده.
دلم پر میزد برای رفتن
سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم.
مامانم باجون ودل مراقبش بود
یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه.
میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده.
بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف.
کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم
#شهید_سیدرضا_طاهر🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 چرا اینقدر روضهی امام حسین(علیه السلام) برپا میکنید و از کربلا، پیادهروی اربعین و امام حسین(علیه السلام) دم میزنید..؟!!
🔹 پاسخ زیبا و به یادگار مانده برای تاریخ بشریت، از #شهید_آقامرتضی_آوینی
◇ بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا؛
◇ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک #افق است یک منظر معنویست که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان!
#کربلا
#عاشورا
#دوکوهه
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
(هل من ناصرا ینصرونی)
غزة اليوم مثل #كربلاء
مسلخه مليء بالموتى
غزّه امروز است همچون #کربلا
قتلگاهش پرشده ازکشته ها
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
تو #یوسف نیستی ولی
در من #یعقوب غمگینی است!
که هر شب بوی پیراهن تو
پیغمبرش میکند....
پ.ن: پیراهنی که علی در عکس به تن دارد، همان پیراهنی است که مادر از او به یادگار نگهداشته است....
مادر در سفر #کربلا پیراهن علی را با خود می برد تا فرزندش را در این زیارت معنوی سهیم کند....
#شهید_علی_محمدی متولد ۱۳۴۹ ،شهادت ۱۳۶۷ در منطقه بانه به #شهادت رسید.🌷
📎همدان، بخش مرکزی، روستای رباط شورینی
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
السلام علیک یا اباعبدالله ⚘ دوستانی که هنوز کربلا نرفتید به روح پاک این شهید عزیز حتما توسل کنید بر
#شهیدی که برات #کربلا میدهد
🌸🌿🌸
این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️😢🌷
بسم الله
ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند:
این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن
هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇💐
اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!
در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!!
این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود.😭 همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم.
با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم:
گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و....
با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.
روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!!
نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین!
گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم.
از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری.
هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و...
سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم.
در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود.
پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما #علیرضا_کریمی✋🌷
علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞
📚مسافر کربلا
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
💢 اسفند ۱۳۶۶ عملیات والفجر ده تو منطقه ی هنیقل وقتی شیمیایی زدند
ماسکش و برداشت و گذاشت رو سر سربازش و خودش سخت مجروح شیمیایی شد و تو ادامه ی عملیات با اصابت تیر مستقیم به قلب بشهادت رسید.
.
▪️بیاد #شهید علی #صلواتی ( #آمل) از رزمندگان #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا .شادی روحش #صلوات.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
💢 #محمد_دعا_کن_شهید_بشم
.
▪️از عملیات برگشته بودیم.ناصر مجروح شده بود.رفتیم تهران مطب پزشک برای درمانش.ناصر رفت داخل و من بیرون منتظر ش بودم.مدتی نگذشت دیدم ناصر با یه بغضی از اتاق دکتر اومد بیرون.بهش گفتم حاجی چیزی شد؟؟؟
.
گفت نه فقط بریم ازینجا محمد.اومدیم بیرون دیدم زد زیر گریه ، اشکش میریخت، گفت : محمد دعا کن شهید بشم ، دیگه این دنیا جای موندن نیست.تعجب کردم!!!گفتم چی شد حاااجی ؟؟؟؟ گفت وقتی رفتم پیش پزشک ، رفت معاینه م کنه ، فهمید که تو جبهه مجروح شدم ، برگشت و بهم گفت : حقتووونه ، میخاسین نرین !!! تا کی دنبال جنگ و جبهه میخاین باشین !!!!!!محمد دعا کن شهید بشم ، من تحمل شنیدن این نیش و کنایه هارو ندارم....
.
🚩 بیاد #دلاور #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا ، سردار #شهید ناصر بهداشت ، #فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا ...( 📸 سمت #راست : #جانباز محمد موسوی، سمت #چپ #سردار #شهید ناصر بهداشت )
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🔸نماز ظهر زیر آتش خمپاره دشمن
✍شهدای دوران #دفاع_مقدس نشان دادند که اگر روز #عاشورا در #کربلا حضور داشتند، در رکاب حسین (علیهالسلام) به شهادت میرسیدند؛ مانند
#شهید_محمود_اخلاقی که بدون هیچ ترسی نماز ظهر عاشورای خود را زیر آتش خمپاره دشمن به جماعت تشکیل داد
#نماز
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398