لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_جبهه 😂
🎥مصاحبه شیرین و دیدنی شهید بیطرفان(معروف به دائی محمد) از گردان کوثر لشکر ۱۷علی بن ابی طالب قم بالهجه شیرین قمی😁
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🌴🕊
🕊🕊
🕊🕊🕊
🌺متن صلوات شعبانیه🌺
🌸هر روز شعبان در وقت زوال [وقت ظهر شرعى] و در شب نيمه آن اين صلوات را كه از حضرت زين العابدين عليه السّلام روايت شده بخواند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلايَتَهُمْ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ، بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ شَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيَيْتَنِي تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ ] يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعا لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ
اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعا مُشَفَّعا وَ طَرِيقا إِلَيْكَ مَهْيَعا وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعا حَتَّى أَلْقَاكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِيا وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِيا قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۹۸ قسمت اول
💠1.علم الهى
خدا از نعره حيوانات وحشى در كوه ها و بيابان ها، و گناه و معصيت بندگان در خلوتگاه ها، و آمد و رفت ماهيان در درياهاى ژرف، و به هم خوردن آبها بر اثر وزش بادهاى سخت آگاه است. و گواهى مى دهم كه حضرت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) برگزيده خدا، سفير وحى، و رسول رحمت اوست.
💠2.ارزش پرهيزكارى
پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم، خدايى كه آفرينش شما را آغاز كرد، و به سوى او باز مى گرديد. خدايى كه خواسته هاى شما را بر آورد، و بازگشت بسوى او نهايت آرزوى شماست. راه راست شما به او پايان مى پذيرد، و به هنگام ترس و وحشت، او پناهگاه شماست.
همانا تقوا و ترس از خدا، داروى بيمارى هاى دل ها، روشنايى قلب ها، و درمان دردهاى بدن ها ، مرهم زخم جان ها، پاك كننده پليدى هاى ارواح، و روشنايى بخش تاريكى چشم ها، و امنيّت در نا آرامى ها، و روشن كننده تاريكى هاى شماست.
پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهيد، و با جان، نه با تن، فرمانبردار باشيد تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آميزد، و (آن را) بر همه امورتان حاكم گردانيد.
اطاعت خدا را راه ورود به آب حيات، شفيع گرفتن خواسته ها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشت هاى طولانى دوران برزخ، و راه نجات لحظات سخت زندگى، قرار دهيد زيرا اطاعت خدا، وسيله نگهدارنده از حوادث هلاك كننده، و جايگاه هاى وحشتناك، كه انتظار آن را مى كشيد، و حرارت آتش هاى بر افروخته است.
پس كسى كه تقوا را انتخاب كند، سختى ها از او دور گردند، تلخى ها شيرين و فشار مشكلات و ناراحتى ها برطرف خواهند شد، و مشكلات پياپى و خسته كننده، آسان گرديده و مجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مى بارند، رحمت باز داشته حق باز مى گردد، و نعمت هاى الهى پس از فرو نشستن به جوشش مى آيند، و بركات تقليل يافته فزونى گيرند. پس از خدايى بترسيد كه با پند دادن شما را سود فراوان بخشيده، و با رسالت پيامبرش شما را نيكو اندرز داده، و با نعمت هايش بر شما منّت گذاشته است. خود را براى پرستش خدا فروتن داريد، و با انجام وظائف الهى، حق فرمانبردارى را به جا آوريد
💠3.ويژگى هاى اسلام
همانا اين اسلام، دين خداوندى است كه آن را براى خود برگزيد، و با ديده عنايت پروراند، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد. پايه هاى اسلام را بر محبّت خويش استوار كرد، و اديان و مذاهب گذشته را با عزّت آن، خوار كرد، و با سر بلند كردن آن، ديگر ملّت ها را بى مقدار كرد، و با محترم داشتن آن، دشمنان را خوار گردانيد، و با يارى كردن آن دشمنان سر سخت را شكست داد، و با نيرومند ساختن آن اركان گمراهى را درهم كوبيد، و تشنگان را از چشمه زلال آن سيراب كرد، و آبگيره هاى اسلام را پر آب كرد.
خداوند اسلام را به گونه اى استحكام بخشيد كه پيوندهايش نگسلد، و حلقه هايش از هم جدا نشود، و ستون هايش خراب نگردد، در پايه هايش زوال راه نيابد، درخت وجودش از ريشه كنده نشود، زمانش پايان نگيرد، قوانينش كهنگى نپذيرد، شاخه هايش قطع نگردد، راه هايش تنگ و خراب نشود، و پيمودن راهش دشوار نباشد، تيرگى در روشنايى آن داخل نشود، و راه راست آن كجى نيابد، ستونهايش خم نشود، و گذرگاهش بدون دشوارى پيمودنى باشد، در چراغ اسلام خاموشى، و در شيرينى آن تلخى راه نيابد. اسلام ستون هاى استوارى است كه خداوند (پايه هاى) آن را در دل حق برقرار، و اساس و پايه آن را ثابت كرد، اسلام چشمه سارى است كه آب آن در فوران، چراغى است كه شعله هاى آن فروزان، و نشانه هميشه استوارى است كه روندگان راه حق با آن هدايت شوند، پرچمى است كه براى راهنمايى پويندگان راه خدا نصب گرديده، و آبشخورى است كه وارد شوندگان آن سيراب مى شوند.
خداوند نهايت خشنودى خود را در اسلام قرار داده، و بزرگ ترين ستون هاى دينش، و بلندترين قلّه اطاعت او در اسلام جاى گرفته است، اسلام در پيشگاه خداوند، داراى ستون هايى مطمئن، بنايى بلند، راهنمايى هميشه روشن، شعله اى روشنى بخش، برهانى نيرومند، و نشانه اى بلند پايه است، كه در افتادن با آن ممكن نيست پس اسلام را بزرگ بشماريد، از آن پيروى كنيد، حق آن را اداء نماييد، و در جايگاه شايسته خويش قرار دهيد.
🌴🌴🌴
۴۰
🌺🌺🌺ادامه داستان🌺🌺🌺
ببینید قبر... قبر، معمولی نداشت لطفاً گوش کنید :چیزی را که می خواهم بگویم با هیچ کدام از معیارها و تئوری های زمینی سازگار نیست . به عبارتی ظاهراً دور از علم منطق و آموختههای دنیوی است .شاید خیلی کسل کننده باشد ولی مجدداً می گویم من فقط موظف هستم که مشاهداتم را نقل کنم. توجیه آنها کار من نیست.
پس لطفاً نخواهید که برای هر چه دیدهام توضیح قانع کننده و علمی ارائه دهم .خیالتان را راحت کنم من پاسخ بسیاری از پرسش هایی را که برای تان پیش خواهد آمد نمی دانم . بنابراین توقع نداشته باشید چیزی را که خودم نمیدانم به شما بفهمانم. من فقط میتوانم این نکته را خاطر نشان کنم بنده آن صحنه هایی را که دیدم و باور دارم که دیدهام .
- شما چه دیدید؟
۴۱
در ابتدا نمای کلی از قبر. قبر، مکانی به طول ۵۰۰ متر. بله، به طول ۵۰۰ متر و عرض ۳۰۰ متر بود. با ارتفاع ۱۰۰ متر یک مکعب مستطیل بزرگ .این مکعب مستطیل ،از هر سمت به دیوارهای بلند و مه مانند ختم می شد. من به هیچ وجه نمی توانستم آن سویه این دیوار مات و ابرمانند را ببینم.
- جسد رضا چی؟ دیدید؟
- نه به طور واضح .ولی آنجا بود. داخل هاله ای افقی به رنگ و شکل پنبه . من قادر نبودم داخل حال را ببینم .
- اندازه ی آن هاله پنبه ای شکل چقدر بود؟ و در کجای آن مکان قرار داشت؟
- به اندازه قامت یک انسان بود. جایی در بالای آن مکان گوشهی سمت راست قرار گرفته بود. انگار که در آن فضا شناور باشد. چون زیرش نزدیک ۱۰۰ متر فضای خالی وجود داشت؟
- و بالایش؟
۴۲
- بالایش به ارتفاع کف یک قبر تا سطح زمین فضای خالی دیده میشد. بعد از آن فضا ، سطحی ابر مانند به چشم میخورد .
- دوست دارم تفسیر شخصیت تان را در مورد این مشاهدات بدانم لطف می کنید بگویید؟
- بر اساس مشاهدات فضای حقیقی قبر با آنچه ما تصور می کنیم تفاوت دارد. به طور کلی عرض می کنم درون دنیای ما مکان ها و یا به بیانی دنیا های دیگری قرار دارد .مکان هایی که ما با چشم های جسمانی مان نمی توانیم ببینیم آنها را فقط با چشم روح میشود دید... الان مثال ناقصی به ذهنم رسید. نمی دانم این مثال چقدر به منظور من نزدیک است ولی بشنوید.
۴۳
-فرض کنید یک قطره خون را در اختیار شما گذاشتهاند. خوب در نگاه اول چه میبینید ؟ یک دایره کوچک قرمز رنگ حالا اگر این دایره کوچک را با چشم مسلح نگاه کنید چه میبینید ؟ این بار گلبول های سفید و قرمز پلاسما پلاکت را خواهید دید .ملتفت شدید؟ شما قبلاً با چشم های تان نمی توانستید این چیزها را ببینید. ولی وقتی از چشم مسلح استفاده کردید توانستید .
در مورد دنیا های درون مکانهای زمینی هم تقریباً اینطور است. به عنوان نمونه ،قبر . فقط با چشم روحی می توانیم فضایی را که درون آن است ببینیم.
۴۴
- با مثالش نتوانست مرا راضی کند به سراغ سوال بعدی رفتم :
- داخل قبر چیزی دیگری توجه شما را جلب نکرد؟
- کرد، بوی بسیار خش.
- و غیر از این؟
- ببینید من کنجکاو بودم بدانم آن سوی دیوار مه آلود چه چیزی وجود دارد.
دانستید ؟
- خوب من به زور به سمت یکی از دیوارها رفتم و....
- چطور رفتید؟ قدم زنان؟ پرواز کنان؟ یا همین که اراده کردید آنجا بودید؟
- یادم هست که آرام به سمت دیواره سر خوردم. بی آن که پاهایم روی سطحی قرار گرفته باشد نزدیک دیواره که رسیدم سعی کردم بفهمم جنسش از ک
چیست .از نوعی نور مات بود .وارد شدم ناگهان عطر موجود در فضا هزار برابر شد.
۴۵
-دیواره، قطور بود؟
- قطور بود به پهنای ۵۰ متر. آرام آرام در آن فضای شیری رنک جلو رفتم. عاقبت از غشای شیری رنگ گذشتم. در سوی دیگر غشای شیری رنگ توانستم چشم انداز جلویم را به صورت شفاف ببینم. البته برای مدتی کوتاه و از فاصله ای نه چندان نزدیک.
- چه دیدی مهندس ؟
مکانی... مکانی پر از جاذبه های رویایی. مکانی بی نهایت زیبا و با طراوت تحیر آور مگر میشود وصف کرد! من میدانم چه دیدم ،اما نمی توانم بیان کنم. لغاتی که به آنها احتیاج دارم ساخته نشده.
- به هر حال ،سعی کنید تصاویری از آنجا را در اختیارم بگذارید .
- جایی پر از درخت رودخانه پرنده و غیره نظیر چنین چشم اندازی در زمین وجود ندارد.
۴۶
-چطور نظیرش در زمینه وجود ندارد شما میگویید در آنجا درخت دیدید و پرنده خوب در زمین هم درخت وجود دارد . رودخانه و پرنده وجود دارد. اینها یعنی نظایر آن چه شما دیدید .
- متوجه حرفتان هستم. دقت کنید، آنجا درخت بود ولی نه از این درخت های زمینی .رودخانه بود ولی از این رودخانه ها.
- ناتوانی او را در توصیف مکانی که در مدت کوتاه دیده بود درک می کردم با این وجود کمی فشار بیشتر،ضرری نداشت:
- توضیح روشنتری میخواهم. لطفاً .
و نگاه منتظر و سیری ناپذیرم را به او دوختم.
- برای نمونه جنس... جنس درخت ها با اینجا فرق داشت. بعضی ها تقریباً حالت شیشه ای داشتند .میشد درون تنه
، درخت ،شاخه و برگ هایش را دید .بعضی ها از حالتی ...از حالتی..
- عاجزانه برای یافتن کلمات تقلا می کرد.
۴۷
از حالت بخار مانند برخوردار بودند. و بعضی ها از حالت ژله ای. خلاصه هر دسته جور خاصی بود متفاوت با درختانی که در دنیا وجود دارد. آب رودخانهها شبیه نور مواج بود. شکل پرنده ها از این رنگها و شکلهای نبود که تاکنون دیده اید. برندها کلاً از جنس دیگری بودند.... که حرفهایم را درک نمیکنید. حق دارید ...شما.... شما این داستان غم انگیز را شنیده اید؟ سالها پیش در روستایی یک کور مادرزاد زندگی می کرد روزی یک قدیس به روستا آمد و زیر کهنسال ترین درخت آبادی نشست. مرد کور نزد او رفت و خواست که چشمانش را شفا دهد . قدیس گفت من مسیح نیستم .نمی توانم چشمانت را برای همیشه به تو برگردانم. میتوانم برای لحظهای تو را بینا کنم .بعد از آن دوباره کور خواهی شد. پس بهتر است که درخواستت را پس بگیری.
مرد کور قبول نکرد گفت: می خواهم این دنیا را ببینم و برای یک لحظه به ناچار پذیرفت. کمی از او فاصله گرفت تا برایش دعا کند قدری که گذشت چشمان مرد کور ناگهان بینا شد. او در همان لحظه خروسی را مقابل خود دید. پس از دیدن خرس دوباره چشمش کور شد. از قدیس پرسید : موجودی که دیدم چه بود جواب شنید خروس .
ازآن روز به بعد مرد کور تا اسم پدیدهای را می شنید به یاد خروس می افتاد یعنی فوراً تصویر خروس به ذهنش می آمد .اگر مردم درباره کوه حرف میزدن میپرسید کوه شبیه خروس است ؟اگر درباره عدم دریا صحبت میکردند میپرسید شبیه خروس است ؟بیچاره تقصیری نداشت و فقط خروس را دیده بود و فکر می کرد شکل هر پدیده ای نظیر و شمایل خروس است؟
۴۸
- منظورتان را گرفتم مهندس ....
......مهندس چشماندازی را که وصف کردید ، منظره بهشت حقیقی بود؟
- منظره بهشت برزخی.... و من، از این افتخار بزرگ بهره مند شده بودم که بهشت برزخی را ببینم .و لو از دور ... لحظات لطیفی بود .قصد کردم جلوتر بروم و وارد طراوت و زیبایی بهشت شوم .حتی به اندازه یک قدم پیش رفتم.... همان موقع صدای روحانی از من پرسید: داری چه می کنی؟! جواب دادم می خواهم توی بهشت بروم گفت: نه تو نمی روی.... متاسفم اجازه این کار را نداری. همه لذت گرم و بی سابقه ای را که کسب کرده بودم از دست دادم... بله شوربختانه من اصلا وارد بهشت نشدم. فقط از فاصله ای تقریبا دور دیدمش و بعد از قبر بیرون آمدم.
۴۹
- چطوری ؟
-با سرعت به سمت بیرون مکیده شدم...
- و دریافتم که مجدداً رو به روی قبر برادر من ایستاده ام.
کنار قبر رضا یک قبر بود. قبر مردی به نام .....درست نیست که نامش را بگویم. اگر اشکالی نداشته باشد در اینجا اسمش را جابر می گذارم .
-موافقم .
- جابر آدم خوبی نبود هرگز نبود . در نتیجه این سوال برایم پیش آمد که داخل قبر او چه شکلی است در همین فکر بودم که صدای روحانی گفت : او اینجا نیست مدتی پیش فرشته هایی که کارشان انتقال اجساد است او را به جای دیگری بردند.
- پرسیدم چرا ؟ گفت بعضی از مکان های موجود در زمین مقدس است برخی معمولی برخی پست . سزاوار نیست که اجساد آدم های بد در مکانهای مقدس دفن باشد همچنین پسندیده نیست که اجساد آدمهای خوب در مکان های پست باقی بماند . چون علاوه بر روح آنها اجسادشان دارای حرمت و تقدس مخصوصی است بنابراین مأموران ما اجساد خوبان را از مکانهای پست به مکانهای مقدس انتقال می دهد و برعکس .
-پرسیدم :الان داخل قبر جابر جسد شخص دیگری قرار دارد؟
- گفت: بله جسد ...فلانی را داخل قبر گذاشتند. آن شخص را می شناختم. دوره گرد مهربانی بود که در زمان حیاتش شانه و قیچی و ناخن گیر و از این قبیل چیزها می فروخت.
۵۰
- سوال کردم قبر جابر هرجا که هست چه شکلی است؟ گفت : تو قبر خسیسی دارد. تنگ و تاریک حتی نمی توانید تصور کنید که چقدر تاریک و تنگ است. البته از داخل قبرش ، منظره جهنم به خوبی دیده می شود .
جمله اش را که تمام کرد عدهای سیاهپوش وارد قبرستان شدند. آنها طابوتی را با خود حمل می کردند . شخص مرده یک زن بود. روحش را بر فراز تابوت دیدم. صورتی دراز و اسبی داشت .او با آشفتگی زیاد و با جیغ های وحشتناک میکوشید وارد تابوت شود .در واقع، جسدش مرتب عقب می رفت، بعد با سرعت به سمت جسدش می دوید و رویش شیرجه میزد. تلاشش هیچ فایدهای نداشت در عین حال دست بردار نبود دوباره برمی خاست، عقب می رفت، شیوه کنان جلو می دوید و دیوانه وار شیرجه می زد.
- نهایت آنچه کرد؟
- نمیدانم تمام چیزی که دیدم همین بود.
چرا ادامه صحنه را ندید؟....
داستان ادامه دارد. . . .
. . .
🔺 نوجوان و جهادگر سلامت ۱۳ ساله ای که در حال ضدعفونی معابر قطع عضو شد.
🔹 محمد حسن عسگری نوجوان ۱۳ ساله در حالی که با پدرش بصورت داوطلبانه و با تراکتور شخصی در چند شب گذشته درحال ضدعفونی کردن معابر یکی از شهرستانهای استان بود متاسفانه در اثر برخورد گاردان رابط بین تراکتور و پمپ مایع ضد عفونی دچار سانحه شد و پس از چند روز علیرغم تلاش پزشکان در بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان پای چپ ایشان تا قسمت ساق قطع گردید.
طرح غربالگری
درمانگاه ابن سینا
#ناحیه_بسیج_امام_صادق(ع) اصفهان
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🌴🕊
🕊🕊
🕊🕊🕊
May 11
🌺متن صلوات شعبانیه🌺
🌸هر روز شعبان در وقت زوال [وقت ظهر شرعى] و در شب نيمه آن اين صلوات را كه از حضرت زين العابدين عليه السّلام روايت شده بخواند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلايَتَهُمْ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ، بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ شَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيَيْتَنِي تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ ] يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعا لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ
اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعا مُشَفَّعا وَ طَرِيقا إِلَيْكَ مَهْيَعا وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعا حَتَّى أَلْقَاكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِيا وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِيا قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ
💐متن مناجات شعبانیه💐
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.
إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ ] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی ] إِلّا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی.
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَی [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَ ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ.
إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دَائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَی سَبِیلِ سَخَطِکَ.
إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ یَا قَرِیباً لا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَاداً
لا
یَبخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْباً یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَاناً یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ ]،
إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلَهِی فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلایَتِکَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَهاً بِذِکْرِکَ إِلَی ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَی الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعاً وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعاً إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ ] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الأِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا.
إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَی حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَی کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَی النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَی الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا.
💐التماس دعا💐
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۹۹
از سخنان امام ( ع ) ڪه همواره يارانش را به آن توصيه مي ڪرد
💠۱.ره آوردنماز
نماز را به پا داريد محافظت آن را بر عهده گيريد زياد به آن توجه ڪنيد و فراوان نماز بخوانيد و به وسيله آن به خدا تقرب جوئيد زيرا نماز به عنوان فريضه واجب در اوقات مختلف شبانه روز بر مؤمنان مقرر شده است مگر به پاسخ دوزخيان در برابر اين پرسش ڪه چه چيز شما را به دوزخ ڪشانيده است گوش فرانداده ايد ڪه مي گويند ما از نمازگزاران نبوديم نماز گناهان را همچون برگهاي پائيزي مي ريزد و غل و زنجيرهاي معاصي را از گردنها مي گشايد .
پيامبر ( ص ) نماز را به چشمه آب گرمي ڪه بر درب خانه ڪسي باشد و شبانه روزي پنج بار خود را در آن شتشو دهد تشبيه ڪرده است ڪه بدون ترديد چرک و آلودگي در بدن چنين ڪسي باقي نخواهد ماند
گروهي از مؤمنان ڪه زينت و متاع اين جهان و چشم روشني آن يعني فرزندان و اموال آنان را به خود مشغول نداشته حق نماز را خوب شناخته اند
خداوند سبحان مي گويد : مرداني هستند ڪه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زڪات بازنمي دارد
رسول خدا ( ص ) بعد از بشارت به بهشت خويش را در مورد نماز به تعب و مشقت انداخته بود زيرا خداوند به او فرموده بود : خانواده خويش را به نماز فرمان ده و در برابر آن شڪيبا باش لذا آن حضرت پي در پي اهل بيت
خود را به نماز امر مي ڪرد و خود نيز در انجام آن شڪيبائي داشت .
💠۲.ره آورد زڪات
و بدانيد ڪه زڪات همراه نماز مايه تقرب مسلمانان به خداوند است بنابراين ڪسي ڪه زڪات را با طيب خاطر عطا ڪند ڪفاره گناهان او محسوب مي شود و مانع و حاجبي از آتش براي او خواهد بود
پس نبايد ڪسي چشم به دنبال آنچه پرداخته بدوزد و در اداي آن براي خويش مشتقت ببيند يا بخاطر آن حسرت خورد زيرا آن ڪس ڪه بدون طيب نفس براي دريافت مزد بيشتري آن را بپردازد نسبت به سنت پيامبر ( ص ) جاهل است و از اجر و ثواب مغبون و در عمل گمراه و بسيار پشيمان خواهد شد .
💠۳.مسئولیت اداي امانت
سپس وظيفه الهي هر ڪس اداء امانت است چه اينڪه آن ڪس ڪه اهل امانت نباشد هرگز به مقصد نمي رسد بدانيد امانت بر آسمانهاي بناشده زمينهاي گسترده ڪوههاي مرتفع ڪه : از آنها طولاني تر عريضتر و بلندتر و عظيمتر پيدا نشود عرضه شد ولي آنها قدرت تحمل آن را نيافتند
و اگر قرار بود چيزي به واسطه طول ، عرض ، قوت و نيروئي ڪه دارد از پذيرفتن امانت امتناع ورزد و تڪبر به خرج دهد حتما آسمان زمين و ڪوهها بودند ولي اينها به خاطر غرور و قدرت خود امتناع نورزيدند بلڪه از ڪيفر تحمل و عدم قدرت بر اداي آن وحشت داشتند و آنچه را ڪه موجود ناتوان تري يعني انسان به آن جاهل بود درک ڪردند
قرآن در اين باره مي فرمايد : انسان ستمگر و نادان بود
💠۴.دانش الهی
علم خداوند آنچه را ڪه بندگان در شب و روز انجام مي دهند بر خداوند متعال پوشيده نيست به طور دقيق از اعمال آنها آگاه است و با علم بي پايانش به آنها احاطه دارد
اعضاي شما گواه او و اندام شما سپاهيان او ضمير و وجدانتان جاسوسان وي و خلوتهاي شما در برابر او آشڪار و عيان است
🌴🌴🌴
زنده باد یاد شهدا
، درخت ،شاخه و برگ هایش را دید .بعضی ها از حالتی ...از حالتی.. - عاجزانه برای یافتن کلمات تقلا می
۵۱
🌺🌺🌺 و اما ادامه داستان 🌺🌺🌺
- پرسیدم چرا ادامه این صحنه را ندید؟
جواب داد :چون نخواستم ببینم. به علاوه، تمام ذهنم ( اگر این عبارت درست باشد ) متوجه کسانی شد که آن سوتر ها دور از حریم امامزاده ایستاده بودند.
- چه کسانی بودند؟
ارواح چند آدم که کنار قبر هایشان وول میخوردند همه به طرز هراس انگیزی باریک بودند. تقریباً شبیه اسکلت هایی متحرک به نظر می رسیدند. اسکلت های مشمئزکننده با پوست خاکی رنگ.
عموما صورت های دراز داشتند و دماغ های کوتاه دهان های بزرگ و چانه های جلو آمده و ذوزنقه شکل .چشم هایشان در گودی فرو رفته بود و حلقه بزرگ سیاهی اطرافش دیده می شد. سفیدی چشمان شان خیلی نمایان و هولناک است. این ارواح به قدری غمگین بودند به قدری به خود فرو رفته بودند که به هیچ کس . . .
۵۲
- مهندس، با دست ، عرق سرد پیشانی اش را پاک کرد و ادامه داد:
که به هیچ کس و هیچ چیز توجه نداشتند . به هیچ چیز جز قبرهای شان. آنها هر چند گاه آرام به داخل قبر های خود نفوذ می کردند. صدای روحانی گفت : این ارواح هنوز نتوانستند جسم مادی خود را رها کنند از زمانی که مرده اند تا حالا بیشتر وقتشان را در قبرستان گذراندهاند. هرکدامشان از همان ابتدا شاهد زوال جسم خود بوده است. شاهد خارج شدن چرک از بینی گوش فرد و دهان جنازهاش شاهد انتشار بوی شدید و تحملناپذیر تعفن باد کردن و سبز شدن احشاء تورم تک تک اندام ها ، ترکیدن شکم جدا شدن موها از پوست حمله کرم ها و دیگر جانوران زیرزمینی به جنازه شاهد تمام شدن گوشها و باقی ماندن استخوانها.
از صدای روحانی پرسیدم: این ارواح تا کی در اینجا خواهند ماند؟
گفت : بستگی به خودشان دارد بعضی تا وقتی که استخوان ها شان به خاک تبدیل شود میمانند. یعنی تا زمانی که کاملاً از جسدشان ناامید شوند.
۵۳
- آن وقت برای همیشه به جایی میروند که باید بروند .
به یاد جسم مادی خودم افتادم الان کجاست ؟ در چه وضعیتی قرار داشت؟ صدای روحانی به سوالم جواب داد: توی اتاق جراحی است . می خواهی بینیاش ؟
گفتم : آری فقط برای اینکه بدانم در چه حالی است. همان دم در اتاق عمل حاضر شدهام . بدنم روی تخت بود دو پزشک و چند پرستار اطرافش بودند از دیدنش حالم خراب شد یک جور حساسیت عجیب نسبت به آن هیولای زشت و بد بو پیدا کرده بودم .می خواستم تا جایی که می شد ازش دور باشم . صدای روحانی گفت این دکترها و پرستارها دارند وظیفه شان را انجام می دهند. آنها بالاخره تو را به دنیا برمیگردانند. مقدر شده است که برگردی . تو می توانی تا آن موقع هم اینجا در بیمارستان بمانی یا اینکه میتوانیم از فرصت استفاده کنی و به جاهای دیگری بروی.
بپرسیدم : مثلاً کجا ؟
جواب داد : نه خیلی دور.... چرا نمی روی نگاهی به شهر و مردم شهرت بیندازی ؟ از پیشنهاد استقبال نکردم گفتم شهر و مردم شهرم را که هر روز دیدهام . برایم تازگی ندارد. گفت تو همه چیز را با چشم های مادیت دیده ای. نه چشمان روحانی ات.
نکته تشویق کننده بود .موجب شد که انگیزه لازم را برای تماشا کسب کنم. صدای روحانی این را دریافت و گفت آماده باش اول باید وارد مجرای مخصوص شویم. و یا یکهو خودم را داخل استوانه ای راهرو مانند یافتم. رنگ بدنش قهوه ای بود قهوه ای سوخته با سرعت کمی در آن استوانه به جلو رانده شدم.
۵۴
- قدری به سمت بالا . نه خیلی... در نهایت، فهمیدم که تا ارتفاع ۶۰ متر از زمین بالا رفته ام ...درون استوانه، حس خاصی داشتم . حس می کردم داخل نوعی میدان انرژی قرار گرفتهام. نوعی میدان انرژی بسیار شدید همچنانکه به کندی پیش می رفتم از آگاهی و روشن بینی لذتبخشی ، برخوردار می شدم. این آگاهی در حقیقت نتیجه به یاد آوردن بود . به یاد آوردن بخش عظیمی از علومی که قبلاً میدانستم .و چیزهایی که قبلاً دیده بودم یعنی پیش از آمدن به جهان خاکی . می دانید ؟همه ما پیش از تولد در یک عالم آسمانی زندگی می کرده ایم. درآنجا مطالب زیادی را آموختهایم.
۵۵
(.....نویسنده در این قسمت به معلومات زیادی که مهندس از علوم مادی و غیرمادی در استوانه به یادش می آید اشاره می کند، و مهندس بیان میدارد این مطالب را قبلاً در عالم ذر می دانسته و بعد از تولدش در این دنیا از یادش رفته است .و در استوانه به یاد آن مطالب افتاده البته اشاره میکند بعد از مرگ چند دقیقه ای بخشی از آنچه را که در استوانه به یادش آمده در خاطرش مانده. وبا توجه به اینکه صدای روحانی از او تعهد گرفته که بعضی چیزها باید محرمانه بماند و اجازه بیان آن ندارد در نتیجه مختصری از آن مطالبی که در استوانه به یادش آمده و در ذهنش هنوز هست بیان می کند . از جمله مختصری به چگونگی عالم ذر و ارواح مجرد و......می پردازد . ما در اینجا چند نمونه از مطالبی که کاربردی تر بوده و برای عموم نیز مناسب است را به طور مختصر بیان میکنیم .)
۵۶
- مثلاً اینکه هر چیزی در د
زنده باد یاد شهدا
، درخت ،شاخه و برگ هایش را دید .بعضی ها از حالتی ...از حالتی.. - عاجزانه برای یافتن کلمات تقلا می
نیای مادی دارای قوه ادراک است. هر کلمه ی کتاب، هر ذره ای عطر، شعور و احساس و حافظه دارد .همه آنها صداهای اطراف خود را میشنوند تصاویر اطراف خود را می بینند در برابر صدا ها یا تصاویر، واکنش نشان می دهند حتی آنها را در حافظه خود ثبت و ضبط میکنند . مسئله این است که پدیده های موجود در طبیعت نمیتوانند به زبان انسان حرف بزنند . انسان هم قادر نیست که به انبار حافظ به آنها دست یابد . اگر دست مییافت ، مجهولات زیادی برایش روشن میشد. میتوانست از یک دانه شن در بیابان ، جواب بسیاری از سوالاتش را بگیرد . یا از یک قطره آب در اقیانوس، یا از یک مولکول کوچک در هوا ،،، مطلب دیگر : من ،در آن زمان تفسیر تک تک آیات قرآن را می دانستم . هنوز بخشی از آن تصاویر در ذهنم جا مانده است.
۵۷
- موضوع دیگری که میتوانم اجمالاً با شما در میان بگذارم مربوط به آن دختربچه است . همان دختر بچه ای که نزدیک بود با او تصادف کنم . می دانید ؟ من ، حق داشتم از این که ماشینم به او نخورده متعجب باشم . در استوانه قهوهای از اصل جریان باخبر شدم .حتی توانستم آن صحنه را یک بار دیگر ببینم. به صورت کامل ، من دیدم که فرشته ای در یک آن ، دخترک را از جلوی ماشین بلند کرد و . . . و او را کنار . . . کنار جدول خیابان بر زمین گذاشت . فرشته این کار را با سرعتی بیشتر از سرعت نور انجام داد .
مهندس ، به اینجا که رسید به فکر فرو رفت به گمانم تردید داشت که ادامه بدهد یانه . عاقبت :
- کمی درباره فرشته ها بشنوید . بعد سراغ ادامه ماجرا می رویم . . . لازم است بدانید که تعداد فرشته ها خیلی زیاد است . خیلی بیشتر از تعداد ذراتی که در این عالم وجود دارد . به قدری زیاد هستند که از تصور انسان خارج است خداوند برای هر قطره باران که نازل میکند فرشته آفریده و وظیفه دارد آن قطره را به سمت نقطهای که تعیین شده هدایت کند . خداوند برای هر دانه گندم یا برنج ، برای هر دانه برف، فرشته ای را موظف کرده .
۵۸
همچنین، برای تک تک میوه ها، پرنده ها، چرنده ها و آبزیان و برای یکایک موجوداتی که آنها را روزی ما قرار داده فرشتگانی مکلف هستند . روزی مان را در هر نقطهای که هست به ما برسانند . فکرش را بکنید ! خدا از ابتدای خلقت قوت هر روز ما را تعیین کرده و مثلا اراده فروده است که قوت امروز من گوشت گوسفندی از فلان کشور باشد .
خوب ، برای بر اساس خواست او ، از مدتها پیش فرشته ها مشغول به کار شده اند . فرشته های مخصوص، بخارات را به طرف آسمان رانده اند. فرشته های دیگر ،ابرها را به سمت دشتی از دشتهای آن کشور به هدایت کردند . فرشتههایی قطره های باران را بر آن دشتها نشاه اند. فرشته هایی به وسیله باد ، تخم گیاهان کوچک را به محل مورد نظر آوردهاند . فرشته هایی نظارت کرده اند تا تخم ها به خوبی رشد کنند . و....
و فرشته هایی ، گوسفند داستان ما را به طرف آن گیاهان کشاندند .گوسفند ازان گیاهان خورده و پروار شده است . و . . . و هزاران فرشته دیگر، مأموریت داشتند تا . . . ماموریت داشتند و دارند تا تکه ای از گوشت گوسفند امروز به من برسد به من گناهکار و خودخواهی که نه شکر نعمتهای خدا را به جا میآورم نه لحظهای در موردشان فکر میکنم .چه بسا در مورد کم و کیف و آنها ، غر هم میزنم خواهش می کنم ....
۵۹
خواهش می کنم توجه داشته باشید منظورم از حرفهایی که زدم بیان لطف پروردگار رزاق بود نه القای عقیده جبر یا هر عقیده دیگری . ضمنا ، اینکه چرا بعضی از اوقات روزی به بنده نمیرسد ، دلایلی دارد دلایلی که فعلا نیازی به ذکرشان نمی بینم ...خوب باز هم از فرشته ها بگویم ؟
خداوند برای هر انسانی دو فرشته خلق کرده آنها اعمال خوب و بد ما را ثبت می کنند و فقط این نیست . فرشته ها ما را به هنگام وسوسه های شیاطین هشدار میدهند .با الهامات و القائات خود دلسوزانه تلاش میکنند که مرتکب گناه نشویم . فرشته های نگهبان لحظه ما را تنها نمیگذارند . آنها به انحای مختلف ما را از شر و بلا ها حفظ می دارند
مثلا چگونه ؟ مثلاً با ایجاد موانع میان ما و بلاها ، با هشدار دادن به ما از طریق برانگیختن حس ششم، بانوعی مداخله مستقیم( برای نمونه کنار راندن ما از جلوی یک ماشین) با برهم زدن برنامه هایی که از پیش برای خودمان تعیین کرده ایم. با خیلی کارهایی که برای شمردن آنها در این فرصت کوتاه امکان ندارد . متاسفانه ما اغلب از عنایت فرشته ها غافل هستیم. برای همین لطف آنها را به حساب خوش شانسی می گذاریم .
- ممکن است این مطلب را برای برایم بشکافید ؟
۶۰
-نگاه کنید قطعاً شما نظیر این حکایات را زیاد شنیده اید . فرضا ،طرف میگوید داشتم از خانه دوستم برمیگشتم ناگهان انگار یکی به من گفت که سری به خواهرم بزنم .... نیم ساعت بعد جلوی در خانه اش بودم . در باز بود وارد شدم خواهرم و یک دختر جوان ، توی حیاط نشسته بودند و با هم حرف می زدند کمی بعد ،
زنده باد یاد شهدا
، درخت ،شاخه و برگ هایش را دید .بعضی ها از حالتی ...از حالتی.. - عاجزانه برای یافتن کلمات تقلا می
فهمیدم که آنها آن دختر دانشجو است و دارد روی پایان نامه اش کار میکند او برای انجام تحقیقاتی در ارتباط با پایان نامه خود به محله خواهرم آمده بود. چندین سوال در ذهن داشت که می خواست جواب هایش را از ساکنین محل بگیرد. خلاصه ما با هم آشنا شدیم از یکدیگر خوشمان آمد و ۲ ماه پس از اولین دیدار ازدواج کردیم .حالا ما خیلی خوشبختیم از شانس من بود که آن روز به خواهرم سر زدم . یا آقای دیگری میگوید دوره دانشگاه را تمام کرده بودم هر چه دنبال کار میگشتم شغل مناسبی پیدا نمی کردم یک شب در کوچه خلوت یک کیف پول پیدا کردم .که کیف را برداشتم و نگاهی به داخل ان انداختم . مقداری پول تعداد چک و یک کارت ملی آنجا بود. به اضافه کاغذی که چند شماره تلفن رویش نوشته شده بود. فردایش با تلفن منزلم یکی از شمارهها را گرفتم با شخصی که گوشی را برداشت صحبت کردم آدرس خانه صاحب کیف را به من داد. تا در منزل صاحب کیف رفتم و گم شدهاش را به او دادم خوشحال شد با اصرار مرا برای نوشیدن چای به داخل دعوت کرد ناچار دعوتش را پذیرفتنم درون خانهاش رفتم نشستم و قدری با هم حرف زدیم . فهمیدم که موسس یک شرکت تجاری وقتی متوجه شد که بیکار هستم به من پیشنهاد کار داد . با هیجان قبول کردم که در موسسه اش کار کنم حالا پس از گذشت چند سال ،من یکی از مدیران آن شرکت هستم من واقعاً شانس داشتم که این کیف را پیدا کردم ...
شما را خسته می کنم ؟
-بر عکس دارید ما را شارژ می کنید.
.........
این داستان ادامه دارد...
May 11