☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۱ قسمت دوم
💠3.پيام مردگان
حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشم هاى عبرت بين، آنها را مى نگرد، و گوش جان اخبارشان را مى شنود، كه با زبان ديگرى با ما حرف مى زنند و مى گويند: چهره هاى زيبا پژمرده و بدن هاى ناز پرورده پوسيده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشانده ايم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث برده ايم، خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيبايى هاى اندام ما را نابود، و نشانه هاى چهره هاى ما را دگرگون كرده است. اقامت ما در اين خانه هاى وحشت زا طولانى است، نه از مشكلات رهايى يافته، و نه از تنگى قبر گشايشى فراهم شد.
مردم اگر آنها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتى مى نگريد كه حشرات گوش هايشان را خورده، چشم هايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده، و زبان هايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى گفتند پاره پاره شده، قلب ها در سينه ها پس از بيدارى به خاموشى گراييده، و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى تازه اى آشكار شده، و آنها را زشت گردانيده، و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شده، همه تسليم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند. و آنان را مى بينى كه دل هاى خسته از اندوه، و چشم هاى پر شده از خاشاك دارند، و حالات اندوهناك آنها دگرگونى ايجاد نمى شود و سختى هاى آنان بر طرف نمى گردد.
💠4.عبرت از گذشتگان
آه زمين چه اجساد عزيز و خوش سيمايى را كه با غذاهاى لذيذ و رنگين زندگى كردند، و در آغوش نعمت ها پرورانده شدند به كام خويش فرو برد. آنان كه مى خواستند با شادى غم هاى را از دل بيرون كنند، و به هنگام مصيبت با سرگرمى ها، صفاى عيش خود را برهم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا مى خنديدند، و در سايه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند كه روزگار با خارهاى مصيبت زا آنها را در هم كوبيد و گذشت روزگار توانايى شان را گرفت، مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهى كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصّه هاى پنهانى كه خيال آن را نمى كردند، در جانشان راه يافت، در حالى كه با سلامتى انس داشتند انواع بيمارى ها در پيكرشان پديد آمد، و هراسناك به اطبّا، كه دستور دادند گرمى را با سردى، و سردى را با گرمى درمان كنند روى آورند كه بى نتيجه بود، زيرا داروى سردى، گرمى را علاج نكرد، و آنچه براى گرمى به كار بردند، سردى را بيشتر ساخت، و تركيبات و اخلاط، مزاج را به اعتدال نياورد، جز آن كه آن بيمارى را فزونى داد، تا آنجا كه درمان كننده خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بيمارى ها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند، و در باره همان خبر حزن آورى كه از او پنهان مى داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.
💠5.سختى هاى لحظه مرگ
يكى مى گفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگرى در آروزى شفا يافتن بود، و سوّمى خاندانش را به شكيبايى در مرگش دعوت مى كرد، و گذشتگان را به ياد مى آورد. در آن حال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايى با دوستان بود، ناگهان اندوهى سخت به او روى آورد، فهم و دركش را گرفت، زبانش به خشكى گراييد. چه مطالب مهمّى را مى بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناكى را از شخص بزرگى كه احترامش را نگه مى داشت، يا فرد خردسالى كه به او ترحّم مى كرد، مى شنيد و خود را به كرى مى زد. همانا مرگ سختى هايى دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدنى است، و برتر از آن است كه عقل هاى اهل دنيا آن را درك كند.
🌴🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمآهنگ: به سوی موعود
خواننده: علیرضا بیرانوند
ای مـاه کامـل کـه پـشــت ابـری
مـا کـه بـریـدیـم تـو کوه صبری
ما اگه غیره گریه کاری نکردیم
با تو وقت دعای فرج همدردیم
تو دعاکن که ما ازبدی برگردیم
اللهم عجل لولیک الفرج
4_338248212366229604.mp3
2.51M
📢مناجات امیرالمومنین درمسجد کوفه با نوای حاج منصور نورایی
مناجات جانسوزی که قبل از اذان صبح در پادگان دوکوهه پخش میشد و روحنواز رزمندگان گردانهای تیپ27 بود
دوران #دفاع_مقدس
زنده باد یاد شهدا
یادت باشه فصل دوم:عقدتامهر۹۱👇👇👇
ادامه کتاب یادت باشه
فصل سوم:دوره نامزدی تا دی ماه ۹۱👇👇👇
مال درآورد شروع کرد به پاک کردن شیشه قاب عکس شهدا،گفت شاید پدر و مادر مرحوم شده باشن، یا پیر هستن،نمیتونن بیان،حداقل مادستی به این قاب عکس ها بکشیم، خیلی دوست داشت وقتی که ماشین گرفتیم یک سطل رنگ صندوق عقب ماشین بگذاریم و به گلزار شهدا بیاوریم تا سنگ مزار هایی که نوشته هایش آن کمرنگ شده را درست کنیم.
پایان فصل سوم👆👆👆
۱۷
این چندمین باری بود که کاغذ کادویی هدیه حمید رو عوض میکردم، خیلی وسواس به خرج دادم ،دوست داشتم اولین هدیه ای که به حمید میدهم برای همیشه در ذهنش ماندگار باشد، زنگ خانه را که زد سریع چسب و قیچی و کاغذ کادو ها را داخل کمد ریختم، پایین پله ها منتظرم بود هر کاری کردم بالا نیامد.
کادورا زیر چادرم پنهان کردن و رفتم پایین حمید گفت مامان برای فردا ناهار با خانواده دعوتتون کرده اومدم یه خبر بدم که برای فردا برنامه نچینید، تشکر کردم و گفتم حمید چشماتوببند،خندید گفت چیه میخوای با شلنگاب خیسم کنی؟ گفتم کاری نداشته باش چشماتوببند هر وقت گفتم باز کن، وقتی چشم هایش را بست گفتم کلک نزنی، زیر چشمی هم نگاه نکن .چند ثانیه معطلش کردم کادو را زیر چادر بیرون آوردهام و جلوی چشم هایش گرفتم، گفتم: حالا می تونی چشماتو باز کنی چشمش که به هدیه افتاد خیلی خوشحال شد اصلا انتظارش را نداشت همانجا داخل حیاط کادو را باز کرد برایش یک مقدار خاک مقتل یک شهید گمنام گذاشته بودم که کنارش تکهای از کفن شهید بود، این تربت و تکه کفن را سفر جنوب به ما داده بودند خیلی برایم عزیز بود، آرامش خاصی کنارش داشتم.
۱۸
حمید کلی تشکر کرد و گفت ،هیچوقت اولین هدیه که من دادی رو فراموش نمی کنم بعد هم تربت را داخل جیب پیراهنش گذاشت گفت: دوست دارم این تربت مثل نشونه همیشه همراهم باشه، قول میدم هیچ وقت از خودم جدا نکنم.
داخل حیاط کنار باغچه تازه صحبت ما گرم شده بود، از همه جا حرف زدیم مخصوصاً حمید روی مهمانی فردایشان حساس بود،چون اولین باری بود که من به عنوان عروس به خانه عمه میرفتم، حمید گفت، اینجا اومدی یه وقت نشینی مارسم داریم عروس ها کمک می کنن، پیش عروس های دیگه خوب نیست شما بشینی، جواب دادم: چشم شما نگران نباش من خودم حواسم هست.
۱۹
قرار شد بیست و ششم مهر ماه سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) برای عقد دائم به محضر برویم اما حمید گفت اگه اجازه میدین عقد را کمی عقب بندازیم چون تقویم رو نگاه کردم دیدم اون روز قمر در عقرب و کراهت داره عقد کنیم .بعد از مهمانی حمید من را به دانشگاه رساند و خودش برای گرفتن جواب آزمایش رفت، از شانس ما استاد مان نیامد و کلاس هم تشکیل نشد با دوستان مشغول صحبت بودیم اسم همسر عزیزم تاج سرم حمید روی گوشی افتاد. یکی از دوستانم که متوجه پیام شدبا شوخی گفت بچهها بیاید گوشی فرزانه رو ببینید، به جای اسم شوهرش انشا نوشته!. حمید شده بود مخاطب خاص من نه توی گوشی که توی قلبم ،پیامک داده بود که جواب آزمایش را گرفته و همه چیز خوب پیش رفته است به شوخی نوشتم :مطمئنی همه چیز حله؟من معتاد نبودم که؟ حمید گفت شکر خدا هر دو سالم هستیم.
۲۰
نوبت ماکه شدداخل رفتیم وکنارسفره عقدنشستیم،لحظه ای خطبه خوانده می شد حمیدگفتم:فرزانه دعاکن،ازخدابخواه دعایی که من دارم مستجاب بشه،نگاهی به چهره حمیدانداختم،نمیدانستم دعایش چیست،دوست داشتم بدانم در چنین لحظه ای به چه دعایی فکرمیکند،ازته دل خواستم هرچیزی که ازخداخواسته اگربه صلاح وخیراست همانطوربشود.
حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقدماباشد،گل راچیدم،گلاب را آوردم، بعدگفتم:اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،بااجازه امام زمان(عج)وپدرومادرم وبزرگ ترهابله، حمیدهم دقیقا همین جمله روگفت. عاقد خیلی خوشش آمده بود،گفت:خیلی ها اومدن اینجا عقدکردن،ولی نه بسم الله گفتن،نه از امام زمان(عج)اجازه گرفتن.
۲۱
برای هر عکسی که انداخته بود کلی خاطره داشت، اکثرشان رادر ماموریت های مختلف که رفته بودانداخته بود، به بعضی از عکسها نگاه خاصی داشت با خنده می گفت این عکس جون میده برای شهادت، اصرار داشت من هم نظر بدم که کدام عکس برای بنر شهادتش مناسب تر است.
صحبت هایش را جدی نگرفتم با شوخی و خنده عکس را رد کردم هنوز با آخرین عکس نرسیده بودم که از روی کنجکاوی پرسیدم نمیخوای بگی اسم منو تو گوشی چی ذخیره کردی؟ گفت: یه اسم خوب خودت بچرخ ببین میتونی حدس بزنی کدوم اسمه؟زرنگی کردم و رفتم به صفحه تماس ها، شماره من را «کربلای من» ذخیره کرده بود.لبخند زدم پرسیدم: قشنگه، حس خوبی داره، حالا چرا این اسم رو انتخاب کردی؟ جواب داد: چون عاشق کربلا هستم و تو هم عشق منی این اسم رو انتخاب کردم.
با صدای بلند خنده ام گرفته بود گفتم: پس برای همینه که من هر چی می پرسم اولین جوابت کربلاست،میگم حمید کجا بریم؟میگی کربلا!میگم زیارت میگی کربلا! میگم می خوایم برم پارک میگی کربلا!،از آن روز به بعد گاهی اوقات که تنها بودیم من را «کربلای من» صدا می کرد،گاهی به همین سادگی محبت داشتن قشنگ است.
۲۲
ایام نامزدی سعی می کردیم هر بار یک جا برویم امامزادهها ،پارک ها، کافی شاپ ها،مدتی که نامزدبودیم کل قزوین را گشتیم ولی گلزارشهداپای ثابت قرارهای من و حمید بود هر دو سه روز یکبار سر مزار شهدا آفتابی می شدیم. یک هفته مانده به شب یلدا گلزار شهدا که رفته بودیم از جیبش دست
#خاطرات
.
حاج احمد مدیریتش مدیریت کنترل از راه دور و ویدئو کنفرانسی نبود. شاهد مثالهایش را هم برایمان میآورد. مثلا در فتح خرمشهر جایی که برای ما فاصله پیروزی و شکست به اندازه مو باریک بود و آنقدر خودمان و تجهیزاتمان خسته بودیم که نفسی باقی نمانده بود و یک اشتباه میتوانست از پا در بیاوردمان؛ سردار کاظمی یک بلد خواست تا در خیابانها گم نشود. خودش رفت و شرایط را دید و نتیجهاش شد یک تصمیم درست. خرمشهر را خدا آزاد کرد آن هم به دست همین بچههای مخلص و البته بصیر. پس مدیر باید در متن ماجرا باشد، وسط معرکه نه بیرون گود و بعد تصمیم بگیرد.
.
*به روایت شهید طهرانی مقدم*
.
#شهید_کاظمی
#شهید_احمد_کاظمی
#شهید_کاظمی_1384
🌳🍀🌺🌲💐🌻🌼🌷🌹🥀🌲🌹
ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ محمدﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ گرفت ﮐﻪیکی ازمذاهب ﺗﺸﯿﻊ ﯾﺎ ﺗﺴﻨﻦ ﺭابعنوانﻣﺬﻫﺐ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺸور ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ واعلامﮐﻨد. ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺯﻋﻠﻤﺎﯼ شیعه ﻭ سنیﺩﻋﻮﺕﮐﻨدﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
🍁🍀☘🌿🌾🍂🌹
ﺩﻭﯾﺴﺖﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﯿﻌﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ( ﺭﻩ ) ﺑﻮﺩ.
.
🌴🌻🌼🍁
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمدﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﻣﺠﻠﺲﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﺪ😁
ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻌﻠﯿﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺯﯾﺮﺑﻐﻠﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ رفتﮐﻨﺎﺭﺗﺨﺖﺣﺎﮐﻢﻧﺸﺴﺖ ..
.🙃🙃🙃🙂🙂
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﺪﯾﺪ ﺑﯽﺍﺩﺑﯽ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ.
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمدﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽﭘﺮﺳﯿﺪ؟ ﻋﻼﻣﻪ ﺩﺭﺟﻮﺍﺑﺶ ﮔﻔﺖ:ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ص ﻓﺮﻣﻮﺩﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺷﺪﯾﺪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺟﺎ ﺑﻮﺩﺁﻧﺠﺎ ﺑﻨﺸﯿﻨﯿﺪ .
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ مجلس ﮐﺮﺩﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﺍﺳﺖ ..
ﺑﻌﺪﯾﮑﯽ ﺍﺯ علماءﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ازعلامه حلی پرسید ﭼﺮﺍ ﻧﻌﻠﯿﻦﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺯﺩ هست؟
ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺖ !!!!
🙂🙂🙂🙂
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭼﺮﺍ؟:
ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: در ﺭﻭﺍیتی ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ روزیﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ(ﺹ)بعدازاینکه ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩه و ﻭﺍﺭﺩ
ﻣﺴﺠﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺎﻓﻌﯽ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍﺩﺯﺩﯾﺪ 😄.ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻻﺑﺪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽﺩﺯﺩﻧﺪ!!! 🙂🙂
ﺷﺎﻓﻌﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻍﻣﯿﮕﻮﯾﺪ اﺻﻼً ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺎﻓﻌﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎ ﻣﺒﺮ نبوده است!
ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕویید؟ ﭘﺲ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻮﺩ.🙂🙂
ﻣﺎﻟﮑﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻟﮏ دویست ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪازﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻮﺩ.
ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ پس ﺣﻨﻒﺑﻮﺩ😅
ﺣﻨﻔﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼً ﺣﻨﻒ ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ نبوده.ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﺣﻨﺒﻞ ﺑﻮﺩﻩ . ;)🙃🙃
ﺣﻨﺒﻠﯽ ﻫﺎﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﻨﺒﻞ هم ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.
ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ شمامی گوییدﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﻪﺷﺎﻓﻊ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﻪ ﻣﺎﻟﮏ ﻧﻪ ﺣﻨﻒ ﻭ ﻧﻪ ﺣﻨﺒل ﺩﺭﺳﺘﻪ؟:
علماءﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ همصداگفتند ﺑﻠﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﻧﺒﻮﺩه اﻧﺪ.
ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚﺭﺍ ﺟﻌﻞ ﮐﺮﺩﻡ ، ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ازﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺗﺴﻨﻦﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﮐﻪ امامان آنها ﺍﺻﻼًﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﻧﺒﻮﺩه اﻧﺪ.
🍃ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺁﯾﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ درزمان پیامبرص ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﻧﺒﻮﺩ؟
🏕🏝🍐🍏🍋🍊
ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﻠﻪ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ.
ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: پسﮐﺪﺍﻡ ﻋﻘﻞ سلیم ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺍﻭﻟﯿﻦﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﻭﺻﯽ ودامادﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ ی ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩه ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭﮐﺴﺎﻧﯽ را ﮐﻪ درﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝﻧﺒﻮﺩه اﻧﺪﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﯿﻢ . ⁉
(ﻭَﺍﻟﺴَّﺎﺑِﻘُﻮﻥَﺍﻟﺴَّﺎﺑِﻘُﻮﻥَ ﺃُﻭﻟﺌِﻚَﺍﻟْﻤُﻘَﺮَّﺑُﻮﻥَ ﻓِﯽ ﺟَﻨَّﺎﺕِﺍﻟﻨَّﻌِﯿﻢِ )
🍎🍏🍓🍍🍊🍋🍀🌳
نشرحداکثری به عشق مولا امیر المومنین علیه السلام
🌷🌷🌷
احادیثی زیبا ازحضرت علی علیه السلام
. گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. امال وآرزوهای دنیوی را کنار بگذاریم
الدنیا مزرعه الاخره
. آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
مرگ را حیات جاودانه خود بدانیم
. فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
28. محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست
(نهج البلاغه) حب الدنیا راس کل خطیئه
🍁🍀☘🌿🍁
از امام علی (ع) پرسیدند واجب و واجبتر چیست؟
نزدیك و نزدیكتر كدامند؟ عجیب و عجیبتر چیست؟
سخت و سخت تر چیست؟ مولای متقیان فرمودند :
واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترك گناه است.
نزدیك قیامت و نزدیكتر از آن مرگ است.
عجیب دنیاست و عجیبتر از آن محبت دنیاست. سخت قبر است
و سخت تر از آن
دست خالی رفتن به خانه قبر است.
🍁🍀☘🍁🍀
اگر دوست داشتید کلام مولای متقیان
امیر مومنان
علیه السلام
رو نشر بدید
ثواب داره
🦜🦜🦚🦋🌹🥀🌺🌻💐🌻
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۲
💠از سخنان امام ( ع ) اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :[ يسبح له فيها بالغدو و الاصال رجال لاتلهيهم تجاره و لا بيع عن ذڪر الله ] خداوند ياد خويش را جلاي قلبها قرارداده ڪه در اثر آن گوش پس از سنگيني مي شنود و چشم پس از ڪم سوئي مي بيند و بدين وسيله پس از لجاجت و دشمني منقاد و رام مي گردد .
خداوند ڪه نعمتهايش بزرگ باد در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته ڪه به فڪر آنها الهام مي ڪرده و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است .
[ اين بندگان ] با نور بيداري عقول چراغ فهم و بينائي در چشمها گوشها و دلها روشن مي ساخته اند انسانها را به ياد روزهاي خاص الهي مي انداختند و از مقام عظمت پروردگار آنان را بيم مي دادند اين افراد به منزله راهنمايان بيابانها بودند ڪساني ڪه راه مستقيم وسط را پيش گرفته طريقشان را مي ستودند و آنان را به نجات بشارت مي دادند و افرادي ڪه به جانب چپ و راست متمايل مي شدند از آنها انتقاد ڪرده و از هلاڪت بيمشان مي دادند بدينگونه اين بندگان پاک چراغ آن تاريڪيها و راهنماي آن پرتگاهها بودند .
ياد خدا اهلي دارد ڪه آن را به جاي زرق و برق دنيا برگزيده اند لذا هيچ تجارت و داد و ستدي آنها را از ياد خدا بازنداشته است . با همين وضع زندگي خود را ادامه مي دهند و غافلان را با فريادهاي خود متوجه ڪيفر محرمات الهي مي ڪنند به عدالت فرمان مي دهند و خود به آن عمل مي نمايند مردم را از بدي باز مي دارند و خود به گرد آن نمي چرخند با اينڪه در دنيا هستند گويا آن را رها ڪرده و به آخرت پيوسته اند آنها ماوراي دنيا را مشاهده ڪرده گويا از پشت ديوار اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند و اقامت طولاني آنجا را مشاهده مي ڪنند . و گويا رستاخيز وعده هاي خود را براي آنها عملي ساخته است : آنها اين پرده ها را براي جهانيان ڪنار زده حتي گويا چيزهائي را مي بينند ڪه ديگران نمي بينند و مطالبي را مي شنوند ڪه ديگران نمي شنوند .
اگر آنان را در پيشگاه عقل خود مجسم سازيد و مقامات ستوده و مجالس آشڪار آنان را بنگريد مي بينيد ڪه نامه هاي اعمال خويش را گشوده و براي حسابرسي اعمال خود آماده شده اند براي حساب هر ڪار ڪوچک و بزرگي ڪه به آن دستور داشته اند و ڪوتاهي ڪرده اند و يا از آن نهي شده و مرتڪب گرديده اند سنگيني بار گناهانشان را به دوش گرفته نمي توانند ڪمر راست ڪنند گريه گلويشان را گرفته و با فرياد مي گريند و گريان با هم گفتگو مي ڪنند و با صداي بلند در پيشگاه پروردگار خويش در مقام پشيماني و اعتراف به تقصيرند [ آري اگر آنها را در پيشگاه عقلتان مجسم ڪنيد ] خواهيد يافت ڪه آنها نشانه هاي هدايتند و چراغهاي تاريڪي فرشتگان آنان را در ميان گرفته آرامش بر آنها نازل گرديده درهاي آسمان به رويشان گشوده شده و مقام محترمي برايشان فراهم آمده است :
مقامي ڪه خداوند به آن نظر رحمت انداخته آنها را مي نگرد از سعي و ڪوشش آنان راضي و موقعيتشان را مي ستايد . با دعاي خود از او آرامش عفو و گذشت مي طلبند اينان گروگانان نيازمندي فضل و ڪرم اويند و اسيران عظمت او . غم و اندوه طولاني قلبشان را مجروح ساخته و گريه هاي بسيار چشمهايشان را، به هر دري ڪه اميدواري به خدا در آن وجود دارد دستي براي ڪوبيدن از سوي آنان دراز است از ڪسي درخواست مي ڪنند ڪه سختي و تنگي برايش معني ندارد و اميدواران را محروم نمي سازد .
اڪنون به خاطر خود حساب خويشتن را برس زيرا ديگران حسابرسي غير از تو دارند
🌴🌴🌴
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌹 دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِه و قیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بتوفیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین.
🌸 خدایا
یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و بركنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم كن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان....
#الهی_آمین.
🌹 طاعات و عبادات قبول، التماس دعا
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🌺🌺دارالقرآن الکریم اصفهان🌺🌺
✨✨✨✨
🌹جزء هفتم : عالم هستی محصول یک فرمان الهی🌹
💫💫💫💫
آیه ۷۳ سوره انعام :
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ ......
🍁این آیه به همه بشریت می فرماید : این را بدانید که همه عالم هستی محصول یک فرمان الهی است ،
قیامت هم با یک فرمان پدید میآید (کن فیکن)
🥀🥀🥀
♦️این نیست که خدا یک فرمان لفظی صادر می کند بلکه هرگاه اراده اش به چیزی تعلق گرفت بدون نیاز به هیچ عاملی اراده اش جامه عمل می پوشد ، حال اگر اراده کرده است یک دفعه موجود شود پس می شود .
و اگر اراده کرده تدریجاً موجود گردد ، مانند طبیعت پس به تدریج شروع شده و کم کم پایان میابد .
🌷🌷🌷🌷
منابع : تفاسیر : نور ، المیزان ، نمونه ، بهرام پور ، فایلهای صوتی نور آقای قرائتی
🌺🌺دارالقرآن الکریم اصفهان
🌺🌺
✨✨✨✨
🌹 جزء هفتم : اسرارغیب 🌹
💫💫💫💫
آیه ۵۹ سوره انعام
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ......
🔹 عالم هستی یک مرکزیت دارد که همه اطلاعات در آنجاست.
🥀مفاتح به معنای (کلید) است. مراد از مفاتح : همان نفس علم است و کلید غیب ، همان علم غیب است .
🔹اینکه بیان می کند : آگاهی خداوند از آن چه در خشکی ها و دریاهاست ؛
✒️ به معنای احاطه علم او بر همه چیز است .
🖇️ میزان ریزش برگ های درختان ، دانه ای که در دل زمین قرار می گیرد و علم به زمان مرگ گیاه ، از جمله مواردی است که علم آن تنها نزد خداست و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی مبین قرار دارد ؛
♦️ کتاب مبین همان لوح محفوظ و علم خداوند است .
🔹 از این آیه استفاده میشودکه : علم خدا تنها در مورد کلیات نیست بلکه شامل جزئیات نیز میشود.
🥀🥀🥀🥀
اثر تربیتی این آیه ، ایمان به علم وسیع است ، زیرا به انسان می گوید ، تمام اسرار وجود انسان شامل اعمال ، گفتار ، نیات و افکار همگی برای ذات پاک او آشکار است ،
🌺 با چنین اعتقادی انسان باید : مراقب افکار ، اعمال ، گفتار و نیات خود بوده و آن را کنترل کند.
🌸🌸🌸🌸
پیامبر (ص):
کلیدهای غیب 5 چیزاست :
1️⃣.کسی نمی داند فردا به چه حوادثی گرفتار است
2️⃣. کسی نمی داند رحم زنان چه زمانی جنین و بار خود را می اندازد
3️⃣. کسی نمی داند چه وقت باران می بارد
4️⃣.کسی نمی داند درچه سرزمینی مرگش فرا می رسد
5️⃣.و کسی نمی داند چه وقت قیامت برپا می شود ، مگر خداوند تبارک وتعالی
🌷🌷🌷🌷
منابع : تفاسیر نور ، المیزان، نمونه ، بهرام پور