eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
239 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
زبان زندگي نامه و وصيت نامه شهداي انقلاب از كم سن و سال ترين تا مسن ترين شهيد شهرستان ساري به عنوان مركز اصلي همراهي و پشتيباني دوران انقلاب در مازندران، بيانگرميل و رغبت وافر مردمان اين ديار براي حذف استبداد و تاريخ ظالمانه ستم شاهي از اين كيان است. 🌷معرفی سه 🍃🌸 🍃🌼 🍃🌺 💠ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆شنبه ۹۸.۱۱.۱۹ ⏰ساعت ۲۱:۰۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
دستها وقتے به آسمان مے رسند ڪه طعم خاڪے شدن را چشیده باشد ...✨ سلام خدا بر دستهایے ڪه خاڪ را خانۀ خدا ڪردند. 🌷
💔کسی چه می داند که در دل مادران شهدا چه می گذرد؟ 😔مادر پیر که می شود اش هم بیشتر می شود 👌و گاهی یک عکس تمام سهم او از و زندگی است.... 🍂🌸 روز اکرام و @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🍃🌷🍃
قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی به علی مونس و هم خانه و همسر باشی قسمت این بود که در زندگی مشترکت به عزیزان دل فاطمه مادر باشی ◼️ رحلت جانسوز مادر سقای آب و ادب و علمدار دشت کربلا، شاه بانوی بنی هاشم، حضرت امّ البنین(علیها السلام) بر تمامی شیعیان و محبّان تسلیت باد
‌زندگینامه ام البنين مادر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ✳️نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می‌دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس علیه السلام و برادرانش هم خود او بود! نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند، اما چیزی که او را متمایز می‌کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگ آوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود. کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می‌گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند، اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی‌شد. وقتی از او می‌پرسیدند که چرا ازدواج نمی‌کنی؟ می‌گفت: «مردی نمی‌بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می‌کنم.!» 💠معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می‌گشت. تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب علیه السلام، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معناداری زد، فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.» و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب علیه السلام، جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله 🔶بارزترین ویژگی اش، ادب بود. بجا و به موقع حرف می‌زد، حد خودش را می‌دانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت. روزی که پا در خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود: «نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا سلام الله علیها کجا؟ من آمده ام تا کنیزتان باشم.» و به حق نشان داد که راست می‌گفت: همان روز اول، حسن و حسین علیهما السلام بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا سلام الله علیها گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می‌دانست. می‌گویند تا وقتی که فرزندان امام علی علیه السلام خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند. از امام علیه السلام هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند. 🔷تا زمانی که فرزند دار نشد، برای فرزندان امامش، یک مادر تمام عیار بود و پس از بچه دار شدن، همیشه و در هر شرایطی، فرزندان زهرا سلام الله علیها را به فرزندان خود ترجیح داد. ♥️وقتی عباس علیه السلام، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچه های زهرا (س) را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه سلام الله علیها چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام البنین، بلا گردان فرزندان فاطمه (س) اند. 🔆همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می‌کرد که «مبادا حسن و حسین علیهما السلام را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافته جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان پیامبر اند.» و همین تربیت بود که نتیجه اش را در کربلا نشان داد... 🌹او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی می‌کرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش می‌کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیه السلام و فرمان بردار او باشید.» ✅ام البنین، از حضرت علی علیه السلام، صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. درود و رحمت خدا بر آنها  🏴وفات حضرت ام البنین س تسلیت🏴 °❀°▪️شادی روح این بانوی بزرگ اسلام صلوات°❀°▪️°❀°▪️°❀°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۶۸ (پس از بيعت مردم با امام عليه السّلام در سال 35 هجرى گروهى از صحابه گفتند اى كاش شورشيان بر ضد عثمان را كيفر مى دادى پاسخ فرمود:) 💠1.واقع بينى در مبارزه اى برادران از آنچه شما مى دانيد بى اطلاع نيستم، امّا قدرت اجراى آن را چگونه به دست آورم آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلّط دارند و ما بر آنها قدرتى نداريم هم اكنون بردگان شما با آنها مى جوشند، و باديه نشينان اطراف شما به آنها پيوسته اند. آنها در ميان شما زندگى مى كنند، و هر مشكلى را كه بخواهند بر شما تحميل مى كنند. آيا براى خواسته هاى خود تواناييد 💠2.مشكلات جنگ داخلى كارى كه پيش آمده از جاهليّت است، شورشيان يار و ياور دارند، اگر براى كيفر دادنشان حركتى آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم مى شوند: گروهى خواسته هاى شما را دارند، و عدّه اى بر خلاف شما فكر مى كنند، و گروهى نه اين را مى پسندند و نه آن را. پس صبر كنيد تا مردم آرام شوند، و دل هاى مضطرب در جاى خود قرار گيرد، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اكنون مرا آسوده گذاريد، و در انتظار فرمان من باشيد، كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند، و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد و سستى و زبونى به بار آورد، اين جريان سياسى را تا مى توانم مهار مى كنم، امّا اگر راه چاره اى نيابم با آنان مى جنگم (كه سر انجام درمان، داغ كردن است).   🌴🌴🌴
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴بخش هایی از کتاب سربلند 🌹زندگی نامه شهید محسن حججی🌹 قسمت یازدهم فردا صبح، مرخصی شهری گرفت. رفتیم آزمایشگاه. تا عصر به خدا رسیدم که جواب را ببینم. سعی می کرد من را راضی نگه دارد:《اگه بچه بود نکنه بگی نرو!》 تسبیح از دستم نمی افتاد. خدا خدا می کردم تو این اوضاع بچه ای در کار نباشد. جلوی در آزمایشگاه گفتم که تو منتظر بمان خودم می روم بالا. فقط دعا می کردم جوابش مثبت نباشد. تا پرستار برگه آزمایش را داد دستم، پرسیدم:《خانم مثبته یا منفی؟》 گفت:《مبارکه!》 انگار سقف آزمایشگاه خراب شد روی سرم. نای راه رفتن نداشتم. نمی توانستم از پله ها بروم پایین. رفتن محسن کم بود، فکر و خیال بچه هم شد قوز بالا قوز. از حال و روزم فهمید پدر شده است. گفت:《وای خدایا شکرت!》 سریع گفتم:《بایدم خوشحال بشی. من ناراحتم که باید تو رو با یکی دیگه شریک بشم.》 چشمانش را چهارتا کرد:《یعنی از الآن داری به بچه حسودی می کنی؟》 افتاد به التماس که به کسی نگو بچه داریم. رفتنش مشخص نبود و نگران بودبچه بهانه ای شود که جلوی اعزامش را بگیرند. از ویار بدتر، مخفی کردن بارداری ام بود. دوست داشتم به همه بگویم مادر شده ام. از طرفی، دل تو دلم نبود که الان زنگ می زنند بهش که جمع کن بیا. یکی دو بار گفتم:《اصلا خودم زنگ می زنم بیایید این رو ببرید تا خلاص بشم از این استرس.》 دو هفته بعد، رفتیم امامزاده شاهزاده حسین. تلفن محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستاش است. یواشکی گفت:《چشم آماده می شم.》 گفتم:《کی بود؟》 می خواست از زیرش در برود. پاپی اش شدم. گفت:《فردا صبح اعزامه.》 احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر جان نداشت. سریع برگشتیم نجف آباد. گفت:《باید اول به پدر بگم؛ اما مادرم نباید هیچ بویی ببره، ناراحت میشه.》 ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد. همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود..‌. نفسم تنگی می کرد. نفسم ازم دور می شد و نمی توانستم هیچ حرفی بزنم. برای مادرش کلی مقدمه چینی کرد که قرار است برویم لب مرز، رزمایش است و گوشی هایمان را می گیرند و دوماه طول می کشد. مادرش پرسید:《می تونی زنگ بزنی؟》 گفت:《فقط مدتی که توی تهرونم》 موقع خداحافظی یواشکی درِ گوش پدرش گفت:《دارم می رم سوریه، مراقب زهرام باشید.》 بنده خدا مات و مبهوت ماند. رنگ از صورتش پرید. زبانش قفل شد. مثل خواب زده ها تا دم در همراهی مان کرد. مادرشوهرم شروع کرد به گریه کردن که چطور دو ماه ازت بی خبر باشیم؟ ادامه دارد..
1_184525974.mp3
7.64M
‌ ‌ ‌ ✨شهیدی که با نویسنده زندگینامه اش تماس گرفت و راهنمایی اش کرد 🌷 📞سلام علیکم... من برای ترساندن نیامدن بلکه آمده ام برای ادای حقی که اینک بر ذمه تو افتاده است✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔🍃 گفتن بسیجی باید "خاڪــی" باشه "خــــاڪــ" شد
رزمنده مدافع حرم برادر شهید مدافع حرم در منطقه الحمیره حلب جنوب خانطومان به فیض نائل آمد و به جمع پیوست. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
33.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اردوی فرهنگی زیارتی در جمع هیئت فدائیان حسین علیه السلام 🔸بچه ها : محول الحول و الاحوال اینجا رقم میخوره ، توی ____ @Fadaeianhoseinir @Seyedrezanarimani
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۶۹ (اين سخنرانى را در سال 36 هجرى به هنگام حركت اصحاب به سوى بصره ايراد فرمود:) 💠1.ضرورت اطاعت از رهبرى همانا خداوند پيامبرى راهنما را با كتابى گويا، و دستورى استوار بر انگيخت. هلاك نشود جز كسى كه تبهكار است و بدانيد كه بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاك كننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد، و همانا حكومت الهى حافظ امور شماست، بنابر اين زمام امور خود را بى آن كه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. به خدا سوگند اگر در پيروى از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد 💠2.افشاء توطئه ناكثين همانا ناكثين عهد شكن  به جهت نارضايتى از حكومت من به يكديگر پيوستند، و من تا آنجا كه براى وحدت اجتماعى شما احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد، زيرا آنان اگر براى اجراى مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامى متزلزل مى شود.  آنها از روى حسادت بر كسى كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته اند. مى خواهند كار را به گذشته باز گردانند. حقّى كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن)، و سنّت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست. 🌴🌴🌴
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴بخش هایی از کتاب سربلند 🌹زندگی نامه شهید محسن حججی🌹 قسمت یازدهم فردا صبح، مرخصی شهری گرفت. رفتیم آزمایشگاه. تا عصر به خدا رسیدم که جواب را ببینم. سعی می کرد من را راضی نگه دارد:《اگه بچه بود نکنه بگی نرو!》 تسبیح از دستم نمی افتاد. خدا خدا می کردم تو این اوضاع بچه ای در کار نباشد. جلوی در آزمایشگاه گفتم که تو منتظر بمان خودم می روم بالا. فقط دعا می کردم جوابش مثبت نباشد. تا پرستار برگه آزمایش را داد دستم، پرسیدم:《خانم مثبته یا منفی؟》 گفت:《مبارکه!》 انگار سقف آزمایشگاه خراب شد روی سرم. نای راه رفتن نداشتم. نمی توانستم از پله ها بروم پایین. رفتن محسن کم بود، فکر و خیال بچه هم شد قوز بالا قوز. از حال و روزم فهمید پدر شده است. گفت:《وای خدایا شکرت!》 سریع گفتم:《بایدم خوشحال بشی. من ناراحتم که باید تو رو با یکی دیگه شریک بشم.》 چشمانش را چهارتا کرد:《یعنی از الآن داری به بچه حسودی می کنی؟》 افتاد به التماس که به کسی نگو بچه داریم. رفتنش مشخص نبود و نگران بودبچه بهانه ای شود که جلوی اعزامش را بگیرند. از ویار بدتر، مخفی کردن بارداری ام بود. دوست داشتم به همه بگویم مادر شده ام. از طرفی، دل تو دلم نبود که الان زنگ می زنند بهش که جمع کن بیا. یکی دو بار گفتم:《اصلا خودم زنگ می زنم بیایید این رو ببرید تا خلاص بشم از این استرس.》 دو هفته بعد، رفتیم امامزاده شاهزاده حسین. تلفن محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستاش است. یواشکی گفت:《چشم آماده می شم.》 گفتم:《کی بود؟》 می خواست از زیرش در برود. پاپی اش شدم. گفت:《فردا صبح اعزامه.》 احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر جان نداشت. سریع برگشتیم نجف آباد. گفت:《باید اول به پدر بگم؛ اما مادرم نباید هیچ بویی ببره، ناراحت میشه.》 ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد. همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود..‌. نفسم تنگی می کرد. نفسم ازم دور می شد و نمی توانستم هیچ حرفی بزنم. برای مادرش کلی مقدمه چینی کرد که قرار است برویم لب مرز، رزمایش است و گوشی هایمان را می گیرند و دوماه طول می کشد. مادرش پرسید:《می تونی زنگ بزنی؟》 گفت:《فقط مدتی که توی تهرونم》 موقع خداحافظی یواشکی درِ گوش پدرش گفت:《دارم می رم سوریه، مراقب زهرام باشید.》 بنده خدا مات و مبهوت ماند. رنگ از صورتش پرید. زبانش قفل شد. مثل خواب زده ها تا دم در همراهی مان کرد. مادرشوهرم شروع کرد به گریه کردن که چطور دو ماه ازت بی خبر باشیم؟ ادامه دارد..
طفل بوَد، در نظر پیر عشق   هرکه نگردد سپر تیر عشق 🌷معرفی شهید 🎂زمینی شدن : ۴۶.۰۲.۰۶، کاشان 🕊آسمانی شدن : ۶۲.۰۵.۱۵، ارتفاعات حمزه - عملیات والفجر ۲ 🌷مزار شهید : گلزار شهدای دارالسلام کاشان 💠ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆دوشنبه ۹۸.۱۱.۲۱ ⏰ساعت ۲۱:۰۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمده موسمِ فتح و ایمان… شعله زد؛ از افق، نورِ قرآن●♪♫ در دلِ بهمنِ سردِ تاریخ؛ لاله سر زد، ز خونِ شهیدان…●♪♫ لاله‌ها قامتِ سرخِ عشقند؛ سرنوشتِ تو، با خون نوشتند●♪♫ پیکرِ پاکت، ای جان به کف را… از ازل، با شهادت سرشتند…●♪♫ از ازل، با شهـــادت سرشتنــد…●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده بادا قرآن●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده یادِ شهیدان…●♪♫ تا ابد زنده یادِ شهیـدان… تا ابد زنده یادِ شهیـــدان…●♪♫ مقدمت را اماما؛ شهیدان، با نثارِ تنِ خود گشودند●♪♫ خونشان؛ فرشِ راهِ تو بادا… عاشقِ پاکِ راهِ تو بودند●♪♫ آمدی با پیامت خمینی؛ از رهایی و از حق سرودی…●♪♫ آن که بر ظلمِ شب، حمله ور شد؛ ای خمینی تو بودی… تو بودی…●♪♫ آن که بر ظلمِ شب، حمله ور شد؛ ای خمینی تو بـودی… تـو بــودی…●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده بادا قرآن●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده یادِ شهیدان…●♪♫ تا ابد زنده یادِ شهیــدان… تا ابد زنده یادِ شهیــــدان…●♪♫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندای الله اکبر(2).mp3
585.9K
طنین صدای,,الله اکبر,,به یاد سال۵۷ انتقام سختــــــــــ👊✌: 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر آسمان امشب مملو از عطر الله اکبر شد .