eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
239 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴بخش هایی از کتاب سربلند 🌹زندگی نامه شهید محسن حججی🌹 قسمت یازدهم فردا صبح، مرخصی شهری گرفت. رفتیم آزمایشگاه. تا عصر به خدا رسیدم که جواب را ببینم. سعی می کرد من را راضی نگه دارد:《اگه بچه بود نکنه بگی نرو!》 تسبیح از دستم نمی افتاد. خدا خدا می کردم تو این اوضاع بچه ای در کار نباشد. جلوی در آزمایشگاه گفتم که تو منتظر بمان خودم می روم بالا. فقط دعا می کردم جوابش مثبت نباشد. تا پرستار برگه آزمایش را داد دستم، پرسیدم:《خانم مثبته یا منفی؟》 گفت:《مبارکه!》 انگار سقف آزمایشگاه خراب شد روی سرم. نای راه رفتن نداشتم. نمی توانستم از پله ها بروم پایین. رفتن محسن کم بود، فکر و خیال بچه هم شد قوز بالا قوز. از حال و روزم فهمید پدر شده است. گفت:《وای خدایا شکرت!》 سریع گفتم:《بایدم خوشحال بشی. من ناراحتم که باید تو رو با یکی دیگه شریک بشم.》 چشمانش را چهارتا کرد:《یعنی از الآن داری به بچه حسودی می کنی؟》 افتاد به التماس که به کسی نگو بچه داریم. رفتنش مشخص نبود و نگران بودبچه بهانه ای شود که جلوی اعزامش را بگیرند. از ویار بدتر، مخفی کردن بارداری ام بود. دوست داشتم به همه بگویم مادر شده ام. از طرفی، دل تو دلم نبود که الان زنگ می زنند بهش که جمع کن بیا. یکی دو بار گفتم:《اصلا خودم زنگ می زنم بیایید این رو ببرید تا خلاص بشم از این استرس.》 دو هفته بعد، رفتیم امامزاده شاهزاده حسین. تلفن محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستاش است. یواشکی گفت:《چشم آماده می شم.》 گفتم:《کی بود؟》 می خواست از زیرش در برود. پاپی اش شدم. گفت:《فردا صبح اعزامه.》 احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر جان نداشت. سریع برگشتیم نجف آباد. گفت:《باید اول به پدر بگم؛ اما مادرم نباید هیچ بویی ببره، ناراحت میشه.》 ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد. همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود..‌. نفسم تنگی می کرد. نفسم ازم دور می شد و نمی توانستم هیچ حرفی بزنم. برای مادرش کلی مقدمه چینی کرد که قرار است برویم لب مرز، رزمایش است و گوشی هایمان را می گیرند و دوماه طول می کشد. مادرش پرسید:《می تونی زنگ بزنی؟》 گفت:《فقط مدتی که توی تهرونم》 موقع خداحافظی یواشکی درِ گوش پدرش گفت:《دارم می رم سوریه، مراقب زهرام باشید.》 بنده خدا مات و مبهوت ماند. رنگ از صورتش پرید. زبانش قفل شد. مثل خواب زده ها تا دم در همراهی مان کرد. مادرشوهرم شروع کرد به گریه کردن که چطور دو ماه ازت بی خبر باشیم؟ ادامه دارد..
1_184525974.mp3
7.64M
‌ ‌ ‌ ✨شهیدی که با نویسنده زندگینامه اش تماس گرفت و راهنمایی اش کرد 🌷 📞سلام علیکم... من برای ترساندن نیامدن بلکه آمده ام برای ادای حقی که اینک بر ذمه تو افتاده است✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔🍃 گفتن بسیجی باید "خاڪــی" باشه "خــــاڪــ" شد
رزمنده مدافع حرم برادر شهید مدافع حرم در منطقه الحمیره حلب جنوب خانطومان به فیض نائل آمد و به جمع پیوست. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
33.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اردوی فرهنگی زیارتی در جمع هیئت فدائیان حسین علیه السلام 🔸بچه ها : محول الحول و الاحوال اینجا رقم میخوره ، توی ____ @Fadaeianhoseinir @Seyedrezanarimani
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۶۹ (اين سخنرانى را در سال 36 هجرى به هنگام حركت اصحاب به سوى بصره ايراد فرمود:) 💠1.ضرورت اطاعت از رهبرى همانا خداوند پيامبرى راهنما را با كتابى گويا، و دستورى استوار بر انگيخت. هلاك نشود جز كسى كه تبهكار است و بدانيد كه بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاك كننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد، و همانا حكومت الهى حافظ امور شماست، بنابر اين زمام امور خود را بى آن كه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. به خدا سوگند اگر در پيروى از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد 💠2.افشاء توطئه ناكثين همانا ناكثين عهد شكن  به جهت نارضايتى از حكومت من به يكديگر پيوستند، و من تا آنجا كه براى وحدت اجتماعى شما احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد، زيرا آنان اگر براى اجراى مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامى متزلزل مى شود.  آنها از روى حسادت بر كسى كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته اند. مى خواهند كار را به گذشته باز گردانند. حقّى كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن)، و سنّت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست. 🌴🌴🌴
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴بخش هایی از کتاب سربلند 🌹زندگی نامه شهید محسن حججی🌹 قسمت یازدهم فردا صبح، مرخصی شهری گرفت. رفتیم آزمایشگاه. تا عصر به خدا رسیدم که جواب را ببینم. سعی می کرد من را راضی نگه دارد:《اگه بچه بود نکنه بگی نرو!》 تسبیح از دستم نمی افتاد. خدا خدا می کردم تو این اوضاع بچه ای در کار نباشد. جلوی در آزمایشگاه گفتم که تو منتظر بمان خودم می روم بالا. فقط دعا می کردم جوابش مثبت نباشد. تا پرستار برگه آزمایش را داد دستم، پرسیدم:《خانم مثبته یا منفی؟》 گفت:《مبارکه!》 انگار سقف آزمایشگاه خراب شد روی سرم. نای راه رفتن نداشتم. نمی توانستم از پله ها بروم پایین. رفتن محسن کم بود، فکر و خیال بچه هم شد قوز بالا قوز. از حال و روزم فهمید پدر شده است. گفت:《وای خدایا شکرت!》 سریع گفتم:《بایدم خوشحال بشی. من ناراحتم که باید تو رو با یکی دیگه شریک بشم.》 چشمانش را چهارتا کرد:《یعنی از الآن داری به بچه حسودی می کنی؟》 افتاد به التماس که به کسی نگو بچه داریم. رفتنش مشخص نبود و نگران بودبچه بهانه ای شود که جلوی اعزامش را بگیرند. از ویار بدتر، مخفی کردن بارداری ام بود. دوست داشتم به همه بگویم مادر شده ام. از طرفی، دل تو دلم نبود که الان زنگ می زنند بهش که جمع کن بیا. یکی دو بار گفتم:《اصلا خودم زنگ می زنم بیایید این رو ببرید تا خلاص بشم از این استرس.》 دو هفته بعد، رفتیم امامزاده شاهزاده حسین. تلفن محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستاش است. یواشکی گفت:《چشم آماده می شم.》 گفتم:《کی بود؟》 می خواست از زیرش در برود. پاپی اش شدم. گفت:《فردا صبح اعزامه.》 احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر جان نداشت. سریع برگشتیم نجف آباد. گفت:《باید اول به پدر بگم؛ اما مادرم نباید هیچ بویی ببره، ناراحت میشه.》 ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد. همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود..‌. نفسم تنگی می کرد. نفسم ازم دور می شد و نمی توانستم هیچ حرفی بزنم. برای مادرش کلی مقدمه چینی کرد که قرار است برویم لب مرز، رزمایش است و گوشی هایمان را می گیرند و دوماه طول می کشد. مادرش پرسید:《می تونی زنگ بزنی؟》 گفت:《فقط مدتی که توی تهرونم》 موقع خداحافظی یواشکی درِ گوش پدرش گفت:《دارم می رم سوریه، مراقب زهرام باشید.》 بنده خدا مات و مبهوت ماند. رنگ از صورتش پرید. زبانش قفل شد. مثل خواب زده ها تا دم در همراهی مان کرد. مادرشوهرم شروع کرد به گریه کردن که چطور دو ماه ازت بی خبر باشیم؟ ادامه دارد..
طفل بوَد، در نظر پیر عشق   هرکه نگردد سپر تیر عشق 🌷معرفی شهید 🎂زمینی شدن : ۴۶.۰۲.۰۶، کاشان 🕊آسمانی شدن : ۶۲.۰۵.۱۵، ارتفاعات حمزه - عملیات والفجر ۲ 🌷مزار شهید : گلزار شهدای دارالسلام کاشان 💠ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆دوشنبه ۹۸.۱۱.۲۱ ⏰ساعت ۲۱:۰۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمده موسمِ فتح و ایمان… شعله زد؛ از افق، نورِ قرآن●♪♫ در دلِ بهمنِ سردِ تاریخ؛ لاله سر زد، ز خونِ شهیدان…●♪♫ لاله‌ها قامتِ سرخِ عشقند؛ سرنوشتِ تو، با خون نوشتند●♪♫ پیکرِ پاکت، ای جان به کف را… از ازل، با شهادت سرشتند…●♪♫ از ازل، با شهـــادت سرشتنــد…●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده بادا قرآن●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده یادِ شهیدان…●♪♫ تا ابد زنده یادِ شهیـدان… تا ابد زنده یادِ شهیـــدان…●♪♫ مقدمت را اماما؛ شهیدان، با نثارِ تنِ خود گشودند●♪♫ خونشان؛ فرشِ راهِ تو بادا… عاشقِ پاکِ راهِ تو بودند●♪♫ آمدی با پیامت خمینی؛ از رهایی و از حق سرودی…●♪♫ آن که بر ظلمِ شب، حمله ور شد؛ ای خمینی تو بودی… تو بودی…●♪♫ آن که بر ظلمِ شب، حمله ور شد؛ ای خمینی تو بـودی… تـو بــودی…●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده بادا قرآن●♪♫ بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده یادِ شهیدان…●♪♫ تا ابد زنده یادِ شهیــدان… تا ابد زنده یادِ شهیــــدان…●♪♫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندای الله اکبر(2).mp3
585.9K
طنین صدای,,الله اکبر,,به یاد سال۵۷ انتقام سختــــــــــ👊✌: 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر آسمان امشب مملو از عطر الله اکبر شد .
💐معرفی همافَر نیروی هوایی، 🌏 زمینی شدن : ۱۳۳۸، فسا 💫 آسمانی شدن : ۵۷.۱۱.۲۲، تهران - درگیری با گارد شاهنشاهی و اصابت تیر به ایشان و شهادت شهید معزز 🌷مزار شهید : بهشت زهرا (س) تهران 💠 ارائه : خادم الشهدا یازینب 📆 سه شنبه ۹۸.۱۱.۲۲ ⏰ ساعت ۲۰ 🎁همزمان با ۴۱ سالگی انقلاب و ؛ و سالروز شهادت شهید معزز (س) ❤️گروه مدافعان حرم✌️ http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
☀️☀️☀️ 🎤 ۱۷۰ 💠(در آستانه جنگ بصره، در سال 36 هجرى، گروهى از اعراب، كليب جرمى را جهت آگاهى از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام عليه السّلام با ناكثين به نمايندگى نزد حضرت على عليه السّلام فرستادند. امام به گونه اى با آن شخص صحبت فرمود: كه حقيقت را دريافت. آنگاه به او فرمود: بيعت كن. وى گفت: من نماينده گروهى هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كارى اقدام نمى كنم. امام فرمود:) اگر آنها تو را مى فرستادند كه محل ريزش باران را بيابى، سپس به سوى آنان باز مى گشتى و از گياه و سبزه و آب خبر مى دادى، اگر مخالفت مى كردند، و به سرزمين هاى خشك و بى آب روى مى آوردند تو چه مى كردى (گفت: آنها را رها مى كردم و به سوى آب و گياه مى رفتم، امام فرمود:) پس دستت را براى بيعت كردن بگشاى. (مرد گفت: سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق، توانايى مخالفت نداشتم و با امام عليه السّلام بيعت كردم) . 🌴🌴🌴
هدایت شده از زنده باد یاد شهدا
💐معرفی همافَر نیروی هوایی، 🌏 زمینی شدن : ۱۳۳۸، فسا 💫 آسمانی شدن : ۵۷.۱۱.۲۲، تهران - درگیری با گارد شاهنشاهی و اصابت تیر به ایشان و شهادت شهید معزز 🌷مزار شهید : بهشت زهرا (س) تهران 💠 ارائه : خادم الشهدا یازینب 📆 سه شنبه ۹۸.۱۱.۲۲ ⏰ ساعت ۲۰ 🎁همزمان با ۴۱ سالگی انقلاب و ؛ و سالروز شهادت شهید معزز (س) ❤️گروه مدافعان حرم✌️ http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا و همینطور جانبازان عزیزی که در گروه حاضر هستند 🎊🎈ایام و ۴۱ سالگی پیروزی انقلاب اسلامی رو خدمت شما عزیزان تبریک میگم. امشب در خدمت همافَر نیروی هوایی، هستیم. سالروز شهادت این شهید معزز هست. برداشت مطالب از سایت های نوید شاهد و گلزار
شهید هدایت الله طاهری فرزند عباس، در سال 1337 در خانواده ای متوسط و مسلمان در شهر فسا پا به عرصه ی وجود نهاد. او از هفت سالگی تن به کار سپرد. او در فصل تابستان در مغازه های نزدیک منزل به شاگردی می پرداخت و دستمزد اين ایام را جمع می کرد تا در زمان مدرسه خانواده اش مجبور به تحمل مخارج تحصیل او نباشند.
او همیشه خوش برخورد و خندان بود. مخصوصاً در محیط کار همه ی همکاران از استاد کار تا بقیه ی شاگردان شیفته ی اخلاق و رفتار وی شده بودند. پس از پایان کار نیز روانه ی مسجد می شد تا با صوت خوشش اقامه ی نماز را به اطلاع مؤمنان برساند.
هدایت الله در ایام درس و تحصیل فکر و ذکری جز آموختن نداشت و در بین دانش آموزان مدرسه نمونه و اسوه بود و با تلاش و کوشش فراوان توانست در خرداد ماه سال 1357 با نمرات عالی مدرک دیپلم را بگيرد. پس از آن در آزمون ورودی رشته فنی نیروی هوايی (همافری) شرکت کرد و در آن امتحان نیز قبول شد.
همان سال برای شرکت در دوره ی مورد نظر عازم تهران گرديد. در همین ایام نیز دریای طوفانی مردم پایه های تخت پوسیده ی سلطنت را به لرزه انداخته بود. او که خود زخم خورده ی ظلم و ستم حکومت شاه بود، انقلاب و رهبر عالی قدر آن را مرهمی برای زخم های خود دانست با این که نظامی بود و در آن ایام مقررات سختی بر آنها حاکم بود به هر صورت خود را به صفوف تظاهرات می رساند و خشم خود را با فریاد سرخ، نسبت به حکومت ابراز می کرد. با تشریف فرمایی حضرت امام (ره) به میهن، خون تازه ای در رگ های مردم انقلابی جریان یافت.
روز 22 بهمن ماه سال 1357 دژهای رژیم طاغوت یکی پس از دیگری به دست موج خروشان مردم سقوط کرد. در این روز همافران غیور نیروی هوایی نقش عمده ای ایفا کردند و هدایت الله نیز فرصت را غنیمت شمرد و دوشادوش دیگر همافران به یاری انقلابیون شتافت. لشکر گارد هنگامی که از این ماجرا با خبر شد فوراً پایگاه همافران را محاصره کرد و با انواع اسلحه ی سبک و سنگین آنها را به خاک و خون کشید. در این حمله هدایت الله بر اثر اصابت تیری به سرش به سوی عرش الهی پرواز نمود. رژیم پس از به شهادت رساندن همافران غیور، تمام مدارک شناسایی آنان را نابود کرد تا به صورت ناشناس به خاک سپرده شوند اما امواج سهمگین انقلاب اجازه ی اهانت بیشتر به پیکرهای این عزیزان را نداد. آنان پس از شناسایی به وسیله ی همرزمان خود در بهشت زهرای تهران آرامش یافتند.
و خاطره از زبان خانواده شهيد این شهيد عزيز در هنگام راهپیمایی ها شرکت فعالي داشت و با لباس شخصی به همراه شهید یوسف خضری شرکت می نمود. او روزهای تعطیل به خانه عمه اش می رفت و روز 19 و 20 بهمن به پادگان نمی رود و می بیند که تعدادی از دانشجویان همکلاسش در روز قبل توسط لشگر گارد در خوابگاه به شهادت رسیده اند. با وجود این که روز قبل بلیط اتوبوس گرفته بود تا به فسا برود با دیدن این صحنه از آمدن منصرف می شود و بلیط را به یکی از دوستانش می دهد. در روز 22 بهمن در تظاهرات تا پادگان عشرت آباد جلو رفته و اسلحه ای را به غنیمت می گیرد. با اسلحه پشت یک ماشین وانت بار سوار می شود و برای انجام مأموریتی که وجدانش به او اخطار می دهد می رود و مفقود می گردد. روز 24 بهمن بود که عمه اش زنگ می زند و می گوید که هدایت الله 2 روزی است که به خانه نیامده است. نگران بودیم و به همراه پدر و مادرش به تهران رفتیم. تمام بیمارستان های تهران را سر زدیم و اجساد شهدا را نگاه کردیم، سه روز طول کشید اما او را ندیدیم، به پزشکی قانونی رفتیم و در آنجا عکس شهدای گمنام را دیدیم و پس از تماشای عکس ها، هدایت را پيدا كرديم که تیری به سرش اصابت کرده و به شهادت رسیده بود.
مزار مطهر شهید در قطعه 21 - بهشت زهرا (س) تهران