eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
229 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜ یک دقیقه با ولایت ⚜
📜 در محضر علما 📜
علامه طباطبایی و خانواده: ✍ روحیه سپاسگزاری از همسر، همیشه در علامه طباطبایی قدس سره وجود داشت به گونه ای که دختر ایشان نقل می کند: پدرم پیوسته می فرمود: این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هرچه کتاب نوشته ام، نصفش مال این خانم است. رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. 📖 الگوهای خانواده اخلاقی ص۳۲ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
❤️ آشتی با امام زمان (عج) ❤️
💢 احکام 💢
پاسخ: کسی که نماز قضا دارد، می‌تواند نمازی که اکنون بر او واجب شده را بخواند؛ ولی احتیاط واجب آن است که اگر فقط یک نماز است ابتدا نماز قضا را به جا آورد؛ به خصوص اگر نماز قضا مربوط به همان روز باشد. 🆔️ https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ تاریخ: پنج شنبه، ۱۴ اسفند ۹۹ ذکر روز: لا اله الا الله الملک الحق المبین 🔖 برنامه: 📍 هر روز با قرآن 📍معرفی ریحانه الزینب 📍معرفی کتاب 📍رمان عقیق 📍آشتی با امام زمان(عج) 📍احکام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f ادمین روز پنج شنبه 🆔 @mah_dia313 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
📖 هر روز با قرآن 📖
4_6001575192470488366.mp3
1.95M
🔸ترتیل صفحه 578 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده مقام حجاز 🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه 🕊👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
😍محفل زیبای دخترونه ی ریحانه الزینب😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم میخوام جریان ساز باشم،یه کار کنم کارستون! میخوام بقیه رو با حسین زمانم آشنا کنم.... گفتن بچه ای،نمیشه به حرفات اعتماد کرد،نمیتونیم مسئولیت های بزرگو بهت بسپاریم تا اینکه پام به زینبیه باز شد،اینبار با اونا از آرمان هام گفتم. اونا نگفتن که سنم کمه و زوده واسم،اونا انگیزه شدن برام اونا شدن همراه راهم،راهی که اونها برام روشن ترش کردند.... از فرمانده های 20 ساله ای گفتن که رفتنشون باعث موندن این خاک و ایران شد.اینجاست که باید گفت میشه بیست ام بزرگتر از شصت باشه... دخترای زیبا نوجوان در ریحانه الزینب همراه ما باشید🌹 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2
📚 معرفی کتاب 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب ابنبات دارچینی روایت داستان جوانی به نام محسن می‌پردازد که با ماجراهای پیش‌بینی نشده‌ای مواجه می‌شود. 📚 گزیده ای از کتاب:آبنبات دارچینی 📌به نویسنده گی مهرداد صدقی ✅ موجود در کتاب خانه ی زینبیه 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🕊 رمان عقیق 📿
پتوی رویش را مرتب میکنم و میگویم: اونم خوبه از من و تو سالم تره... میپرسد:هنوز هم نمیخواد ازدواج کنه؟ میگویم:هنوز هم نمیخواد ازدواج کنه... اون هیچ وقت رفتن عمو عیسی رو باور نکرد میگوید: زنها لطیفن درست ولی برعکس جنسشون سخت دل میبندند! خوب میکنه ...وقتی عیسی هنوز تو دلشه خوب میکنه بادلخوری میگویم: عمه فقط 41سالشه...جونیش حروم من شد و حاال هم میگه بعد از عیسی نداریم فقط عیسی میگوید:عمه هم گاهی حق دروغ گفتن داره!! تو بهانه ای عمه نمیخواست جونیش و به غیر عیسی اش با کس دیگه ای سریک بشه کالفه میگویم: نمیدونم نرجس جون ...نمیدونم... راستی چه خبر از دخترت؟ ندیدمش امروز؟ آهی میکشد و میگوید:اونم همش اسیر منه امروز که فهمیدم شیفت هستی گفتم بره خونش تو هستی ...با کلی زور و التماس رفت... آیه از صمیم قلب خوشحال میشود با شنیدن این حرف و گونه نرجس پیر را میبوسد و میگوید: خوب کردی عزیز دل من هستم صلوات فرستادنش را از سر میگیرد و با دست اشاره میکند که دیگر بروم و مزاحم خوابش نشوم دوباره میخندم و دستم را به چشمم میگذارم و اتاقش را ترک میکنم بخش سوت و کور است در استیش به جز رزیدنت شیفت و هنگامه کس دیگری نیست آرام سالمی به آن دو دادم و پرونده نرجس جان را سر جایش گذاشتم.هنگامه لیوان چایم را روبه رویم گذاشت تشکری کردم و کنارش نشستم! به لیوانش خیره شده بود و سکوت کرده بود...مترجم خوبی برای سکوت اطرافیانم بودم.یک رنج نامه پشت این سکوت بود.به چهره دلنشینش خیره شدم سرش را بلند کرد نگاهم کرد با اشاره سر پرسید چی شده؟ با شاره سر گفتم هیچ! مقنعه اش را مرتب کرد و گفت:آیه پرستار بخش اطفالی ولی نمیدونم تو بخش بزرگساالن چطور اینقدر خاطر خواه داری؟ بحث نگاهش را عوض کرد.شاید اینطور راحت تر بود به چایم خیره شدم: مامان عمه میگه تو مثل جغد میمونی! مسئوالی بیمارستان دیوار کوتاه تر از ما طرحی ها که پیدا نمیکنن!! تو یک ماه چهارده تا شیفت شب بهم دادن!!! بقیه یه سه چهار شب هم که به جای بچه ها معموال وای میستم! وقت استراحتمو معموال نمیخوابم به بچه ها سر میزنم و گاهی به جاشون به مریضا سر میزنم... داستان خاصی پشتش نیست میگوید:داستان که پشتش نیست یه قلب رئوف چرا پشتش هست ! دستهایش را میگیرم...دوباره نگاهم میکند به آرامی میپرسم: چی شده هنگامه؟ لبخنذ میزنی ولی از گریه بدتره!حرفی تو قلبت سنگینی کرده؟ دستهایم را میفشارد چشمهایش را میبنددو بعد...بعد قطره های اشکش سرازیر شد... چند دقیقه فقط گریست و من فقط نگاه کردم کسی نبود و خدا را شکر کردم تنها شاهد اشکهایش هستم بعد انگار منتظر بود خالی شود...: آیه...آیه...من...من هیچ وقت مادر نمیشم!! آیه... من ...من حاال باید چیکار کنم؟آیه من چجوری نگاه های سنگین محسن روی بچه های دیگه رو تحمل کنم؟ نگاهش کردم...تهی...بی هیچ حسی..خالی از ترحم..نگرانی و هر حس دیگری!! خوب گریه کرد و خوب دردل کرد.. و من مثل همیشه شانه های ظریفم را گذاشته بودم در خدمت دیگران! عیبی ندارد بگذار دردت را روی شانه هایم نمیدانم چقدر گذشت که به خودش آمد حرف زده بود و حاال دیگر سبک شده بود.حاال با رنگ نگاهش میکردم...نه رنگ ترحم نه دلسوزی نه نگرانی .. من حاال فقط یک خواهر بودم... آرام صدایش کردم:هنگامه... هنگامه منو نگاه؟ هق هقش قطع شد و به چشمهایم خیره شد _هنگامه... نمیتونم بهت بگم غصه نخور...چون غصه داره نمی تونم بهت بگم فراموشش کن چون مطمعنا فاموش نمیشه...هنگامه باهاش کنار بیا !! این سوال سخته امتحان خداست! اگه حلش نمیکنی پس با نگرفتن نمره اش کنار بیا! بزار خدا برات مثبت بزاره!! مثبت اینکه حلش نکردی ولی به فکرش بودی کالفه میگوید: حرف زدنش راحته آیه ...تو نمیدونی چه زجری داره وقتی نتونی مادر بشی و همسرت همیشه حسرت بخوره... _هنگامه به این فکر کن این خواست خداست! مقدر الهیه! امید داشته باش!! خودمونیم دیگه ما که بهتر این دکترا رو میشناسیم! اینا خدا هستن مگه؟ به خدا اون بخوادا همچین این دکترا رو سنگ رو یخ میکنه اون سرش نا پیدا...اصال میخوای چیکار؟ بیکاری ؟ بچه بزایی که آخرش یکی بشه مثل من و خودت؟ میخندد : مرسی آیه مرسی که هستی... فقط واسم دعا کن دعا میکنم خواهرم تو هم شدی یکی از دغدغه هایم!! به جمع تو دلی هایم خوش آمدی چشمکی میزنم و به لیوان چای سرد شده ام اشاره میکنم و میگویم: من شانس ندارم هنگامه! یه چیز داغ خوردن بهم نیومده میشه برام عوضش کنی چشمی میگوید و میرود تا برایم تازه دم بیاورد! تازه دم بماند زندگی ات خواهری!.. ادامه دارد... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
◼️ تسلیت ◼️
انا لله و انا الیه راجعون اقای حاج محسن آقا قلهکی از متدین و معتمدین امام خمینی در بازار دار فانی را وداع گفت. ▪️پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در پی درگذشت آقای حاج محسن آقا قلهکی بسم الله الرحمن الرحیم عبد صالح، و مومن آقای حاج محسن آقا قلهکی رحمةالله علیه، در روز نیمه‌ی رجب پس از عمری که به و سپری شده بود، دار فانی را وداع کرد. اینجانب به خانواده‌ی محترم و به همه‌ی دوستان و علاقمندان ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای وی مسالت مینمایم. سید علی خامنه‌ای ۱۴/اسفند/۱۳۹۹ ▪️رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
❤️ آشتی با امام زمان (عج) ❤️
وقتی اومدیم از مدل زندگی غربی تبعیت کردیم! و مدل زندگی خودمون رو فراموش کردیم... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
💢 احکام 💢
جواب: در صورتی که کاغذ و یا دستمال کاغذی در اختیار داشته باشید میتوانید به آن سجده کنید اگر هیچ کدوم از این ها در جلوی انسان نبود انسان در حال نماز که مهرش برداشته شد میتواند چند قدم برود البته بدون اینکه روی از قبله برگرداند و ان مهر را بردارد و یا به سنگ فرش برسد و بر ان سجده کند در صورتی که در بین نماز چیزی سجده بر روی ان صحیح است را از دست بدهید و چیزی که سجده بر ان صحیح است در اختیار نداشته باشید اگر وقت کافی برای اقامه ی نماز دوباره وجود دارد باید نماز را بشکنید و مجددا نماز را اقامه کنید اگر وقت کافی در اختیار ندارید باید با استین لباس سجده کنید و اگر این کار ممکن نیست بر فرش و سپس بر پشت دست و اگر ان هم ممکن نیست میتوانید به اشیاء معدنی مانند انگشتر عقیق و ‌... سجده نماید 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f