زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از امشب، مورخه
🔖 #اتفاقی_که_منتظرش_بودم:
🔰 #قسمت_چهارم:
داخل اردوگاه بعد از مشخص شدن اتاق و هم اتاقی هامون، با وجود تعداد زیادی تخت
با کمبود مواجه شدیم و
بعضی ها که سابقه اردوی #جهادی داشتن، روی زمین و بعضی ها مثل من رو تخت خوابیدن.
از اون شب ها بود که با وجود خستگی، خواب قصدِ سر زدن به چشم هاتو نداره☺️
و باید دعوت نامه براش بفرستی😅
#شوق و #انتظار اتفاقات و احساسات #جدید #دل_آشوب قشنگی رو برام تدارک دیده بود،
که پذیراش بودم😊
اما به هر طریق، خوابی نه چندان عمیق رو آغاز کردم که بتونم صبح زود بیدار بشم.
💠 شنبه ۶فروردین
نماز صبح و دعای #عهد رو تنها، کنار مزار همون شهید #گمنام ۱۹ساله خوندم.😍
بعد از صرف صبحانه، سوار اتوبوس شدیم و بازدید از #یادمان ها رو شروع کردیم.
برای دیدن اولین یادمان، پیاده شدیم و همراه جمعیت، از مسیر باریک و با پستی بلندی زیاد، گذر کردیم.
به یادمان شهدای #فتح_المبین که رسیدیم یکی از رزمندگانی که در اون #عملیات حضور داشته برای جمعیتی که گروه گروه توی اون محیط #خاکآلود نشسته بودن و
با اشتیاق گوش می دادن، روایتگری کرد و جریان #استخاره و نامگذاری عملیات فتح المبین رو شرح داد.
نماز ظهر رو تو مسجد یادمان فکه اقامه کرده و توی سوله تازه احداث شده زیر چادر قرمه سبزی خوردیم 😋
بعد از ناهار هم از #موکب نزدیک سوله، آب هویج گرفتیم و مثل ندید پدیدها هی عکس انداختیم.😄
یادمان بعدی کانال #کمیل بود، آقای خدابنده(مسئول کاروان) تو اتوبوس از همه مون خواست به احترام این شهدا، بدون کفش به زیارتشون بریم، کفش ها رو تو دست گرفتیم و وارد کانال شدیم.
شاید شبیه لحظه ای که موسی علیه السلام تجربه کرده بود... شبیه ندای کفش هایت را بیرون بیاور! به وادی مقدسی وارد شده ای...
راه رفتن تو خاک #رملی آسون نبود با هر قدم توی خاک فرو می رفتیم،
گروه قبلی از کانال خارج شدن و جاشون رو به ما دادن .
بعد از شنیدن #روضه و روایتِ #عملیات_والفجر_مقدماتی، کمی از خاکی که به راحتی توی دست نمی موند رو داخل مشما ریختم برای سوغات،😊
دونستن اینکه اون عزیزان خدا توی این اقلیمِ #ِطاقت_فرسا،
با #تشنگی و #غربت،
چند روز #محاصره رو تحمل کردن و آخر هم ، جان به جانان سپردن، دل سنگ رو هم می سوزونه.
و اینکه اون نفرات آخر چه ساعات و دقایقی رو صبوری کردن و چی به سرشون اومده،
کسی نمیدونه😢
چقدر شبیه #کربلا بود.... 😭
ادامه دارد....
#دهه_فجر
#داستان
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از امشب، مورخه
🔖 #اتفاقی_که_منتظرش_بودم:
🔰 #قسمت_آخر:
فاطمه از کسانی بود که تو مسابقه، یکی از کتابهای شهدا نصیبش شد و چون فعلا قصد خوندنش رو نداشت، اونو به امانت به من سپرد.
کتاب درباره #شهید_ابراهیم_هادی بود.
این اسم رو زیاد شنیده بودم، رو کوله های مسافران اربعین هم تصویرش رو دیده بودم،
ولی شناختی ازش نداشتم.
فقط سال گذشته به واسطه استوری یک بلاگرِ کاردُرست، به نیت شهید هادی چند باری #زیارت_عاشورا خونده و فراموش کرده بودم.
ولی او فراموش نکرده بود...😭
چند روز بعد از سفر، مطالعه کتاب رو شروع کردم،
برگ به برگ « #سلام_بر_ابراهیم » رو پشت سر گذاشتم اما در شب آخر ماندم......
در ۲۲ بهمن ۱۳۶۱
شبی که تنهای تنها در #محاصره #آتش عشقی سوزان #پروانه شد و ....😔
بعد از اتمام کتاب، در یکی از
#سحرهای_ماه_رمضان، تقریبا همزمان
با روز #تولدش (اول اردیبهشت)
شهید ابراهیم هادی، در زندگی من متولد شد..
چه #مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ...😍
شبی که تا صبح خواب به چشم هام نیومد
منتظر اومدنش هم نبودم.
شهدا رو باید با تموم وجود حس کرد!
حتی اگر ما اونها رو فراموش کنیم،
اونها هیچ وقت فراموشمون نمیکنن...
هیچ وقت!
راستش یکسری از دلدادگی های بین خالق و مخلوق به واسطه عطر همین شهداست که میسر میشه...
پس اگر اجازه بدید جزئیاتش بماند برای خودم ☺️✋
☀️ این #وعده خداست،
انسان هایی که دل از دنیا می کَنند و از جان خودشون میگذرن، بارها و بارها در جان های دیگری متولد میشن و #زندگی می بخشن
اون شب جواب این سوالم رو گرفتم که:
شهدا بین اون همه اضطراب و نگرانی، با خستگی و دلتنگی، بدون داشتن حداقل امکانات، شاید با گرسنگی و تشنگی، غم از دست دادن رفیقان، زخم و درد و .....
چطور شب ها هم بیدار بودن و به عبادت می پرداختن؟
(یازینب کبری😭)
چی میتونه به خواب، به اضطراب ،حتی به ترس، غلبه کنه جز عشق؟
به قول استاد شهریار: «غم پهلوان است»
ولی من میگم #عشق پهلوان است😍
💢 شهید آوینی جمله ای داره که میگه:
«هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان #کربلا را بخواند.....»
و حتما ارتباطی هست بین سال ۶۱شمسی و۶۱ قمری ....😭
امشب دقیقا #چهل ساله که آقا ابراهیم، #گمنام و در عین حال خوش نامه.
🦋حالا که به خواست خدا،
پایان این سفرنامه با سالگرد #شهادت این شهید بزرگوار مقارن شده،
از طرف او، هدیه ای به مخاطبین عزیز تقدیم میشه😊👇
کتاب سلام بر ابراهیم ۱😍
اگر این کتاب رو نخوندید پیشنهاد می کنم که حتما مطالعه ش کنید.
شاید برای شما هم #اتفاق بیفتد☺️
#دهه_فجر
#داستان
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f