eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🍃 اشعارى زيبا از بزرگان شعر فارسى در باب : نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی چو دل به عشق دهی دلبران یغما را هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بود آخر شبان یلدا را ........................ صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید بر در ارباب بی‌مروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید ...................... هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون نازم عقوبت شب یلدای خویش را ...................... قندیل فروزی به شب قدر به مسجد مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا ....................... نور رایش تیره شب را روز نورانی کند دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند ........................ هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من ...................... ز آمیزش عالم و طبع عالم دلم نفرت و طبع عنقا گرفته شب محنت من ز امداد فکرت درازی شبهای یلدا گرفته ........................ شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری ........................ هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود تنگ چشمانرا نیاید روی زیبا در نظر قیمت گوهر چه داند هر که نابینا بود ....................... شوم از شام یلدا تیره‌تر بی درد دلم ز بودردا بتر بی همه دردا رسن آخر بدرمون درمان درد ما خود بی اثر بی ..................... من بی‌نام و نشان را به سر کوی وفا هرکه می‌داد نشان تو غلط بود غلط با خود از بهر تسلی شب یلدای فراق هرچه گفتم ز زبان تو غلط بود غلط ....................... من از روز جزا واقف نبودم شب یلدای هجران آفریدند ....................... ای لعل لبت به دلنوازی مشهور وی روی خوشت به ترکتازی مشهور با زلف تو قصه‌ایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور ...................... چه عجب گر دل من روز ندید زلف تو صد شب یلدا دارد ...................... شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا را ...................... بیدار شو که در شب یلدای نیستی در پرده است چشم ترا طرفه خوابها 🍉🍉 یلداتون مبارک عزیزان
‌‌ دربندم از آن دو زلفِ بَند اَندر بَند! نالانم از آن عقيقِ قند اندر قند! ای وعده‌ی فردای تو پيچ اندر پيچ، آخر غم هجران تو چند اندر چند؟!