eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ مسپار دل، به هر کس، که رخ چو ماه دارد به کسی سپار دل را ، که دلت نگاه دارد
سنبلت را صبا بر گل مشوش می‌کند هر خم زلفت مرا نعلی در آتش می‌کند باد در وقت سحر می‌آورد بویت به من باد وقتش خوش! که او وقت مرا خوش می‌کند لعل جانبخش لبت دلهای مسکینان به لطف جمع می‌دارد، ولی زلفت مشوش می‌کند دیده تر دامنم تا می‌زند نقشت بر آب خاک کویت را بخون هر شب منقش می‌کند توبه زهد ریایی نیست کار عاشقان ساقیا می، کین فضولی عقل سرکش می‌کند زان شراب ناب بی‌غش ده که اندر صومعه صوفی صافی برای جرعه‌ای غش می‌کند نام و ننگ و صبر و هوش و عقل و دینم شد حجاب تُرک من باز آ که سلمان ترک هر شش می‌کند -
شرح بیداری شبهای درازم که دهد جز خیال تو، که او مونس بیداران است در هوی و هوس سرو قدت، سلمان را دیده، ابری است، که خون جگرش، باران است
🌸🌸🌸 من خراباتیم و باده پرست در خرابات مغان، عاشق و مست گوش، بر زمزمه قول بلی هوش، غارت زده جام الست... 🌸🌸🌸
چشٖم بد دور از گل رویت، که در گلزار حُسن هـرگـز از روی تـو نازکتر، گلـی نشکفته است
تو را آنی است در خوبی که هرکس آن نمی‌داند..
. ای که روی تو، بهشت دل و جان است مرا! ای که وصل تو مراد دل و جان است، مرا! چون مراد دل و جانم، تویی از هردو جهان از تو دل برنکنم، تا دل و جان است مرا
مسپار دل به هر کس که رخِ چو ماه دارد به کسی سپار دل را، که دلت نگاه دارد...
مسپار دل به هر کس که رخِ چو ماه دارد به کسی سپار دل را، که دلت نگاه دارد...
تا تویی در دل من کی دگری می‌گنجد؟ یا کجا در نظرم هر دو جهان می‌آید؟ مرهم لطف خوش آید همه کس را لیکن زخم تیغ تو مرا خوشتر از آن می‌آید
تا تویی در دل من کی دگری می‌گنجد؟ یا کجا در نظرم هر دو جهان می‌آید؟ مرهم لطف خوش آید همه کس را لیکن زخم تیغ تو مرا خوشتر از آن می‌آید
ای غبار خاک پایـت توتیای چــشم من کمترین گردی ز کویت خونبهای چشم من چشم من جز دیدن رویت ندارد هیچ رای راستی را روشن و خوبست رای چشم من....!! 🌻🌻🌻
آنکه از جان دوست‌تر می‌دارمش او مرا بگذاشت، من نگذارمش دل بدو دادم ز من رنجید و رفت می‌دهم جان تا مگر باز آرمش
چشم سرمست ترا عین بلا می‌بینم لیك ابروی تو چیزی است كه بالای بلا است
چشم سرمست ترا عین بلا می‌بینم لیك ابروی تو چیزی است كه بالای بلا است
👤 تو ز من فارغ و آسوده و هر شب تا روز بر سر کوی تو، فریاد و فغان است مرا
ای غبار خاک پایت توتیای چشم من کمترین گردی ز کویت خونبهای چشم من من ز چشم خود ملولم کاشکی برخاستی از درت گردی و بنشستی بجای چشم من 🌻🌻
بیمار_غمت را به جز از صبرست، دوای_من و دردا، ڪه_مرا_نیست 🍃
☘🍃 اشعارى زيبا از بزرگان شعر فارسى در باب : نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی چو دل به عشق دهی دلبران یغما را هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بود آخر شبان یلدا را ........................ صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید بر در ارباب بی‌مروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید ...................... هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون نازم عقوبت شب یلدای خویش را ...................... قندیل فروزی به شب قدر به مسجد مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا ....................... نور رایش تیره شب را روز نورانی کند دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند ........................ هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من ...................... ز آمیزش عالم و طبع عالم دلم نفرت و طبع عنقا گرفته شب محنت من ز امداد فکرت درازی شبهای یلدا گرفته ........................ شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری ........................ هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود تنگ چشمانرا نیاید روی زیبا در نظر قیمت گوهر چه داند هر که نابینا بود ....................... شوم از شام یلدا تیره‌تر بی درد دلم ز بودردا بتر بی همه دردا رسن آخر بدرمون درمان درد ما خود بی اثر بی ..................... من بی‌نام و نشان را به سر کوی وفا هرکه می‌داد نشان تو غلط بود غلط با خود از بهر تسلی شب یلدای فراق هرچه گفتم ز زبان تو غلط بود غلط ....................... من از روز جزا واقف نبودم شب یلدای هجران آفریدند ....................... ای لعل لبت به دلنوازی مشهور وی روی خوشت به ترکتازی مشهور با زلف تو قصه‌ایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور ...................... چه عجب گر دل من روز ندید زلف تو صد شب یلدا دارد ...................... شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا را ...................... بیدار شو که در شب یلدای نیستی در پرده است چشم ترا طرفه خوابها 🍉🍉 یلداتون مبارک عزیزان
آسودگان چه دانند ، احوال دردمندان؟ آشفته حال داند ، آشفتگی حالم!
صنما...! مرده ی آنم که تو جانم باشی می‌دهم جان که مگر، جان جهانم باشی... بار گردون و غم هر دو جهان در دل من نه گران باشد اگر تو، نگرانم باشی...!