eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق گاهی راه می سازد برای صاحبش گاه می ریزد به هم اما تمام راه را...
بی سَبَب مَظلوم می‌خوانَند او را شاعِران آن‌چه دِل نامیده‌اَندَش ، قاتِلِ ما بوده است ! #ب 🌹❤️🌹
شب چون خیالش آید خوابم گریزد از چشم ... شهریار ‌
مِی را چه اثر به پیش چشمت؟ کاین مستی شادمانه از توست من می‌گذرم خموش و گمنام آوازه‌ی جاودانه از توست ...
اشک زنجیر به حال بدنم می‌ریزد گریه بر بی‌کسی زخم تنم می‌ریزد آسمان راه گلوی قفسم را بسته عرق بال من از پیرهنم می‌ریزد روی شلاق به من وا شده و می‌خندد آب مجروح ز زخم دهنم می‌ریزد چارده سال شد از شهر مدینه دورم آهم از غربت و آل حسنم می‌ریزد چوب با پای شکسته سر دعوا دارد سنگ، زیر قدم پا شدنم می‌ریزد هر یک از هفت کفن پشت سر تشییعم لاله برکشته دور از وطنم می‌ریزد روح‌الله عیوضی
عالم طفیل حضرت موسی بن جعفر است مشهد سریر دولت موسی بن جعفر است این جاده ازبهشت خدا می رسد زمین ایران مسیر رحمت موسی بن جعفر است درلوح سرنوشت سپیدم ، خدا نوشت : این بنده زاده،قسمت موسی بن جعفر است ایوان طلا ،حرم، قم و مشهد ، نماز صبح... اینها تمام ، برکت موسی بن جعفر است اصلا گره به کار من و تو اگر که نیست از لطف و جود و همت موسی بن جعفر است امشب برای صبح قیامت دعا بخوان آنجا که غرق منت موسی بن جعفر است آنجا که می شویم بهشتی، به این ندا: این خانه زاده حضرت موسی بن جعفر است 🔸شاعر: محمد کابلی 🏴شهادت امام موسی کاظم(ع) بر شما همراهان عزیز تسلیت باد🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وا می‌کند بر روی ما بن بست‌ها را باب الحوائج شد بگیرد دست‌ها را شاعر:
فتح کامل نیست صدای ناب اذان می‌آید صدای ناب اذان صفیر دست‌های مؤمن مردی است که حس دورشدن، گم‌شدن، جزیره‌شدن را ز ریشه‌های سالم من بر می‌چیند و من به سوی نمازی عظیم می‌آیم وضویم از هوای خیابان است و راه‌های تیرهٔ دود و قبله‌های حوادث در امتداد زمان به استجابت من هستند و لاک ناخن من برای گفتن تکبیر قشر فاصله نیست و من دعای معجزه می‌خوانم دعای تغییر برای خاک اسیری که مثل قلعهٔ دین فصول رابطه‌اش به اصل‌های مشکل پیوسته است و اوست که می‌داند که پشت خستهٔ ابر به لحظه‌های ترد شکستن نیاز دارد و دفع توطئهٔ تخدیر به لحظه‌های بعدی باران و لحظه‌های وحشی رود و من که از قساوت نان می‌دانم می‌دانم که فتح کامل نیست و هیچ ذهن محاسب هنوز نتوانسته است هجای فاصله برگ را ز کینهٔ پنهان باد بشمارد و حرص یافتن مروارید تمام سطح صدف را به طرد عاطفهٔ شن مجاز خواهد کرد
درآمد تو به من خندیدی و نمی‌دانستی من به چه دلهره از باغچهٔ همسایه را دزدیدم 😢 باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب‌آلود به من کرد نگاه سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سال‌ها هست که در گوش من آرام، آرام خش‌خش گام تو تکرارکنان، می‌دهد آزارم و من اندیشه‌کنان غرق این پندارم که چرا، خانهٔ کوچک ما سیب نداشت...؟! 😢
چون گره افتاد در کاری، نوشتند از قدیم: هرکجا شد، روضه‌ی موسی بن جعفر نذر کن...
🏴 زندان و زندانبان خداحافظ که رفتم زنجیرها، غُل ها، خداحافظ که رفتم موسی بن جعفر بودم و در کنج زندان گفتم رضا جانم خداحافظ که رفتم