eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به امام مهربانی‌ها علی بن موسی الرضا علیه السلام آری چه دیدنیست در آن لحظه حالشان آن ها که می خورند از آن می، حلالشان! وا می‌شود به شوق حرم سفره‌های دل حتی کبوتران زبان بسته بالشان یک عده با تواند و به ایمان رسیده‌اند هم در فراق با تو و هم در وصالشان آنان که دل به خانه ی خورشید داده اند یک گوشه چشم توست جواب سوالشان خورشیدی و شعاع نگاه تو می رسد در خانه ی معطر جان زلالشان یک عده نیز مثل من از دور با تواند در عالم تصوّر و فکر و خیالشان ما دور مانده‌ایم از آن آستانِ فیض آن‌ها که می‌روند حرم خوش به حالشان ...
مردی که شهید تهمت و بهتان بود بی شک که نماد خدمت و ایمان بود با یاری حق گره‌گشایی می‌کرد در فکر زدودن غم انسان بود
رسیده جان به لبش طاقت سکوت ندارد وطن سری به تن و قوت لایموت ندارد میان بازی مرگ است شهر غزه و دنیا شبیه داور کور و کری که سوت ندارد زده است در دل آتش قیام کرده دعایی به غیر آمدن «قبله» در قنوت ندارد هنوز غزه نفس می کشد به رغم خرابی برای خاک وطن چاره جز ثبوت ندارد کجاست غیرت قوم عرب که قدر نسیمی تحملی به تنش کاخ عنکبوت ندارد به قد کشیدن خود غره است لشکر صهیون!؟ صعود کردن فواره جز سقوط ندارد
سلام ای آفتابِ زندگانی نسیمِ روح‌بخشِ جاودانی بیا در باغِ دل، تا می‌توانی بپا کن مهربانی!‌ مهربانی!
بر دوش زمین به غیر غم باری نیست خوابیم و کسی به فکر بیداری نیست این است عقوبت جهان، چون ما را با مهدی صاحب الزمان کاری نیست
هدایت شده از اشعار "عاصی"
مادر که باشد زینبی در راه زهرا(س) حتما پسر هم می شود سرباز مولا(عج) نان حلال از یک طرف ایمان از آن سو رزق شهادت می شود حتماً مهیّا "عاصی" 🍃🇮🇷🍃😭 🌹 نثار شهدا ۳صلوات
🔸 آشیان در مه فرو رفته است از چه کوه های ورزقان در مه مگر خاموش گردیده است شمع عاشقان در مه نمی‌آید صدای تیشه‌ی فرهادها دیگر چرا تلخ است کام ملتی بی‌باغبان در مه ز پشت کوه قاف آید صدای ضجه و زاری مگر سیمرغ ما کرده است اینک آشیان در مه چرا قهر است با ما این طبیعت در بهارانش گمانم گم شده امروز مردی قهرمان در مه برای آب آوردن برای مردمی تشنه به دریا زد دلش را سیدی وقت اذان در مه صدایی آمد از این آسمان گویی ملائک بود که می‌آیند جمعی از زمین تا آسمان در مه صدا پیچیده در کوه و ندا آمد ز سمت آن که از سوز دل آتش شده آتشفشان در مه گمانم ابر هم از داغ یاران گریه سر داده که زاری می‌کند او نیز با ما توامان در مه تمام خاک ایران را گرفته ابری از ماتم خراسان و ری و کرمان و آذربایجان در مه شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا قصد سفر کرده است یاران کاروان در مه 🖤🥀
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب ولادت رضا پر زدی از خود به خدا... 🔹مداحی محمود کریمی در مراسم بزرگداشت شهدای خدمت
باید که انیس و یاور من بشوی آیینهٔ عشق و باور من بشوی ای‌ شاعرهٔ خوش‌قلمِ خوش‌سیما باید که عروس مادر من بشوی 🙂
پنهان پشت تمام این اشیاء بود پنهان شده بود و باز هم پیدا بود این خلقت و حشر و نشر این مرگ و حیات قایم باشک بازی او با ما بود
سدِّ احساسم شکست، آرامشم را آب برد لحظه‌ی‌ویرانی‌ام‌را دید و او را خواب برد عطر ناب خاطراتش این منِ دیوانه را صبح‌و‌ظهر‌و‌نیمه‌شب‌تا کوچه‌ی‌مهتاب برد صوتِ زیبای اذانِ چشم‌های مؤمنش ساقی میخانه را تا مسجد و محراب برد حکم شرعی نگاهش را دلم با اعتراض طبقِ اصل "لاضرر " در محفل طلاب برد رعیتم... اما شکایت می‌برم پیش خدا خوشه‌های گندمِ عشق مرا ارباب برد
باور کنم این حرف پایانی است؟ این غم تمام ماجرایت بود؟ باور کنم سرمستی دشمن پایان تلخ این حکایت بود؟ هر بار رفتی، با خود آوردی یک پرتو از خورشید روشن را می‌رفتی اما بازمی‌گشتی باور کنم این برنگشتن را؟ در شهر می‌گویند: «خوشبختی از آسمان ما سفر کرده ققنوس در خاکستر خود سوخت سیمرغ از ایران حذر کرده از خوان هفتم رد نشد رستم بیرون نیامد یوسف از چاهش کیخسرو گم شد در میان مه می‌سوزد ابراهیم در آتش» پایان این خط نقطه بگذارم؟ نه! رفتنت پایان راهت نیست این قصه اینجا می‌شود آغاز این غصه همرنگ نگاهت نیست ققنوس می‌سوزد ولی روزی خاکسترش ققنوس خواهد شد در بار اول نه، ولی رستم از خوان هفتم عاقبت رد شد یوسف به زندان و به چاه افتاد اما عزیز مصر و مردم شد کیخسرو خود را تازه پیدا کرد کیخسرو کی در برف و مه گم شد؟ جای تو در آتش نه ابراهیم جای تو اکنون در گلستان است روزی می‌آیی با شهیدان، با ماهی که پشت ابر پنهان است