ادبخانه
#ضرب_المثل
جور کسی را کشیدن – ضرب المثل 1
🦋بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋
♦#جور_کسی_را_کشیدن:
این ضرب المثل به آیین شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانیان، برمی گردد. در آن زمان پیمانههای ظریف و زیبایی از شاخ گاو یا بزکوهی درست میکردند که چون پایه نداشته است کسی نمیتوانسته آن را روی زمین یا میز بگذارد و از نوشیدن شرابِ ریخته شده در پیمانهاش طفره برود.
🍷جامهای شراب در قدیم دارای هفت خط بودند و هرکس بنا بر ظرفیتش تا یک خط خاص میتوانست شراب بنوشد.
این خطها عبارت بودند از
۱- فرودینه: کمترین میزان شراب در جام
۲– کاسه گر
۳- اشک
۴- ازرق: (خط شب، خط سیاه یا خط سبز) این خط کاملاً در وسط پیمانه بوده و خط اعتدال درشرابخواری محسوب میگردیده است.
۵- بصره
۶- بغداد
۷- جور: لب پیمانه بوده و جام بیش از آن جا نداشته؛ به عبارت دیگر جام لبریز از شراب میبوده است.
ادیبالممالک فراهانی نام این خطوط را در شعری آوردهاست:
هفت خط داشت جام جمشیدی
هریکی در صفا چو آیینه
جور و بغداد وبصره و ازرق
اشک و کاسه گر و فرودینه
🍺هرکس شراب خوار قهاری بود و میتوانست تا خط هفتم شراب بخورد به هفت خط معروف میشد.
بعضی مواقع شخصی برای خودنمایی تقاضای پر کردن جام تا خط هفتم میکرد ولی نمیتوانست همه شراب را بنوشد.
🔮در اینجا دوستانش برای حفظ آبروی او تا خط جور ,شراب او را سر میکشیدند و اصطلاح جور کسی را کشیدن از اینجا ضرب المثل گردید.
معنایی کنایی جور کسی را کشیدن : در فرهنگ عامه به افراد باهوش و زیرک و مرد رند “هفت خط” گفته شده است. اما مفهوم کنایی آن یعنی مشکل کسی را به دوش کشیدن است.
⛔️ باید در به كارگيری کنایات و ضرب المثل ها، پیشینه آن را دریابیم. سپس نسبت به موقعیت زمانی و مقام افراد، آن را به کار ببندیم. به نظر میرسد این مثل هر جا کاربرد ندارد…
✍گردآوری
#ایلیا_علیاری
@adabkhane
شیرِآب – #ضرب_المثل 2
🦋بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋
🦁 #شیرِ_آب 🚰
چرا به لوله ای که آب از آن بیرون می آید، می گوییم “شیر”؟ در سال های نه چندان، دور در ایران؛تنها دوشهر بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند که آن صنعت را از روسیه به امانت برده بودند.
و در کلان شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز و سالم نبوداستفاده می کردند.در شهر تهران تنها سه قنات وجود داشت که آن هم متعلق به سه سرمایه دار تهرانی بود.یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بودمتعلق به سرمایه داری بود که بچه دار نمی شد.
او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانیان آب لوله کشی فراهم کند. پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آنجا برای لوله کشی آب بیاورد. در هر کشوری حیوانی که نماد آن کشور است را بر سر خروجی آب می گذاشتند.
🐓 مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کردند.
مهندس اتریشی که به این منظور به ایران آمده بود فکر کرد که بر اهرم خروجی آب چه نمادی بگذارد!?
او دریافت که بر روی پرچم ایران آن زمان ‘شیر وخورشید’وجود دارد وشیر “نماد ایران” است.
🦁پس بر روی اهرم خروجی آب،سر شیری فلزی گذاشت و مردم هروقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند می گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم!
اگرچه ممکن است سر شیر پیش از این نیز ( به دلیل وجود برخی از حمام های قدیمی ایران که از سر شیر، بهره گیری می کردند) استفاده می شده است.
✍️گردآوری
#ایلیا_علیاری
@adabkhane
ادبخانه
آب خنک – #ضرب_المثل 3
🔑بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم 🔑
💧#آب_خنک💦
⛄️درزمان قديم که يخچال نبود، خنكترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد.
⛓⚖ بعد از آن، هركس به زندان میافتاد، میگفتند رفته آب خنك بخوره.
⚖و اين اصطلاح بعدها شامل همه زندانیهایی شد كه به زندان میافتادند!!
شرح کامل:
با ایجاد حکومت رضا شاه، سرتیپ درگاهی، رییس نظمیه تقاضای یک محل وسیع برای ایجاد زندان تهران را کرد. محلی که برای این کار در نظر گرفته شد، قصر قاجار (حدفاصل سه راه زندان، پل سیدخندان، خیابان شریعتی و خیابان پلیس کنونی) بود که دارای ساختمانهای قدیمی و وسیع و متروکه بود.
این مجموعه محل مناسبی برای ایجاد زندان تشخیص داده شد، بهخاطر همین مارکوف معمار مشهور روسی را به ایران آوردند تا طراحی زندان قصر را انجام دهد؛ زندان مارکوف دارای 192 اتاق و گنجایش 700 زندانی بود که 96 اتاق آن پنج نفری و بقیه انفرادی بودند. مریضخانهای هم مشتمل بر شش اتاق شش تخته و 16 اتاق یک تخته بههمراه باغ و حمام ساخته شده بود و بعد از ساخته شدن زندان، این محل در آذر ماه 1308 به دست رضا شاه افتتاح شد.
این زندان در دهه 30 از لحاظ خدمات و امکانات بسیار فقیر و ابتدایی بود. امکاناتی همچون آب شرب، حمام، امکانات درمانی قابل قبول، وسایل روشنایی و خنککننده و حرارتی آن بسیار نازل بوده است. بر اساس سندی که در این موزه دیده میشود، نقل است که زندانیان سیاسی که در داخل حفرهها و سلولهای قصر محبوس بودند،
از آب خنک قنات مبارکآباد و مخلصآباد که از این زندان عبور میکرد، مینوشیدند و ریشه ضربالمثل «آب خنک خوردن» نیز از آن روزگار به روزگار ما رسیده است؛ بنابراین به کسی که زندانی میشود، میگویند: «رفته آب خنک بخورد».
✍️گردآوری:
#ایلیا_علیاری
@adabkhane
ادبخانه
جنگِ زرگری#ضرب_المثل 5
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
👊#جنگِ_زرگری👊
💎در روزگاران قدیم، هر گاه مشتریِ توانگری وارد بعضی از دکانهای زرگری میشد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی میکرد، زرگر، بی درنگ بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام میکرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر میکرد تا وارد معرکه شود.
🔨💎🔪زرگر دوم به بهانهای خود را به مشتری می رساند و بیان می کرد که همان جواهر را در مغازهاش دارد و با بهای کمتری آن را میفروشد. بهای پیشنهادی زرگر همسایه، کمتر از بهای زرگر اولی به نظر میرسید. اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود.
💣
⚔در این حال زرگر اولی، جنگ و جدلی با زرگر دومی آغاز میکرد و به او دشنام میداد که: «داری مشتری مرا از چنگم در میآوری» و از این گونه ادعاها.
✨🌟زرگر دوم هم به او تهمت میزد که: «میخواهی چیزی را که این قدر میارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری بیچاره، کلاه بگذاری.»
🔥خلاصه چنان قشقرقی به راه میافتاد و جنگی در میگرفت که مشتری سادهلوح این صحنه را حقیقی تلقی میکرد و بیاعتنا به سر و صدای زرگر اول،به مغازه زرگردوم می رفت و جواهر موردنظر را بدون کمترین پرسش و چانهای از او میخرید. نتیجه آن بود که مشتری ضرر میکرد و آن دو زرگر نیز ، سود به دست آمده را میان خود تقسیم میکردند. این جنگ که یکی از حیلههای برخی زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح👊” جنگ زرگری “👊درآمده است.
🟥جنگ زرگری کنایه از مخالفت و جنگی ساختگی و ظاهری و جدال و نزاعی دروغین است که میان دو یا چند تن برای فریفتن شخص سوم یا دیگران درمیگیرد.
جنگ زرگری پایه و اساسی جز فریب و زیادهطلبی ندارد، در واقع دونفری که به نظر دشمن میآیند یک هدف مشترک دارند و جهت پیشبرد آن جنگ زرگری میکنند.
✍️گردآوری:#ایلیا_علیاری
@adabkhane
ادبخانه
آب برای من ندارد،نان که برای تو دارد – #ضرب_المثل ۶
💠بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درگنج حکیم💠
💧#آب_برای_من_ندارد،💦
🥖#نان_که_برای_تو_دارد 🍞
نظیر: تو خربزه بخور به جالیز چه کار داری؟
👳”حاج میرزاآقاسی“ صدراعظم ”محمدشاه قاجار“ در حفر قنات ها و تهیهٔ توپ، بسیار تلاش می کرد. افزایش تعداد توپ را موجب تقویت ارتش و حفر قنات را عامل اصلی توسعهٔ کشاورزی می دانست. او در وقت فراغت، به سراغ مقنیان می رفت و آنان را در حفر قنات تشویق می کرد.
روزی ”حاج میرزا آقاسی“ برای بازدید یکی از قنات ها رفته بود تا از عمق چاه و میزان آب آن، آگاهی حاصل کند.
سرمقنی به او اظهار داشت تاکنون به آبی نرسیده ایم و فکر نمی کنم در این چاه رگهٔ آبی وجود داشته باشد.
حاجی گفت: ”به کار خود ادامه بدهید و ناامید نباشید“. چند روز بعد، دوباره حاجی به سراغ آن چاه رفت و از نتیجهٔ حفاری سؤال کرد. سرمقنی که به حُسن تشخیص خود اطمینان داشت، در جواب حاجی گفت: ”همان طور که پیش از این هم گفتم، کندن این چاه در این محل، بی حاصل است و به آب نخواهیم رسید“.
دفعهٔ سوم که حاجی برای بازدید رفت و از مقنی سؤال کرد، باز مقنی سربلند کرد و گفت: ”حضرت صدراعظم! باز تکرار می کنم: این چاه، آب ندارد و ما داریم برای کبوترهای خدا لانه می سازیم. صلاح در این است که از ادامهٔ حفاری در این منطقه خودداری شود“، اما گوش صدراعظم بدهکار نبود؛ با شنیدن این جمله از مقنی، ”میرزا آقاسی“ از کوره در رفت و فریاد زد: ”به تو چه مربوط است که این زمین آب دارد یا ندارد؟ اگر برای من آب نداشته باشد، برای تو که نان دارد!“
✍گردآوری:#ایلیا_علیاری
@adabkhane