eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
443 عکس
117 ویدیو
42 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ۴ 🟡پیوستگی موسیقی و شعر 🎵وزن، بحر، لحن و معنا در شعر 🎶 شرح: دکتر محمدی مبارز 👇 https://www.aparat.com/v/8YQbj @adabkhane
۴۲ تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ یا از نيمه شب گذشته و خوابش نبرده بود طفل سه ساله ای كه دگر سالخورده بود در گوشه خرابه ،به جای ستاره ها تا صبح ،زخم های تنش را ،شمرده بود از ضعف،نای پاشدن از جاي خود نداشت آخر سه روز بود، كه چيزی نخورده بود بادست های كوچكش، آرام و بی صدا از فرط درد، بازوی خود را فشرده بود اين نيمه جان مانده هم از، لطف زينب است ورنه هزار مرتبه در راه مرده بود پیش از طلوع، بانوی گوهر شناس شهر آن گنج را به دست خرابه سپرده بود @adabkhane
ادبخانه
می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید ۲۴ بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم ضرب المثلی کهن: می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید 🔶کوروش بزرگ، درخواست یونانیان را با ضرب المثل جالبی پاسخ داد. بعداز فتح سارد و هنگامی که کوروش در سارد بود یونانیان سفیری نزد او فرستادند و تقاضا کردند که کوروش با آنها نیز مانند پادشاه لیدیه (کرزوس)رفتار کند. کوروش جواب مستقیمی به آنها نداده واین مثل را آورد: «نی زنی به دریا نزدیک شد و دید ماهی های قشنگ در آب شنا می کنند. پیش خود گفت اگر من نی بزنم یقینا” این ماهیها به خشکی در آیند.بعد نشست و چندان که نی زد ، دید اثری از انتظار او نیست .پس توری برداشته به دریا افکند و عده ای زیاد از ماهیها به دام افتادند . وقتی که ماهیها در تور می جستند و می افتادند، نی زن در حال آنها را تماشا کرد وگفت حالا بیهوده می رقصید ؛ می بایست وقتی که من نی میزدم به رقص آمده باشید .» 🔷منظور کوروش این بود که فرصت را از دست داده اید . چون کوروش قبل از لشکرکشی به سارد از یونانیان خواسته بود که به لیدی و کرزوس یاری نرسانند و متحد نشوند اما آنها به حرف کوروش گوش نداده بودند. حتی کوروش از آنها خواسته بود که با او متحد شوند، اما این پیشنها را نیز با بی شرمی رد کرده بودند. اگرچه کوروش، در نهایت کرزوس را می بخشاید او را در همان جایگاه حکمرانی نگاه می دارد 🟥معنای کنایی اگر کاری در هنگامی که خواسته می شود. انجام نشود و بعد در وقت خطر با اجبار و ترس انجام شود. گفته می شود: می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید 📚بن مایه ها( منابع) : 1.تواریخ هرودوت.کتاب 1بند141 2.تاریخ ایران باستان، مشیرالدوله،حسن پیرنیا ج1ص256 @adabkhane
۴۳ رتبه می خواهی چو خورشيد از خلايق دور باش سايه از همراهی مردم به خاك افتاده است  منسوب به @adabkhane
۲۱ مرثیه سلام الله علیها ای سربلندِ من که چنین با سر آمدی با سر برای دیدنِ این دختر آمدی قدری شکسته ای تو ولی سرشکسته نه! ای سر،تو بر سران دو عالم سرآمدی با نورِ تو قدم به قدم راه رفته ام خورشیدِ من،کِی از نوکِ نیزه در آمدی؟ ای نازنین کبوترِ من ناز کرده ای در آشیانه از چه بدونِ پر آمدی ای غرقِ نور،از چه تنوری است صورتت؟ وای از دلم که از دلِ خاکستر آمدی لبریز از غمم،که لبت خیزرانی است از طشت زر،زیارتِ این گوهر آمدی راحت بخواب خستهٔ راهی عزیز من امشب خیال کن بغلِ مادر آمدی با اشکِ دانه دانه به تو آب می دهم ای تشنه لب به چشمه ای از کوثر آمدی حتی به روی نیزه دم از حق زدی پدر بابا چه خوب از پسِ دشمن بر آمدی @adabkhane
Alireza Esfandiari _ Darda Dava Roghaye (320).mp3
17.5M
درده دوا رقیه؛ مشکل گشا رقیه ♩♬♫ (ترکی) ۱۱ @adabkhane
۴۴ بر ما گذشت نيك وبد اما تو روزگار! فكری به حال خويش كن اين روزگار نيست! (معاصر) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشی کوتاه از نخستین شب شعر بین المللی 🚩موکب اول🏴 با حضور پدر شعر آیینی 🦋 @adabkhane
ادبخانه
آفتابی شدن ۲۵ 🦋بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋 آفتابی شدن / آفتابی شد هر گاه كسی پس از از دیر زمانی از خانه یا محل اختفا بیرون آید و خود را نشان دهد، اصطلاحأ می گویند فلانی آفتابی شد. بحث بر سر آفتابی شدن است كه باید دید ریشه آن از كجا آب می خورد و چه ارتباطی با علنی و آشكار شدن افراد دارد. خشكی و كم آبی از یك طرف و وضع كوهستانی، به خصوص شیب مناسب اغلب اراضی فلات ایران از طرف دیگر ، موجب گردید كه حفر قنوات و استفاده از آبهای زیر زمینی از قدیمی ترین ایام تاریخی مورد توجه خاص ایرانیان قرار گیرد. آفتابی شدن از اصطلاحات قناتی است . وقتی كه آب قنات به سطح زمین می رسد ، گفته می شود آفتابی شد یعنی آب قنات از تاریكی خارج شده به آفتاب و روشنایی رسیده است. معنای کنایی این عبارت بعدها مجازأ در مورد افرادی كه پس از مدتها از اختفا و انزوا و پنهانی بودن، خارج می شوند و یا جلوی چشمها نبودند و پیدایشان می شود؛ به كار برده شده است. @adabkhane
۲۲ خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو ای فلک بی‌من مگرد و ای قمر بی‌من متاب ای زمین بی‌من مروی و ای زمان بی‌من مرو این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است این جهان بی‌من مباش و آن جهان بی‌من مرو ای عیان بی‌من مدان و ای زبان بی‌من مخوان ای نظر بی‌من مبین و ای روان بی‌من مرو شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید من شبم تو ماه من بر آسمان بی‌من مرو خار ایمن گشت ز آتش در پناه لطف گل تو گلی من خار تو در گلستان بی‌من مرو در خم چوگانت می‌تازم چو چشمت با من است همچنین در من نگر بی‌من مران بی‌من مرو چون حریف شاه باشی ای طرب بی‌من منوش چون به بام شه روی ای پاسبان بی‌من مرو وای آن کس کو در این ره بی‌نشان تو رود چو نشان من تویی ای بی‌نشان بی‌من مرو وای آن کو اندر این ره می‌رود بی‌دانشی دانش راهم تویی ای راه دان بی‌من مرو دیگرانت عشق می‌خوانند و من سلطان عشق ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی‌من مرو @adabkhane
۴۵ به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی (ق.هفتم هجری) @adabkhane
۲۳ معروف است به ژولیده نیشابوری گفتند « به صورت بداهه شعری بگو درباره حضرت عباس (ع) که ۵ عدد کلمه (چشم) در آن به کار رفته باشد» او شعری سرود که ۱۰ کلمه چشم در آن به کار رفته است. 🚩شعر چشم 🚩 چشم ها از هیبت چشمم،به پیچ و تاب بود محو چشمم،چشم ها و چشم من بر آب بود چشم گفتم،چشم دادم،چشم پوشیدم،ز آب من سراپا چشم و چشمم جانب ارباب بود @adabkhane
...۴ «اَلعبدُ یُدَبِّرَ وَ اللهُ یُقَدِّرَ» بنده تدبیر می کند، امّا خدا تقدیر می کند. @adabkhane
ادبخانه
برو کشکت را بساب ۲۶ 🦋بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋 برو کشکت را بساب 🔴می‌گویند روزی مرد کشک سابی، نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکایت و شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد. چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. 🟡شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او گفت: اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد. بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. 🟤مرد کشک ساب، پاتیل و پیاله ای می‌خرد و شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند. چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب، دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. 🟠کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود، به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همان کشکت را بساب.» 🔵معنای کنایی معنی زبانزد «برو کشکت رو بساب» یعنی به دنبال کار خودت برو و به کار دیگران و در کاری که به تو مربوط نیست، دخالت نکن. @adabkhane