.
یار فراموشنشدنی
✍🏻مریم زارعی
هرچه یادم می آید شما را دوست داشته ام. حتی ممکن است خیلی از خاطرات کودکی ام را فراموش کرده باشم ولی تک تک لحظاتی را که به مشهد آمدهام در ذهنم مانده است. شاید دهها بار به صحن انقلاب آمده ام و صد ها بار حدیث دل با تو گفته ام اما هر بار را به خوبی به خاطر دارم حتی تعداد حرکت های پرچم زیبایتان را می دانم درست مثل معشوقی که تک تک حرکات معشوقه اش جلوه ی دیگری برایش دارد.
خدارا شکر برای بودنت،
خدارا شکر برای داشتنت،
آن کس که شمارا ندارد چه دارد؟
ما در شما عجین شده ایم. یا بهتر است بگویم گل و سرشت ما از شماست.* از همان ازل ما را آفریدند که شما را دوست بداریم و ریزه خوار خوان با کرمتان باشیم.
آقای مهربان رئوفم مارا همیشه برای خودت نگهدار و اجازه بده همیشه عاشقت باشیم.
دوست ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویش تر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
*عنِ الصّادِقِ ـ. عَلَیْهِ السَّلامُ ـ. قالَ: شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا. امام صادق ـ. علیه السلام ـ. فرمود: شیعیان ما از بقیه خمیرمایه اولیه آفریش ما آفریده شده اند ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است و آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند.
#امام_رضا
#امام_رضایی_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
صدای پای خورشید
✍س.غلامرضاپور با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان افکار بانوان حوزوی پیوست.
جیک جیک مستانهی گنجشکها در میان نفس زدن شاخههای خشکیدهی انجیر و انارِحیاط خانه در سرم میپیچد. گاهگاهی صدای کلاغ تکخوانی از وسط آسمان میآید.
رنگ تیره آسمان هر لحظه در حال روشن شدن است و دارد خودش را میکُشد تا همراه یک شگفتانهی تازه تولد خورشید را نوید دهد. تصاویرجلوی چشمم کم کم واضح میشوند. حالا دیگر غیر از یک نقطه نور قرمز کنتور که از کنار در ورودی خانه چشمک میزند سایه روشن دیوار و پنجره اتاق ورودی ساختمان هم دیده میشود؛ وقتی زمین نور آسمان را تحویل میگیرد، حیاط خانه دیدنی است. کاش شعر گنجشکها را میدانستم و همراهشان میخواندم!
از زاویهای که من دارم نگاه میکنم هنوز خیلی چیزها دیده نمیشود. آرام از پهلوی دخترم کنارمیروم، پتو را رویش میکشم و روسریام را کنار صورتش میگذارم تا فکر کند هنوز کنارش هستم. میروم تا طلوع خورشید را از کمی نزدیکتر از اینجا نظاره کنم.
جوانهها تازه از دل خاک سرزدهاند، مورچهها تندتند مشغول حمل و نقلاند، یک کلاغ یا شاید هم زاغ از روی علمک آنتن روی ساختمان همسایهی دست راستی میپرد و میرود. صدای "یا کریمها" و خروسِ نمیدانم کدام همسایه درهم شدهاند. خروسها انگار یکی دوتا نیستند! صداهای دور و نزدیکشان این را میگوید.
حالا دیگر رنگ سرامیک دیوارها هم واضح دیده میشود اگرچه هوا دیگر روشن است اما هنوز زرد طلایی خورشید در آسمان جان نگرفته! هوای دم طلوع کمی سرد است. دستهایم را کاسه میکنم و روی گوشهایم میگذارم تا سرما وارد گوشم نشود.
گنجشکها هم از صرافت آواز خوانی دسته جمعی افتادهاند و دارند دستهجمعی گفتگو میکنند. پرحرفهایشان هنوز جیک آخر را نزدهاند انگار ...من اما فقط نگاه میکنم.
کم کم آسمان از شرقیترین گوشهاش رنگ عوض میکند. گنجشکها یک لحظه سکوت میکنند و سپس تمام قد به خورشید سلام میدهند! طعم این سلام رنگ چشمهایم را زلال میکند. چشمهایم را روی هم میگذارم و از صحن جواد الائمه علیه السلام وارد میشوم. آرام آرام حیاط را تمام میکنم و وارد رواق میشوم. خیلیها زودتر از من آمدهاند.
دستم را روی در میگذارم و سکوت میکنم که پاسخ سلامم را ...
راستی گنجشکها چرا دیگر حرف نمیزنند؟
#گنجشکها
#خورشید_هشتم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تقدیم به امام مهربانی ها
✍زهرا نجاتی
لال شدهام درشب میلادتو.
شور و شعف و حس آهویی را دارم که میخواست صید نشود.
ازسویی چشم احتیاج دارم به تو
و ازسویی دریای بی لیاقتیام، موج میزند پیش چشمانم.
مولای من!
مولای ما!
مولای رئوف ما که خوش نشین کشور وقلب و دل ماشدهای!
در این دلها خیلی چیزهاست، خیلی خبرهاست
خیلی قلبهای نا آرام،
خیلی نفسهای حبس. شده،
خیلی آرزوهای برآورده نشده،خیلی محالاتی که دلخوشیشان به اجابت پنجره فولاد، گره خورده!
این دلها، نَفَسهای تنگ،نَفْسهای ناآرام، اگر در عمق وجودشان، کیلومترها هم از پاکی و زلالی تو فاصله داشته باشند،
باز اتصالی دارند به وسعت عشق به تو و حبی که توی دلشان سایه انداخته!
اینها همه دلخوشند به همان سه باری که وعده داده ای به زیارت هرکس بیایی که به زیارتت آمده..
مولای خوبیها! امام رئوف!
از عمق فرش نشینیما تا اوج عرش نشینی تو، فاصله به قدر آسمانهاست و هیچ نردبامی مثل نگاه لطف تو نمیتواند ما را تا آنجا برساند!
مولای ما! اینک این ما و این احتیاج ما، ـاین ما و این دستهای خالی ما
این ما و این اوج دستنایافتنی که تنها با نگاه تو، طی میشود.
این ما و این حسرت نگاه رئوفانه تو یابن الحسن! یا سلطان علی بن موسی الرضا!
میلادت بر هرکه عشق تو در سینع دارد، مبارکـــــــــــــــــ❤️❤️ ـــــــــــــــــ
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
عهد نگاری دیگر...
✍ سعیده رحیمی
نوبت که به امام رضا (علیه السلام) می رسد دل به این سادگی ها راضی نمیشود. برای ما ایرانی ها «به تو از دور سلام» فقط برای کربلا و نجف و مدینه معنا دارد!
امام رضا(علیه السلام) که از خودمان است فقط وقتی دلمان راضی می شود که لااقل خود را کنار پنجره فولادش ببینیم!
یا سمت چپ سقاخانه اسمال طلایش.
درست همین جا که در تصویر هست و کبوترانه ای برپا شده! دل به کمتر از آن راضی نمی شود.
حالا حسرت این دوری بدجوری دلم را تنگ کرده و من نمی توانم تو را از دور سلام گویم.
...قبل از آنی که به وعده های دیدار آخرتی ات فکری کنم و اصلا قبل از تمام « اهوال یوم القیامه» که محتاج نیم نگاهت خواهم بود، در همین تنگنای دنیا، در همین معیشت ضنک ، تو را می خواهم
باید هرچند وقت یکبار بیایم ای شاه پناهم دهی...
چاره ای نیست من به پناه تو محتاجم
همیشه در هر آخرین زیارت مستأصل می شوم ، که خدا نکند این آخرین سلام عمر من به شما باشد، نگرانم کی دوباره بر می گردم، زیارت وداع همیشه سخت و سنگین است...
دل نگرانی هایم برایم یک روضه ی وداع می خوانند...
دلم با جمله ی «و لا تجعل آخر العهد منی لزیارتکم» مثل بید به خود می لرزد...
خدایا این آخرین عهد نباشد؟!
خدایا این آخرین عهد نباشد...
#امام_رضا
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🦋پیوند مبارک
✍زهرا نجاتی
واقع بینانه که به دنیای پیش رو نگاه کنیم، متوجه میشویم تنها عنصری که نجات بخش نسل اینده خواهدبود، همین بازگشت به معنویت و دست آنها را گذاشتن دردست عروه الوثقی که حب اهل بیت هست. شبها و روزای جمعه، حرمهای اهلبیت و همهی فرصتهای معنوی، بهانهی خوبی برای پیوند نسل آینده با مفاتیح و قرآن و آشنایی با دعا ومناجات هست.
فرصت خوبی که حواسمان نیست ولی خیلی وقتها مفت از دست میدهیم...
👌به قول اقای قرایتی نگران قرانی که ممکنه بچهها پاره کنند، نباشید، نگران این باشید که نسل آینده، با قرآن انس نگیرندو حتی بلد نباشند قرآن بخوانند.
بلایی که همین الان سر بعضی جوانهای تحصیل کردهمان هم آمده.
دعامون کنید که سخت محتاجیمـ.. ❤️
#امام_رضا
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«خِنزر فروش بی نَسَب»
✍طیبه فرید
کوچه ما دوسرش آزاد بود، یک سرش کوچه تنگو بود که ماشین رو نبود و از وسطش جوی فاضلاب رد می شد و می رسید به خیابان و یکسر دیگرش هم وصل می شد به یک چهار راه کوچک که دوباره به خیابان اصلی می رسیدشما آقای عزیزپناه را نمی شناسید. پدر شهید بود، سر کوچه ما دکان داشت، ریشش به قاعده ریش حکیم ابوالقاسم فردوسی بلند بود و سفید.عینک کائوچوئیش را می گذاشت نوک دماغش،وبعد انتظار داشتی بخواند:
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
خدا رحمتش کند. یک پیشخوان کوچک تمیز داشت که چسبیده بود به یخچال،پشت سرش هم طبقه خوردنی ها بود. همه خوردنی های دهه شصتی که اگر اسم یکیشان را ببرم کلی از خاطره هایتان زنده می شود،جلو در مغازه اش صندوق های نوشابه بود،شیشه هایی که دوباره می رفت کارخانه زمزم و پر می شد از نوشابه های زرد و سیاه و بر می گشت و می رسید دست آدم هایی که عشق تیتاب و نوشابه بودند،یادم نیست پشت دخل یا توی در و دیوار مغازه اش نوشته باشد نسیه نداریم. به جز دکان او یک دکان دیگر هم پشت خانمان بود که اسمش دکان فریدونی بود. همان که دخترهایش عین پنجه آفتاب بودند.تُرک بود،کت و شلوار طوسی می پوشید ویک کلاه مشکی روی سرش می گذاشت و با آن استایل اعیانی انگار حجره دارهای بازار می ایستاد پشت دخل،به جز خوردنی های معمول،حبوبات هم داشت،بازغال و هر چیزی که فکرش را بکنید ویک دفتر پر از حساب و کتاب مشتری های ندار. کمی که بزرگتر شدیم سید صادق که از همه دکان دارها جوانتر بود این سر کوچه کنار نانوایی احمدی یک سوپری زد و این اولین باری بود که ...
🔗ادامه متن در صفحه نویسنده
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
میدانید چرا برخی گمان می کنند دچار کمبود محبت شدهاند و کسی نیست تا درک شان کند؟
✍مرضیه رمضانقاسم
آنها چشمهایشان را بستهاند کافیست چشمهایشان را باز کنند تا محبت خدا را ببینند.
آنها از خلق خدا بیمهری دیده و گاوصندوق دلشان خالی از محبت مخلوقاتشدهاست.
اما اگر بتوانند با این وجود که به زعم خودشان هیچ سرمایه و پشتوانهی عاطفی ندارند همه را دوستبدارند و عشق نثارشان کنند به هنر ارزشمندی دست یافتهاند و آن هنر خداباوری است.
یعنی اگر درک کنند کمبود محبت ندارند
دیگر برای گدائی محبت، محبت نمیکنند بلکه
مهرورزی میکنند چون خود را غرقِ در محبت خدا میبینند و عشق الهی در آنها سرریز شده است و محبت خدا را با تکتکسلولهایشان درک کردهاند اما اگر غیر از این باشند به راستی سرمایه از کف دادهاند و هیچ مایهای در سر ندارند بجز هوا، آنگاه است که دربهدر به دنبال كسى میگردند تا به آنها محبت كند و به گفته پیشینیان گدا به گدا و رحمت از آن خداست.
آنها چون گمان میکنند کمبود محبت دارند آدرس را اشتباه میروند، چرا که به محبتهای بیکران الهی عادت کردهاند و آنقدر برایشان تکراری و دمدستی شده که دیگر محبتهای بیشمار خدا را نمیبینند.
و مانند ماهی درآب به جستجوی آبی هستند که در آن غرق هستند.
آنها چشم سر بر سرچشمه بسته و به دنبال سرابی میگردند برای سیراب شدن.
جالب اینجاست که تکیه گاههای عاطفی برگزیدهشان نیز به خاطر توهم کمبود محبت به آنها پناه آوردهاند و هر دو از این امر غافلند.
به راستی اینگونه افراد منتظر نشستهاند چه کسی ظرف جانشان را لبریز از محبت کند؟ آن فرد مورد نظرشان کیست؟
همسر؟ پدر؟ مادر؟ فرزند؟ برادر؟ خواهر؟
آخر کسی که این همه محبت خدا را نمیبیند و کاسهی گدائیاش را مقابل هر کس و ناکس دراز میکند تا محبت دریافت کند، قطعا محبت همسر، پدر، مادر... که در مقابل اقیانوس محبت بیکران خداوند نَمی هم نمیباشد را نیز نمیبیند تازه ارباب توقع میشوند و برای هر محبتی که میکنند چرتکه میاندازد.
به همسرشان میگویند من چنین کردم اما تو چنان نکردی؟
به فرزندشان میگویند پدر مادر من برای من چنین نکردند اما من برای شما چنان کردم ولی شما برای من آنچنان نکردید.
ما کمبود محبت نداریم ما ضعف سنجهی محبت داریم.
آری تا به این باور نرسیم که لبریز از محبت الهی هستیم نخواهیم توانست کسی را سیراب محبت کنیم؛ چون خود عطش داریم و به دنبال سیراب شدنایم
اگر ضعف بینایی محبت نداشتیم با مرگ پدر، بیماری مادر، نداشتن فرزند به خدا جزع، فزع و گلایه نمیکردیم، ما گمان کردهایم آمدهایم اینجا تا گعدهی خانوادگی بگیریم و خالهبازی کنیم برای همین با رفتن یکی از عزیزانمان عقدهای میشویم و...
اما نمیدانیم ما را آوردهاند تا دل به محبوب حقیقی بسپاریم نه برای خود خاله محبوب بتراشیم ما دنيا را با بهشت اشتباه گرفتهایم.
ما آماده ایم برای خودسازی نه دنیاسازی.
چرا که هر چه دنیای مان بزرگ و بزرگتر شود خودمان کوچک و کوچکتر میشویم.
ای کاش میتوانستیم به برخی باورهایمان تافت بزنیم تا از حال مستاجری بیرون آیند و به ملکهی موجری برسند.
#سواد_عاطفی
#ضعف_قوهی_بینایی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
امام خمینی، تجدید کننده مضمون بعثت در دوره معاصر
✍مخدره چمن خواه
در دورانی که ایمان و فرهنگ و اعتقادات ملت ایران به «تمسخر» گرفته و با «تحقیر» آن و «ترویج تحمیلی فرهنگ غرب»، به مبارزهای جدی با خودباوری و اعتماد به نفس این ملت کمر بسته بودند و دین و روحانیت را مورد «سخت ترین انتقام ها» قرار داده بودند؛ احکام نجات بخش اسلام به کلی از «صحنه های زندگی اجتماعی» خارج شده بود و دین، امر حاشیهای، فرعی و دور از صحنه نگاه داشته شده بود. در چنین دورانی مقاومت و بازدارندگی نیروهای فکری و فرهنگی انقلاب بخشهایی از جامعه را در ذیل ارزشهای اسلامی نگاه داشتند و اجازه ندادند میان آن و هویت دینی شان فاصله و جدایی پدید آید. کوششها و مجاهدت های فکری چشمگیر حلقه یاران حوزوی امام خمینی در طول این دهه ها، جامعه ای که با شتاب به سوی قهقرا و اضمحلال فرهنگی حرکت میکرد را، به صورتی معجزهآسا و خیره کننده، ورق را به نفع ارزشهای اسلامی برگرداند و تحولات پیشبینی نشده و اعجاب آور در فرهنگ عمومی پدید آورد. آنچه ورق را به نفع فرهنگ اسلامی و انقلابی بازگرداند، وقوع تحول باطنی و روحی در افراد جامعه بود، چنان که مردم در اثر روشنگری ها و معارف امام خمینی تغییر یافتند و به دیگری تبدیل شدند. به این ترتیب از متن جامعه که در سراشیبی فرهنگی قرار داشت و ارزش های عالی و معنوی در حال افول و فروپاشی بودند، ناگهان جوانانی برخواستند که مستغرق در شخصیت قدسی امام خمینی شدند. بنابراین تحقق انقلاب اسلامی مانند یک «معجزه» بود. انقلاب اسلامی، «عیار معنویت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه»، به گونهای «چشمگیر»، افزایش داد. این پدیده مبارک را «رفتار و منش امام خمینی» در دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، «بیش از هر چیز» رواج داد؛ آن انسان «معنوی» و «عارف» و «وارسته از پیرایه های مادی»، دذ راس کشوری قرار گرفت که مایه های ایمان مردمش، بسی ریشه دار و عمیق بود. امام از هر فرصتی استفاده کرد و حقایق را برای مردم بیان کرد. در دستگاه های تبلیغاتی جهانی، نقش تحریف و گمراه سازی، نقش فوق العاده خطرناکی هست که امام به آن توجه داشت. وسایل ارتباطی فکری نامطمئن و وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار می کرد که هم خود او به طور دائم در «موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم» قرار گیرد و هم به دیگران دائما توصیه می کرد که حقایق را به مردم بگویند و افکار آن ها را نسبت به حقایقی که دشمن سفی می کند آنها را مکتوم نگه دارد، آشنا کنند.
بعضی از کسانی که دجار انحطاط از انقلاب شدند، برای توجیه تغییرهای فکری خویش، به «تحریف شخصیت امام خمینی» رو آوردند؛ چنان که در بعضی اظهارات، امام را به صورت یک آدم «لیبرال» که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینه های سیاسی و فکری و فرهنگی وجود ندارد، معرفی کرده و می کنند. در حالی که اصولی که امام خمینی ارائه کرد، منحصر به فرد بود. دوران ده ساله حیات امام خمینی، «الگو و نمونهی حیات جامعهی انقلابی ما» است و «خطوط اصلی انقلاب»، همان است که ایشان ترسیم کرده است. برخلاف تصور دشمن امروز «پایبندی و علاقهمندی عمیق» نسل های سوم و چهارم انقلاب به انقلاب، اگر از نسل اول انقلاب «بیشتر» نباشد، «کمتر» نیست. از این رو نسل جوان انقلاب، خواهد توانست پرچم عظمت و شرافت این کشور را بلندتر و برافراشته تر از آنچه که تا امروز بوده است کنند
امام خمینی با تکیه بر« تعالیم اسلام ناب محمدی» و با «اعتماد به ایمان دینی مردم» و با «شجاعت و اخلاص و توکل کم نظیر خود» راه مبارزه را در میان سختیها و مصائب طاقتفرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبر گونه، ذهن و دل مردم را با واقعیت های تلخ و راه علاج آنها آشنا کرد. امام خمینی در این مدت در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی، اندیشه حکومت اسلامی را قوام بخشید و انقلاب اسلامی که «تجدید کننده مضمون بعثت در دوره معاصر» بود را مطرح کرد. خدای متعال به امامخمینی توفیق «نمایان ساختن خط مستمر بعثت نبوی»، و «نشان دادن عملی جامعیت اسلام» و «احیای ابعاد فراموش شده اجتماعی و سیاسی دین» را در این دوران داد. رهبری و تعلیم و هدایت نهضت را به عهده داشت. حرکت مردم در جریان انقلاب یک حرکت دینی بود. امام خمینی به واسطه جذا بیت هایی که داشت، توانست جامعه را و به خصوص جوانها را وارد صحنه کند. او دارای «شخصیت بسیار قوی و مستحکم»، «قدرت ایستادگی در مقابل سختی ها»، «صراحت»، و «صداقت»، و «ایمان و توکل به خدای متعال» بود.
#ادامه_دارد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#ادامه
امام خمینی، تجدید کننده مضمون بعثت در دوره معاصر
✍مخدره چمن خواه
اصولی که امام خمینی ارائه کرد، «اسلام ناب محمدی»، «استقلال»، «آزادی»، «عدالت اجتماعی»، «بیرون آمدن از چنبره سلطه آمریکا»، «مردمسالاری»، «خودباوری»، و....
دو کار بزرگ و بی سابقه ای که در تاریخ کشور ما به وسیله امام تحقق پیدا کرد یکی «برانداختن بنای سلطنت موروثی ظالمانه و غیر عاقلانه» که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت؛ نظام فاسد و وابسته به غرب و کار بزرگ دومی که امام بزرگوار انجام داد، یک «حکومت و نظامی بر اساس اسلام» بود که این هم در تاریخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاریخ کل اسلام بی سابقه بود. امام بزرگوار حکومتی تشکیل داد که در دنیای امروز بلکه در طول تاریخ _غیر از موارد استثنایی از صدر اسلام تاکنون _بی نظیر است. این حکومت هدفی دارد که عبارت از رسیدن به جامعه آرمانی اسلام و تمدن نوین اسلامی.
آیت الله خامنه ای در مورد ایشان میفرمایند: "بنده شرح حال بسیاری از فلاسفه، عرفا، دانشمندان علوم عقلی، سیاسیون، پیرمردهای پخته و آدمهای سنجیده را در کتاب ها خوانده ام یا در زندگی ام با آنها برخورد داشته ام، فاصله بین انها و امام بزرگوار، فاصله بسیار زیادی است. هر کدام از ابعاد گوناگون این شخصیت به تنهایی از نظایر خود جلو تر و بیشتر است".
نسبت میان امام خمینی و مردم به دلیل قوت و استحکام مثال زدنی و بینظیرش، شگفتیآفرین بود. امام خمینی به نماد و نشانهای تبدیل شده بود که خواست و اراده تاریخساز یک ملت را به نمایش میگذاشت. او فقط خودش نبود؛ او همه بود، و همه، او بودند.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
پای ایوان فیضیه
✍فاطمه میری طایفهفرد
از روزگاری دور، شاید دورتر، شاید زمانی پای درس امام صادق (علیهالسلام)، شاید، کنار سفیر امام کاظم (علیهالسلام)، شاید همراه قافله امام رضا (علیهالسلام) در نيشابور و حدیث سلسلةالذهب، شاید بسان فضلبنشاذان، شاید شبیه زراره، شاید به همتِ مفضّل... شاید همینقدر نزدیک شبیه به طلبه پای درس و پای کار...
شاید سختتر از آن زمان، شاید آسانتر از قبل ظهور...
طالب علم دین، همیشه بودهاست و اثر گذار، گاهی پای ایوان مدرسه فیضیه، گاهی از پس تبعیت و نفی بلد شدن، گاهی پای تیربار مثل نواب صفوی، گاهی بیسر و دست مثل بهشتی، گاهی شبیه به همین حالا، در عصر منتهی به ظهور.
در عصر ظهور تمام خباثت و پلیدی کفر، در عصر انحطاط مردانگیها و زنانگیها، در عصر خلط تمام افکار پریشان آدمِ ابوالبشر با ذائقه شیطان،
از پس فتنههای در لفافه، لفافهای به زیبایی پوست شکلات.
طلبه باید بایستد در همین عصر همین زمان، مرد و زن هم ندارد، کوچک و بزرگ هم ندارد، فقط دل میخواهد و کمی جرأت دینی، برای حفظ دین خدا.
امروز کمی سخت، کمی سختتر از هر زمان، مثل افتادن از پشت بام فیضیه، مثل تبعید ابر مرد تاریخ، به دورتر از اثرگذاری....
اما وقتی ۱۵ خرداد ماند و امام تاریخی شد و اثرگذار، پس میشود بر عین سیاهی تاخت و به نور رسید.
طلبه امروز میتواند، هرچه قدر سخت، هرچه قدر دور... فقط باید بداند کجای تاریخ ایستادهاست.
تاریخ شمسی ما هم معتبر میشود برای حساب و کتاب دین، وقتی امام میفرماید:
سالها میگذرد حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
راستی نیمه خرداد نزدیک است
خودمان را برای فرج مهیا کنیم...
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌹🌹🌹🌹
نکند نالههایمان صوری است؟
"خط به خط، نامههایمان کوفی" است؟
گرچه لبریز اشک و هرولهایم؟
نکند ما دلیل فاصلهایم؟!
شده دنیای ما پر از تردید
کی میایی دلیل خندهی عید؟
#نجمه_صالحی
@shaeranehowzavi
.
سفربه زمان
✍نرگس سلیمانی
دوستی دارم که همیشه میگوید اگر سفربه زمان رامیتوانستم تجربه کنم سفربه دهه انقلاب را انتخاب میکردم، من اما نمیدانم میخواهم به اواخر۵۰ و دهه ۶۰ سفر بکنم یا نه ولی این راخوب میدانم به دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ نخواهم رفت؛ وقتی امت حزب الله در گیرودارتوسعه افتاد وحال بچههای انقلابی شد، حال حاج کاظم آژانس شیشهای!
اکنون هوای دهه ۱۴۰۰ را تجربه میکنم درخیابان صفاییه قدم میزنم، خیابان صفاییه را که هر اهل قمی میشناسد یا به مغازه.های لباس فروشیاش ویا به بیوت مراجعش! این حجم از تضاد درکاربری صفاییه رانمیفهمم شایداگرسمت شهرداری قم دردهههای قبل رابه من میدادند،صفاییه راخیابان کتاب میکردم خیابی پر ازکتابفروشی ونشرفرهنگ کتابخوانی به برکت حضور مراجع و شهرعلم بودن قم، خیابان جالبی میشد .
صفاییه خیابان مورد علاقه من است بخاطر تاریخ شفاهیای که دارد و هنوز آن طورکه باید بیان و مکتوب نشده است .
خیابانی که شاهدان عینی میگویند گاهی بیش از ۵۰ شهید را در آن تشییع میکردند؛ شاید این آمار با در نظر نگرفتن قیام ۱۹ دی و شهدایش است، اصلا شاید بخاطر این قیام وشهدایش وشهدای ۱۵ خرداد خیابان صفاییه راخیابان شهدا نامیدند.
چقدر نام خیابان "شهدا" میان جوانهایمان دارد کمرنگ میشود واوج کاربرد نامش شاید تنها هنگام پیداکردن آدرس بانکهای این خیابان درسایت هاست و اعلام مسیر راهپیماییها .
وضعیت فعلی صفاییه،نمونه بارز کم کاری مسئولین در نشان دادن تاریخ زیبای انقلاب درسطح شهر است. خدابه دوستم خیردهدکه دوست داشت به دهه ۶۰ سفرکند اویی که برای من معلم تاریخ انقلاب شد و عوض همه معلم های تاریخ دوران دانش آموزی و قم شناسی عوض همه کم کاریهای مسئولان فرهنگی شهر، کمی تاریخ قم ایام انقلاب و دهه ۶۰ رابرایم گفت.
#قم
#پانزده_خرداد
#خیابان_شهدا
#خیابان_صفاییه
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI